سؤال: با توجه به مباحثی که مطرح فرمودید؛ ازدواج در پرورش و رشدِ چه صفاتی مؤثرتر است؟ یعنی با ازدواج، کدام صفات را بهتر میتوان رشد داد و کدام صفات را باید کنترل نمود. بهعبارت دیگر؛ ازدواج چه تأثیری در پرورش ابعاد انسان-اعمّ از قلب و عقل و خیال و حس- دارد و کدامیک از ابعاد مذکور در کدامیک از زن و مرد نقش بیشتری دارند؟ آیا «ازدواج» در کنترل خیال و حواسپرتی انسان در عبادات و امور دیگری مثل درسخواندن، مؤثر است و در این راستا نقش فربهشدن خیال به وسیلة محبتكردن و اُنس با همسر چقدر است؟
جواب: در مورد جواب قسمت آخر سؤالتان باید عرض کنم. بله ازدواج در امر کنترل خیال مؤثر است؛ چون از طریق ازدواج و اُنس با همسر قوة وَهمیه و خیال مدیریت میشود و جهت میگیرد. ولی خوب است که در راستای همان تولد جدیدی که در اثر ازدواج برای زن و مرد پیش میآید به مسئله نگاه کنید. به طوری که یک عارف در دلِ حالتِ جمع اضداد، غذا هم میخورد. یعنی دائم متوجه است که این غذاخوردن در بستر هدف مهمتری که همان «بندگی» خدا است، انجام گیرد. لذا در عینی که از غذاخوردن لذت میبرد جهت باطنی شخصیت او از نظر به خداوند خارج نمیشود. زیرا انسان حقیقتی ذات مشکَک و دارای مراتب مختلف است، در نتیجه اگر در موطن خیال به لذّات مخصوص این قوه مشغول است، در موطن عقل و قلب میتواند از لذّات مخصوص آن قوهها نیز بهرهمند باشد. به تعبیر مولوی در مورد پیامبر(ص):
این یکی نقشاش نشسته در جهان
وآن دگر نقشاش چو مَه در آسمان
این دهانش نکتهگویان با جلیس
وآن دگر با حق به گفتار و انیس
پای ظاهر در صف مسجد صَواف
پای معنی فوق گردون در طواف
پس طبق مباحث قبلی میتوان گفت فایدة اصلی ازدواج «نفی خود» است، در عین جوابگویی به همة نیازهای جسمی و خیالی. البته و صد البته باید انسان در بستر تضادها موضوع «نفی خود» را تمرینکند و اگر كسی در رابطه با پیشآمدهای خارجی نفی خود را تمرین نکند، در شخصیت درونیِ خودش رفع تضاد نکرده و درنتیجه به توحید نرسیدهاست، بلکه یک طرف تضاد را سرکوب کرده است، نه اینکه کثرت را مستغرق وحدت کرده باشد. دستورالعمل کاربردی آن همان توصیهای است که حضرت امام خمینی(ره) در هنگام ملاقات زوجهای جوان به آنها توصیه میفرمودند: «گذشت کنید».
نباید انتظار داشت جهت رسیدن به توحید و رفع تضادها خیلی زود به نتیجه برسیم. بارها شده است که انسان به جای جمع تضادهای اخلاقی گرفتار جنبههای افراط و تفریط میشود و از احیاء روح توحیدی محروم میگردد، به طوری که خشم و غضباش او را از تعادل خارج میکند و نمیتواند آن خشم و غضب را در نور توحید به تبرّی از دشمن خدا تبدیل کند، ولی اگر جهت اصلی ما سیر به سوی توحیدیکردن این صفاتِ متضاد باشد و افق را روشن نگه داریم، این افتان و خیزانها در اصلِ کار اشکالاتی بهوجود نمیآورد، اما اگر بنایمان در زندگی با همسرمان سیر به سوی ایجاد هستة توحیدی خانه نباشد، هستهای که در آن همه فردیتها در زیر سایه آن نفی شوند، هرچه در زندگی جلو برویم به بحران و عدم رضایت میرسیم، حال یا در نهایتْ ظرفیتمان تمام میشود و کار به طلاق میکشد و یا «کجدار و مریز» زندگی را ادامه میدهیم.
