خداوند در قرآن در مورد خانواده و تعریفِ صحیح آن و اینکه جایگاه زن و مرد در خانواده جایگاه خاصی است، میفرماید: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمً»(19) و آنچه را خداوند بهسبب آن بعضى از شما را بر بعضى دیگر برترى داده آرزو مكنید. براى مردان است آنچه كسب كردهاند، و براى زنان است آنچه كسب كردهاند، و از فضل خدا درخواست كنید كه خدا به هر چیزى داناست.
میفرماید ای آدمها، چه زن و چه مرد، هیچکدام آرزوی چیزی را که خدا به دیگری داده نداشته باشید، هرکدام از زن و مرد بهرهای از آنچه کسب کردهاند میتوانند ببرند، به جای آنکه امتیازهای همدیگر را بخواهید، «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»؛ از فضل خدا چیزی را بخواهید که شما را در بهرهبردن در آن چه به شما داده است موفق گرداند. همینطور که مثلا به جنابعالی یک هوش بیشتری از بقیه داده، و به آن دیگری قدرت بدنی بیشتر داده است، میفرماید آرزوی قدرت بدنی او را نکن بلکه از خداوند بخواه که بتوانی از هوش خود بهرهبرداری درستی بکنی. میفرماید: «لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ»؛ هر مردی یک نصیبی و یک نتیجهای دارد از آن چه که کسب میکند «وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْن»؛ هر زنی هم از آنچه که کسب کرده یک نصیبی دارد. مرد در مردبودنش اگر فعالیت کند در همان راستا نتایجی بهدست میآورد و از زندگی بهرهاش همانی است که با مردبودنش و بر اساس تلاش بهدست میآورد. زن هم در زنبودنش اگر تحرک و تلاش بکند در همان راستا از زنبودنش بهرهی لازم را میبرد. لذا میفرماید: «وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ»؛ آن چیزی را که خداوند به دیگری بخشیده برای خود آرزو نکنید. خداوند کمالاتی به مرد داده است که مرد از طریق همین کمالات میتواند از زندگیاش نتیجه بگیرد. یک کمالاتی را هم به زن داده است که او هم از همان طریق میتواند کمالات مخصوص به خودش را بهدست آورد. اگر مردان کمالاتی را آرزو کنند که زنان با زن بودنشان بهدست میآورند به مشکل میافتند. اگر زنان هم کمالاتی را بخواهند که مردها با مردبودنشان میتوانند بهدست آورند، به مشکل میافتند، چون آنچه برای مردان کمال است معلوم نیست برای زنان کمال باشد. اگر کسی بتواند کمی در فضای معنوی این آیه زندگی کند، به راحتی میفهمد خطر بعضی از شعارهایی که در مورد زنان میدهند چه اندازه با ساختار روحی و جسمی زنان در تضاد است. آیه میفرماید هر کدام از زن و مرد سعی کنند خودشان باشند و در همان بستری که هستند حرکت به سوی کمال را شروع کنند. «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ» به همین معنی است، که ای زنها شما مرد بودن را نخواهید و ای مردها شما زن بودن را نخواهید. شما «وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ»؛ از خدا کمالات متناسب با خودتان را بخواهید، ابتدای آیه فرمود: آرزو نکنید آنچه را که خداوند به هر کدام از شما به عنوان زن و مرد داده، شما از خدا کمالات خودت را آرزو کن. میل کامل شدن در بستری را که خداوند برایت قرار داده است داشته باش، ولی میل مردشدن یا زنشدن را نداشته باش، به طوری که زن کمالاتی که مربوط به مردان است دنبال کند و برعکس. در آخر آیه علت این که باید این نوع توفیق را از خدا بخواهد روشن میکند و میفرماید: «إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا»؛ خداوند به هر چیزی دانا است، و لذا کمال هر چیزی را میداند. او داناست به اینکه زن اگر چه چیزی بهدست بیاورد برای او کمال است و احساس میکند به مقصد رسیده است و چه چیزی را اگر بهدست بیاورد برای او کمال نیست و احساس میکند به مقصد نرسیده است. پس کمال خود را از خدا بخواه، چون کمال هرکس در رسیدن به مقصدی است که خدا در جلوی پای او قرار داده است. خداوند حقیقت هر فردی و اینکه نیاز و کمالش به چیست را میشناسد، پس همان را از خدا بخواه.
