در فصل 9 ، دربارة چگونگی برخورد با دنیای مدرن تحت عنوان «خودآگاهی و راه عبور از مدرنیته» عرایضی ارائه شده است كه؛ مگر میتوانیم یك شبه از غرب بگذریم و بگوییم حالا كه فرهنگ مدرنیته چنین و چنان است، از فردا آن را كنار میگذاریم ؟! كسیكه بگوید ما برای نجات از مدرنیته میخواهیم برویم در گوشهای از یك روستا و جدا از مظاهر مدرنیته و تكنولوژی زندگی كنیم اصلاً نتوانسته است جایگاه خود را درست ارزیابی كند. این یعنی نفله كردن حیات، این یعنی ورشكستن و بازنشسته شدن، این كه راه صحیحی نیست. ما دهكده ترانسوال آقای مهاتما گاندی را قبول نداریم. او در زمانی كه در آفریقای جنوبی بود، در ترانسوال دهكدهای درست كرد و بدون استفاده از تكنولوژی مدرن در آنجا زندگی كرد. این كار چه نفعی دارد؟ ما باید در متن مدرنیته؛ اولاً: بدانیم كه فعلاً در رابطه با آرمانی كه داریم، چه كار باید كرد. ثانیاً: از امكانات مدرنیته فعلاً چگونه باید استفاده كرد كه در عین گرفتار نشدن به آن، زندگیكنیم. و ثالثاً: با استفاده از تكنولوژی، افق دید خود را گم نكنیم، به طوری كه این ابزارها حجابِ مقصد و مقصود ما شوند. رابعاً: بدانیم كه در دل فرهنگ و ابزار مدرنیته، ما در فرهنگ خود یك رمز و راز حیاتِ برین داریم كه از آن غفلت شده است و مراقب باشیم كه عهد خود را با آن تجدید كنیم، و از همه مهمتر اینكه، متوجّه باشیم امكانات و تواناییهایی در عهد دینیِ توحیدیِ اسلامی وجود دارد كه به شدّت میتواند بشر را از حجابها و بحرانهای ایجادشده توسط مدرنیته نجات دهد و در صدد احیاء آن تواناییها باشیم. فرهنگِ انتظار، یك فرهنگ واقعی و مهم و از دریافتهای عقل برین است. اینجا كه من نشستهام و فعلاً دارم از انتظار حرف میزنم، در شرایط كنونی چارهای جز طرح تئوریك آن را ندارم ولی شما باید از من بازخواست كنید كه آیا این فرهنگِ انتظار به اندازه واقعیت قیامت جدّی است و یا صِرفاً یك آرمان دوستداشتنی است، بدون آنكه وقوع آن حتمیت داشته باشد؟ و اگر تحقّق آن از وقایع جدّی تاریخ است، اینكه انتظار، چه نقشی در امروز و آینده ما میتواند ایجاد كند، چیزی است كه هرگز نباید به راحتی از آن دست برداشت. آری؛ اگر در كلمهكلمة مسائل اسلامی كار شود، متوجه میشویم برای گذر از مدرنیته، پتانسیلهایی داریم كه فوقالعاده كارساز است و باید از آنها استفاده كنیم.