این که میبینید امروزه طلاق وسعت پیداکردهاست، به دلیل غفلت از سازماندهی هسته توحیدی خانواده است، از طرفی هر کدام از زن و مرد شدیداً در راستای رشد فردیت، یک خودِ فربه پیدا کردهاند، و از طرف دیگر معنی زندگی توحیدی برایشان گم شده است. فکر میكنم در بحث «عوامل بحران خانواده و راه نجات از آن» موضوعِ هسته توحیدی خانواده تا حدّی تبیین شده است. در آنجا روشن شده که چرا خانواده امروزی در نفی هوسهای سرگردان و کنترل وَهم موفق نبوده است، زیرا اگر خانواده آن طور که باید و شاید تشکیل نشود و زن و شوهر به نقش جدید خود در تشکیل خانواده آگاهی پیدا نکنند، اگر هم در اسرع وقت طلاق صورت نگیرد یک عمر در عین جدایی در کنار همدیگر هستند، مثل دو شریک که هرکدام به فکر سود خود میباشد، حال یا مثل دو گرگ همدیگر را تحقیر میکنند و میدرانند، و یا مثل دو خوک فقط به لذّت جنسی نسبت به همدیگر فکر میکنند. این نوع کنارِ همبودن غیر از زن و شوهری است که هرکدام سود خود را در تعالی دیگری میجوید، و هرکدام میخواهد شمعی شود تا جلوی پای دیگری را روشن کند و به عبارت دیگر آینه و مرآت یکدیگر باشند، هرچند ممکن است این آینهها گاهی کدر شود و به خوبی، خوبیها و ضعفهای همدیگر را ننمایانند، ولی اگر همواره آینة همدیگر باشند، این کدورتِ موقتی اشکالی پیش نمیآورد، بالاخره آینة همدیگر خواهند بود و دلشان برای همدیگر میطپد، همان چیزی که خداوند به نحو تکوینی در همسران قرار داده است. اینجاست كه میلهای جنسی که خداوند قرار داده نقش خود را انجام میدهند و نمیگذارند آینه همچنان کدر بماند. و وای به خانهای که از نقش میلهای جنسی در آن کاسته شود و به آن توجه نشود و زن یا شوهر مجبور شود آن میل را سرکوب کند، که موجب افسردگیهای بعدی غیر قابل جبرانی خواهد بود. در روایت داریم زن، آنچنان باید خود را در نشاط جنسی قرار دهد که اگر همسرش بر روی شتر ابراز تمایل به او نمود، او جواب مثبت دهد.(77) همچنانکه رسول خدا(ص) به مردان فرمودند: «اغسلوا ثیابكم و خذوا من شعوركم و استاكوا و تزیّنوا و تنظّفوا فإنّ بنی إسرائیل لم یكونوا یفعلون ذلك فزنت نساؤهم»(78) لباسهاى خود را تمیز كنید و موهاى خود را كم كنید، مسواك بزنید و آراسته و پاكیزه باشید زیرا یهودان چنین نكردند و زنانشان زناكار شدند.
اما در جواب آن قسمت از سؤالتان که میفرمایید ازدواج چه تأثیری در رشد قلب و عقل دارد، نظر شما را به سخن امام صادق(ع) جلب میکنم که میفرمایند:
«إِنَّ فِی حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَكُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْكَ السَّاعَتَیْنِ».(79)
در حکمت آل داود چنین است که شایسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى كارهائى كه بین او و خداوند انجام میگیرد، اختصاص دهد، و زمانى دیگر برادران ایمانى خود را که با همدیگر در امر آخرت مشارکت دارند ملاقات كند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش كه گناه نباشد آزاد بگذارد. زیرا این زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر دیگرش كمك میكند. حرف بنده توجه به نکتهی آخر است که میفرمایند؛ لذت با محرم خود روحیهی عبادت و ارتباط با مؤمنین را رشد میدهد و از انحراف سایر ابعاد انسان جلوگیری میکند.