نگاه قرآن را مقایسه کنید با آن بینشی که در نهضتهای به اصطلاح احقاق حقوق زنان میخواهد به اسم تساوی زن و مرد عملاً زنان را با ارزشها و اعمال مردان ارزیابی کند، در حالی که نه نیازهای واقعی زنان را میشناسند و نه نیازهای واقعی مردان را. خداوند است که میداند کمال واقعی زن و مرد کدام است و بر همان اساس بستر رسیدن به آن کمال را تعیین میکند. آیا به قول غربیها خِرد بشری برای به کمالرساندن بشر کافی است؟ و یا آنطور که ما معتقدیم خرد بشری آناست که بفهمد دین خدا راه رسیدن به سعادت است و عقل و خرد بشر برای تدبّر در دین است. در سمینار زنان جهان در فرانسه دغدغه آن سمینار این بوده که چرا مردها میتوانند چند زن بگیرند ولی زنان نمیتوانند چندتا شوهر بکنند؟ ما فعلاً بحث در خوبی و بدی موضوع نداریم، بحث ما این است که اگر زن بتواند چند شوهر بکند آیا آن وقت به کمال مربوطهاش دست مییابد؟ آیا خداوند چون ابعاد روحی زن را می شناخته و میخواسته است که به کمال مربوطهاش دست یابد میفرماید چند شوهر نکند یا این که خدا میخواسته زن را محدود نماید؟ این اشكال علاوه بر موضوع گمشدن ارتباط نسلهاست که دیگر در چند شوهری زنان، هیچکس نمیداند پدرش چه کسی است. دین با علم الهی به ابعاد کمالی زن، موضوع را بررسی میکند، ولی نهضت زنان جهان با خرد و عقل بشری مرد و زن را بررسی میکند، آن هم از دید میلهای سطحی و احساسی.
مگر کار مردان درست است که هرطور و هرچند همسر که خواستند اختیار کنند، یا اسلام برای موضوع چند همسری شرایط خاص گذاشته است؟ به قول علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» وقتی در جامعهْ زنانِ بسیاری بیشوهر باشند در آن شرایط است که اسلام اجازه میدهد مرد با آن زنان ازدواج کند تا علاوه بر سرپرستی آنها، از خطر به فساد افتادن آنها در جامعه جلوگیری نماید. وقتی زنانِ بیشوهر در تحت سرپرستی مرد خاص قرار نگیرند خطر به انحراف کشیدن مردان زیادی نیز هست و لذا همان خانمی که مانع همسر دوم شوهرش میشود زمینهی آلودهکردن شوهر خود و شوهر بقیه زنان را از جهتی فراهم کرده است. آیا جواز ازدواج با بیش از یك همسر در شرایط خاص، به نفع مردهاست و یا به نفع زنها؟ وقتی معلوم نباشد این کودک فرزند کدام مرد است، علاوه بر عقده روانی که برای آن کودک پیش میآید، این فرزند را چه کسی نگهداری کند؟ باید طلبکار کدام مرد شد که خرج زندگی او را بدهد؟
نكات فوق از آن جهت مطرح شد تا معلوم شود گاهی خرد و عقل بشری بدون هدایت شریعت الهی چه راههای خطرناکی را مطرح میکند، وگرنه بحث چند همسری باید در جای خود بحث شود. مگر دین اجازه میدهد که همین طور هر کس خواست هر تعداد زن که بخواهد بگیرد. اینها سوءاستفاده کردن از آیات الهی و احکام پروردگار است. رسول خدا میفرمایند: «تزوّجوا و لا تطلّقوا فإنّ اللَّه لا یحبّ الذّوّاقین و لا الذّوّاقات».(20) زن بگیرید و طلاق مدهید زیرا خداوند مردانى را كه مكرر زن گیرند و زنانى را كه مكرر شوهر كنند دوست ندارد.