تا نگاه ما به عالم و آدم، همان نگاهی باشد كه غرب در چشم و دل و عقل ما انداخته است، هر قدمی كه برمیداریم، ناخواسته بهسوی غرب نزدیك میشویم. آزادشدن از نگاه فرهنگ غربی، اوّلین قدم مهمّی است كه باید برداشته شود و به همین جهت هم مشكلترین قدم محسوب میشود. وقتی مدرنیته را در بیرون از منظر مدرنیته نگاه كردیم، مطمئن باشید مدرنیته رنگ دیگری خواهد داشت، غیر از آنچه خودش برای خودش تعریف كرده است.
عرض بنده در این فراز این بود كه فرهنگ مدرنیته طبیعت را یك موجود مرده و بیجان تصور كرد و در نتیجه بدون هیچ ملاحظهای به میل و دلخواه خود هرطور خواست با آن برخورد كرد، حالا هم كه با بحران بیسابقة زیستمحیطی روبهرو شده است به طوری كه حیات كل زمین را تهدید میكند، هنوز هم از اینكه ببیند علت واقعی مشكل كجاست، طفره میرود؛ بهجای آنكه مشكل را در تقدسزدایی تدریجی از طبیعت بداند میخواهد با ادامة مدرنیته و با اختراع ابزارهای جدید و تسلط بیشتر بر طبیعت مشكل را رفع كند، بدون توجه به معنویتی كه موجب كنترل هوسها میشود، واقعیات آشكار قیامت و معنویت مانع از آن میشود كه انسانها همهچیز را فدای زندگی دنیوی خود بكنند و گرفتار اینهمه پیامدهای مهلك شوند.