در آیهی قبل از آیه فوق فرمود: «مَا عِندَكُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ»؛(42) ای انسانها آنچه نزد شما است ماندنی نیست و آنچه نزد خداوند است ماندنی است. اگر خواستید نتیجه کارتان برایتان بماند باید آنچه را نزد خدا هست بخواهید وگرنه ثمرههای حیات شما همه نابود میشود، و این احساس نابودی در قیامت به نحو روشنی آشکار میشود. در ادامهی همان آیه ما را متوجه این قاعده مهم میکند که اگر در مسیر دینداری صبر پیشه کنید و زندگی را بر اساس عقاید حق و اعمال صالح ادامه دهید، حاصل و جزای این زندگی بر اساس بهترین اعمالی است که در طول عمر انجام دادهاید. عمده آن است که متوجه باشیم آنچه نزد خداوند است پایدار و باقی است و اگر خواستیم در قیامت با خلأ وجودی خود روبهرو نشویم باید به جای پیروی از وَهمیات و خیالاتِ خود و اهل دنیا، از دستورات الهی پیروی کنیم تا به خدا وصل شویم و جان ما به حقایق پایدار الهی مرتبط شود.
در قیامت، احساس خلأها و نداشتنهایی که میباید داشت یکی از سختترین عذابها است، یا بگو پایه کل عذابها همین مسئلهی علم به «نداشتنهایی» است که باید داشت. در آن عالم بهخوبی احساس میکنیم که ظرفیتِ چه کمالاتی در ما بود که با اتصال به خداوند و انجام اعمال صالح آن ظرفیت از حالت بالقوه به بالفعل در میآمد و آنها را بالفعل نکردیم. علم به این که خیلی چیزها میتوانستیم بشویم و نشدیم موجب احساس نداشتن و خلأ در ما میشود. اگر استعداد داشتن کمالات را نداشتیم و علم به نداشتن آن را نیز احساس نمیکردیم، عذابی هم در درون ما شعله نمیکشید. ولی علم به نبودنها و علم به خلاءهایی که باید موجود میشد، بسیار سخت است. در این دنیا از طریق اتصال به خدای باقی و اتصال به اسماء الهیه میتوان این خلأها را جبران کرد و لذا فرمود: «مَا عِندَكُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ»؛ آنچه در نزد شما است ناپایدار و زوالپذیر است و آنچه نزد خداوند است باقی و پایدار است. زیرا در هر قضیهای، یک طرف آن نفسانی و وجهالخلقی است، و طرف دیگر آن الهی و وجهالحقی است. طرف الهی آن میماند ولی طرف بشری و دنیایی آن نمیماند. همان طور که نیت الهی من در کارهایم میماند ولی نیت بشری من که به شما نظر داشته باشم و رضایت شما برایم مطرح باشد، نمیماند. پس اینکه همین حالا میتوانستم نیت الهی بکنم و نکردم، خلأ آن به عنوان عذاب میماند.
هر عملی و هر مخلوقی دو طرف دارد، طرفی الهی و طرفی غیر الهی. من و جنابعالی اگر تلاش کنیم و وجهِ الهی به عمل خود بدهیم و رضوان الهی مدّ نظرمان باشد، برایمان میماند. طرف الهی عمل یعنی «اِبْتِغاءَ وَجْهِ اللّه»؛(43) عملی برای جلب وَجه خداوند. و فرمود: «وَ یبْقیٰ وَجَه رَبِّکَ ذُواْلجَلالِ وَ الْاِکْرام»؛(44) و باقی میماند وجه پروردگاری که دارای جلال و بزرگی است. درست در مقابل پایداری آنچه نزد خداست، نابودی آن چیزی است که نزد ما است، و با نظر به خودمان برای خودمان بهوجود آوردهایم، بدون آن که ریشه قدسی و الهی داشته باشد، مثل این که بنده به شما سلام کنم به این امید که روزی هوای مرا داشته باشید، در این جا در نزد خود یک محملی برای سلام کردن به شما ساختم، این سلام کردن برای من نمیماند ولی خلاء آن میماند، در حالی که میشد برای خدا به شما سلام کنم، در آن حالت آن سلام کردن برای من میماند بدون آن که خلأ آن در میان باشد و منجر به عذاب شود. البته عذابها درجه دارد گاهی نفسِ حسرتْ عذاب است، به اعتبار اینکه کاش بهتر از این عمل میکردم. گاهی نیتمان الهی است اما خلوصش کم است. اینجا عذاب نیست امّا نسبت به شرایطی که میتوانستیم خلوصِ بیشتری در عمل داشته باشیم، یک نوع محرومیت از شور و شعف بیشتر است. در آن جا در مقایسه با احوالات آنهایی که در خلوص بیشتری بودند میگوئیم چقدر خوب بود که تماماً برای خدا مثلاً به دیدن پدر و مادرمان آمده بودیم.
آری عمل الهی پایدار میماند ولی به همان اندازه که الهی است، و شدّت و ضعف حضور آن عمل به شدّت و ضعف خلوص ما در عمل بستگی دارد، به اندازهای که خودمان به میان باشیم و قاعدهی «مَا عِندَكُمْ یَنفَدُ» در زندگیمان جاری باشد، به همان اندازه با خلأ و ناپایداری آن عمل روبهروئیم، عملی که باید با نیت الهی جای خالی آن در جان ما نبود.
نیت الهی بکنید و بر آن اساس عمل نمائید و بدانید وجه غیر الهی آن نیت و آن عمل نمیماند و لذا تلاش باید کرد همواره جنبه الهی عمل را تقویت کنیم و به خود بفهمانیم هر چه پای خود و پای غیر به میان باشد، پای حسرت و خلأ در میان است. آنچه به خدا وصل نیست چیز نیست، خلأ است که جای خالیاش میماند و همان منشأ عذاب میشود و کل عذابها به جهت نبودن چیزهایی است که در جان ما باید باشد، ولی نیست.