تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد14
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

بئر معطله و قصر مشید!

از آنجا که در آیات گذشته سخن از مشکلات طاقت فرسائی بود که دشمنان اسلام برای مؤمنان فراهم ساخته بودند، آنها را اذیت و آزار می کردند و از خانه و کاشانه شان به جرم یکتاپرستی آواره می ساختند لذا دستور جهاد در برابر آنها صادر شد.

در آیات مورد بحث از یکسو دلداری به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤمنان می دهد و از سوی دیگر عاقبت شوم کافران را روشن می سازد.

نخست می گوید: ((اگر تو را تکذیب کنند غمگین مباش، چرا که پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود، پیامبرانشان را تکذیب کردند)) (و ان یکذبوک فقد کذبت قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود).

((و همچنین قوم ابراهیم و قوم لوط، این دو پیامبر بزرگ را تکذیب نمودند)) (و قوم ابراهیم و قوم لوط).

و نیز ((مردم سرزمین مدین، به تکذیب شعیب برخاستند، و موسی از سوی فرعون و فرعونیان تکذیب شد)) (و اصحاب مدین و کذب موسی ).

همانگونه که این مخالفتها و تکذیبها موجب سستی این پیامبران بزرگ در دعوتشان به سوی توحید و حق و عدالت نگشت، مسلما در روح پاک و پر استقامت تو نیز اثر نخواهد گذارد.

ولی این کافران کور دل تصور نکنند برای همیشه می توانند به این برنامه های
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 125@@@
ننگین ادامه دهند: ((من در گذشته به کافران مهلت دادم، تا امتحان خود را کاملا بدهند، و بر آنها اتمام حجت شود، و غرق ناز و نعمت گردند، سپس آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم )) (فاملیت للکافرین ثم اخذتهم ).

((دیدی چگونه من شدیدا عملشان را انکار کردم و زشتی آن را نشان دادم )) (فکیف کان نکیر).**(نکیر) به معنی (انکار) و در اینجا اشاره به مجازات است.***

نعمتهای آنها را گرفتم و نقمت و بدبختی به آنها دادم، حیاتشان را گرفتم و مرگ در عوض آن دادم .

در آخرین آیه مورد بحث، چگونگی مجازات خدا را که در جمله قبل سر بسته بود به طور گسترده بیان شده است، می فرماید: ((چه بسیار شهرها و آبادیها که ما آنها را هلاک کردیم در حالی که ظالم و ستمگر بودند)) (و کاین من قریة اهلکناها و هی ظالمة ).

((آنها بر سقفهای خود فرو ریختند)) (فهی خاویة علی عروشها).

یعنی شدت حادثه به قدری بود که نخست سقفها فرو ریختند و بعد دیوارها بروی سقفها!.

((و چه بسیار چاههای پر آبی که صاحبانش نابود و آبهایش در زمین فرو رفته بود و معطل و بی مصرف ماندند، نه کسی از آنها آبی می کشد و نه تشنه ای از آن سیراب می گردد)) (و بئر معطلة ).

((و چه بسیار قصرهای پرشکوه و کاخهای سر به آسمان کشیده و به صورت زیبا گچ کاری شده ویران گشتند)) و صاحبانش به دیار عدم شتافتند (و قصر مشید).**(مشید) از ماده (شید) (بر وزن بید) به دو معنی آمده است: نخست به معنی ارتفاع، و دیگری به معنی گچ، در صورت اول مشید به معنی قصرهای مرتفع و سر به آسمان کشیده است، و در صورت دوم به معنی قصرهائی است که بسیار محکم بنا می شود تا از حوادث روزگار مصون بماند، زیرا در آن زمان بیشتر خانه ها از گل ساخته می شده است و خانه هائی را که با گچ می ساختند نسبت به خانه های گلین بسیار محکمتر بود.***
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 126@@@
و به این ترتیب هم مساکن پر زرق و برق و مستحکم آنها بی صاحب ماند و هم آبهائی که مایه آبادی زمینهایشان بود.

نکته :

جالب اینکه در روایاتی که از طرق اهلبیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده جمله ((و بئر معطلة )) به علما و دانشمندانی که در جامعه تنها مانده اند و کسی از علومشان بهره نمی گیرد تفسیر شده است !.

از امام موسی بن جعفر (علیه السلام ) در تفسیر جمله ((و بئر معطله و قصر مشید)) می خوانیم : البئر المعطلة الامام الصامت، و القصر المشید الامام الناطق : ((چاه معطل که از آن بهره نمی گیرند، امام خاموش، و قصر محکم سر برافراشته امام ناطق است )).

نظیر همین مضمون از امام صادق (علیه السلام ) نیز نقل شده است .**تفسیر برهان جلد 3 صفحه 30.***

این تفسیر در حقیقت نوعی از تشبیه است (همانگونه که حضرت مهدی (علیه السلام ) و عدالت عالمگیر او در روایات به ((ماء معین )) ((آب جاری )) تشبیه شده است ) یعنی هنگامی که امام در مسند حکومت قرار گیرد همچون قصر رفیع محکمی است که از دور و نزدیک دیده ها را به خود جلب می کند و پناهگاهی برای همگان است، اما هنگامی که از مسند حکومت دور گردد و مردم اطراف او را خالی کرده، نااهلان بجای او بنشینند به چاه پر آبی می ماند که به دست فراموشی سپرده شود، نه تشنه کامان از آن بهره می گیرند و نه درختان و گیاهان با آن پرورش می یابند.
@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 127@@@
و در همین زمینه شاعر عرب چه جالب سروده است :

بئر معطلة و قصر مشرف - مثل لال محمد مستطرف

فالقصر مجدهم الذی لا یرتقی - و البئر علمهم الذی لا ینزف

((چاه متروک و قصر برافراشته مثال زیبائی برای آل محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است .

((قصر))، مجد و عظمت آنها است که کسی به آن نمی رسد، و ((چاه ))، علم و دانش آنها است که هرگز پایان نمی گیرد)).**همان مدرک.***

@@تفسیر نمونه جلد 14 صفحه 128@@@