اشپیگل در مصاحبهای كه با هایدگر انجام داده از او پرسیده است: شما كه میگویید غرب به انتها رسیده است، چه پیشنهادی برای نجات آن دارید تا از خطری كه شما میگویید در آینده، غرب گرفتار آن میشود، نجات یابد؟ هایدگر ابتدا شرط میكند كه مصاحبه مرا تا زنده هستم منتشر نكنید، سپس میگوید: «تنها هنوز خدایی است كه میتواند ما را نجات دهد».(22) ملاحظه بفرمایید كه اوّلاً؛ میفرماید هنوز وقت انتشار این مصاحبه نیست، یعنی روح زمانه نمیداند در كجای تاریخ خود قرار دارد و هر چیزی را فقط بر اساس فضایی ارزیابی میكند كه در آن فضا قرار دارد و لذا باید در افقی دیگر قرار گیرد و یا لااقل در منظر خود افق دیگری را ببیند تا بتواند آن حرف هایدگر را بفهمد. ثانیاً؛ میگوید تنها خدایی است كه میتواند ما را نجات دهد. این سخن او بسیار دقیق است. یعنی با این فضای فكری كه بشر مدرن برای خود به وجود آورده، حتّی خداشناسیاش هم به كارش نمیآید، برداشت او از خدا، برداشتی نیست كه بتواند اولاً: خدای واقعی را بیابد، ثانیاً: از آن خدا درست بهره بگیرد، چون بشر مدرن آینده را هم ادامه همین امروز میداند و به همین جهت به غیر از افقی كه مدرنیته در مقابل او قرار داده است نمیتواند نظر كند. لذا هایدگر نمیگوید: همان خدای متافیزیك باید كاری بكند، بلكه امیدوار به خدایی است كه آن خدا، خدای حضوری و قلبی باشد، یعنی در عین اینكه باید بشر به معنویت برگردد، ولی معنویتی غیر از معنویتی كه مدرنیته در منظر انسان قرار میدهد، چون بشرِ مدرن، آینده را بسط مدرنیته میداند و تصور میكند با بسط بیشتر مدرنیته میتوان مشكلاتی را كه مدرنیته به وجود آورده است رفع كرد. هایدگر میگوید: خدایی كه در فرهنگ مدرنیته به آن نظر میشود، خدایی نیست كه آینده را درست كند. آقای دكتر احمد فردید در رابطه با خدایی كه مدرنیته میشناسد، تعبیر «خدای فردا» را بهكار میبرد و میگوید خدایی كه باید بشر را نجات دهد، «خدای پسفردا» است.(23) حرف ایشان، حرف بزرگی است. ممكن است سؤال كنید خدای پسفردا دیگر چیست؟ مگر خدا هم عوض میشود؟ نه، خدا عوض نمیشود، ولی نگاه ما به خدا عوض میشود، از این جهت گفته میشود خدای متافیزیك غیر از خدای انبیاء است. خدایی كه شما در درس معارف دانشگاه میخوانید در این حدّ است كه یك ماوراءطبیعهای وجود دارد، این غیر از آن است كه متوجّه نقشآفرینی خدا در همه ابعاد زندگی باشید. آن خدایی كه با گناهكردن، جلوه و نور خود را از ما میگیرد و با عبادت و صداقت و بندگی، بر قلب ما رخ مینماید، غیر از خدایی است كه با استدلال بخواهید وجودش را ثابت كنید. خدایی كه به صرف استدلال وجودش را ثابت كردهاید، نمیتواند آینده شما را درست كند. یك خدای دیگری لازم است.(24) به هر حال میبینید كه فهمیدن حرف هایدگر مشكل است. خدای ما عبارت است از اینكه: این عالم معلول است، معلول علت میخواهد، پس علت آن خداست. این چه ربطی دارد به خدایی كه با تمام اسماء و صفاتش در سراسر عالم حاضر است. پس عنایت فرمودید؛ آن خدایی كه قرار است ما را از مدرنیته نجات دهد، خدایی است كه باید ظاهر شود و با ما به گفتگو بنشیند و ما نیز با او گفتگو كنیم یعنی خدای پیامبران و نه خدای فلسفه و كلام.