تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد14
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

قرآن وجدان آنها را به داوری می طلبد

آیات گذشته منکران توحید پروردگار و معاد را به اندیشه در جهان هستی و آیات آفاقی و انفسی دعوت کرد، در آیات مورد بحث اضافه می کند: اینها اندیشه و عقل را رها کرده و کورکورانه از نیاکان خود تقلید می کنند، ((آنها همان می گویند که پیشینیانشان می گفتند)) (بل قالوا مثل ما قالوا الاولون ).

((آنها از روی تعجب می گفتند: آیا هنگامی که ما مردیم و خاک و استخوان (پوسیده ) شدیم آیا بار دیگر برانگیخته خواهیم شد))؟! (قالوا اءاذا متنا و
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 294@@@
کنا ترابا و عظاما اءانا لمبعوثون ).**مقدم داشتن (تراب) (خاک) بر (عظام) (استخوانها) یا به خاطر این است که بازگشت خاک به زندگی نخستین عجیبتر است از بازگشت استخوانها، و یا اشاره به اینکه اجداد ما خاک شده اند و پدران ما تبدیل به استخوان پوسیده، و یا اشاره به اینکه نخست گوشت بدن انسان خاک می شود و در کنار استخوانها قرار می گیرد و سپس استخوانها خاک می گردند.***

این باور کردنی نیست ! ((اینها وعده های دروغینی است که هم به ما و هم به پدران ما در گذشته داده می شد)) (لقد وعدنا نحن و آباؤنا هذا من قبل ).

((اینها فقط افسانه ها و اسطوره های پیشینیان است )) (ان هذا الا اساطیر الاولین ).

آفرینش مجدد، اسطوره ای است و حساب و کتاب افسانه ای دیگر، و بهشت و دوزخ نیز هر یک اسطوره ای بیش نیست !.

و از آنجا که کفار و مشرکان بیش از همه از مساءله معاد وحشت داشتند و به همین دلیل با انواع بهانه ها و لطائف الحیل می خواستند شانه از زیر بار آن خالی کنند، قرآن نیز مشروحا و به طور مؤکد از معاد سخن می گوید.

لذا در دنباله آیات مورد بحث از سه راه، منطق واهی منکران معاد را در هم می کوبد: از راه مالکیت خداوند بر پهنه عالم هستی، سپس ربوبیت او، و سرانجام حاکمیتش بر مجموعه جهان، و از تمام این بحثها چنین نتیجه می گیرید که او از هر نظر قدرت و توانائی بر مساءله معاد را دارد، و عدالت و حکمتش ایجاب می کند که این جهان، عالم آخرت را به دنبال خود داشته باشد.

و جالب اینکه در هر مورد از خود مشرکان اعتراف می گیرید و سخن آنها را
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 295@@@
به خودشان باز می گرداند.

نخست می گوید: ((بگو زمین و کسانی که در زمینند از آن کیست، اگر شما می دانید))؟! (قل لمن الارض و من فیها ان کنتم تعلمون ).

سپس اضافه می کند آنها بر اساس ندای فطرت و اعتقادی که به خداوند آفریننده هستی دارند ((در پاسخ تو می گویند مالکیت زمین و آنچه در آنست برای خدا است )) (سیقولون لله ).

ولی تو به آنها ((بگو اکنون که چنین است و خود شما نیز اعتراف دارید چرا متذکر نمی شوید)) (قل افلا تذکرون ).

با این اعتراف صریح و روشن چگونه زنده شدن انسان را بعد از مرگ بعید می شمرید؟ و از قدرت فراگیر خداوند بزرگ دور می دانید؟

دگر بار دستور می دهد از آنها سؤال کن و ((بگو چه کسی پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش عظیم است ))؟! (قل من رب السماوات السبع و رب العرش العظیم ).

باز آنها روی همان فطرت توحیدی و اعتقادی که به الله به عنوان خالق هستی دارند ((می گویند همه اینها از آن خدا است )) (سیقولون لله ).

با این اقرار آشکار به آنها ((بگو شما که خود به این واقعیت معترفید چرا از خدا نمی ترسید و منکر قیامت و بازگشت مجدد انسان به زندگی می شوید))؟! (قل افلا تتقون ).

بار دیگر از آنها درباره حاکمیت بر آسمانها و زمین سؤال کن و ((بگو، چه
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 296@@@
کسی حکومت همه موجودات را در دست دارد))؟! (قل من بیده ملکوت کل شی ء).

((چه کسی به همه بی پناهان پناه می دهد و نیاز به پناه دادن کسی ندارد))؟! (و هو یجیر و لا یجار علیه ).

((اگر راستی از این واقعیتها آگاهید)) (ان کنتم تعلمون ).

دیگر بار زبان به اعتراف می گشایند و ((می گویند ملکوت و حاکمیت و حمایت و پناه دادن در این عالم منحصر به خدا است )) (سیقولون لله ).

((بگو با این حال چگونه میگوئید پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شما را سحر کرده و مسحور او شده اید))؟ (قل فانی تسحرون ).

اینها واقعیاتی است که خود شما در هر مرحله به آن اعتراف دارید، او را ((مالک )) هستی می دانید، او را ((خالق )) هستی معرفی می کنید، او را ((مدیر و مدبر و حاکم و پناهگاه )) می شمرید.

کسی که اینهمه قدرت و توانائی دارد، و قلمرو حکومتش تا این حد گسترده است آیا نمی تواند انسانی را که در آغاز خاک بوده، باز هم به خاک باز گشته، لباس ‍ حیات در تنش بپوشاند، و مبعوث و محشورش کند؟!

چرا از واقعیتها طفره می روید؟ چرا پیامبر اسلام را ساحر یا دیوانه می شمرید، شما که در اعماق دل به این حقایق معترفید؟!

سرانجام به عنوان یک جمع بندی و نتیجه گیری فشرده و کوتاه می فرماید: نه سحر است و نه جادو و نه چیز دیگر، بلکه ما حق را برای آنها آوردیم و روشن ساختیم و آنها دروغ می گویند (بل آتیناهم بالحق و انهم لکاذبون ).
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 297@@@
در بیان حقایق از ناحیه ما و پیامبران ما کوتاهی نشده است، مقصر خود شما هستید که چشم روی هم گذارده و راه انحراف پیش گرفته و لجوجانه و سرسختانه به آن ادامه می دهند.

نکته ها: