تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 4
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب فخر و كبر

بَابُ الْفَخْرِ وَ الْكِبْرِ
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى‏حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع عَجَباً لِلْمُتَكَبِّرِ الْفَخُورِ الَّذِی كَانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً ثُمَّ هُوَ غَداً جِیفَةٌ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:20 روایة:1@*@
ترجمه :
حضرت على بن الحسین علیه السلام فرمود: عجب است از تكبر كننده برخود بالنده، آنكس كه دیروز نطفه (بد بو و بى‏ارزش) بوده، و سپس فردا مردارى (گندیده) است.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّكُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص آفَةُ الْحَسَبِ الِافْتِخَارُ وَ الْعُجْبُ‏
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:20 روایة:2@*@
ترجمه :
از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه رسولخدا (ص) فرمود: آفت حسب و شرافت بخود بالیدن و خود بینى است.
شرح:
مجلسى (ره) گوید: «حسب» شرافت و شخصیت آباء و اجدادى است و بسا بشرافتى اطلاق شود كه از كارهاى نیك یا اخلاق خوب بدست اید گرچه از پدران نباشد.
3- أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ حَنَانٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ بَشِیرٍ الْأَسَدِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَا عُقْبَةُ بْنُ بَشِیرٍ الْأَسَدِیُّ وَ أَنَا فِی الْحَسَبِ الضَّخْمِ مِنْ قَوْمِی قَالَ فَقَالَ مَا تَمُنُّ عَلَیْنَا بِحَسَبِكَ إِنَّ اللَّهَ رَفَعَ بِالْإِیمَانِ مَنْ كَانَ النَّاسُ یُسَمُّونَهُ وَضِیعاً إِذَا كَانَ مُؤْمِناً وَ وَضَعَ بِالْكُفْرِ مَنْ كَانَ النَّاسُ یُسَمُّونَهُ شَرِیفاً إِذَا كَانَ كَافِراً فَلَیْسَ لِأَحَدٍ فَضْلٌ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِالتَّقْوَى
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:21 روایة:3@*@
ترجمه :
عقبة بن بشیر اسدى گوید: بامام باقر علیه السلام عرض كردم: من عقبة بن بشیر اسدى هستم، و در میان قوم خود خاندان بزرگى دارم؟ حضرت فرمود:تو بحسب و شرافت خانوادگیت بر سر ما منت نهى؟ بدرستیكه خداوند آنكه مردم او را پست میشمردند بواسطه ایمان در صورتیكه مؤمن باشد بالا برده است، و آنكه مردم او را شریف میخواندند بجهت كفر در صورتیكه كافر باشد پست و زبون ساخته است؛ پس كسى را بر كسى برترى نیست جز بوسیله تقوى.
توضیح:
آنچه ترجمه شد بنابر اینستكه لفظ (ما) در جمله «ما تمن...» استفهامیه باشد، و محتمل است (ما) نافیه باشد، یعنى (بر ما منت منه...) و گفتار آنحضرت كه فرمود: «پس كسى را بر كسى برترى نیست...» اشاره است بگفتار خدایتعالى: «اى مردم همانا ما آفریدیمتان از نر و ماده و گردانیدیم شما را شاخه هائى و تیره‏هائى تا یكدیگر را بشناسید، همانا گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزكارترین شما است، سوره حجرات آیه 13».
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عِیسَى بْنِ الضَّحَّاكِ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع عَجَباً لِلْمُخْتَالِ الْفَخُورِ وَ إِنَّمَا خُلِقَ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ یَعُودُ جِیفَةً وَ هُوَ فِیمَا بَیْنَ ذَلِكَ لَا یَدْرِى مَا یُصْنَعُ بِهِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:21 روایة:4@*@
ترجمه :
امام باقر علیه السلام فرمود: عجب است از متكبرى كه بخود مینازد، در صورتیكه از نطفه آفریده شده، سپس مردارى گندیده شود، و در این میان نمیداند با او چه خواهد شد.
5- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّكُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ص رَجُلٌ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ حَتَّى عَدَّ تِسْعَةً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّكَ عَاشِرُهُمْ فِى النَّارِ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:21 روایة:5@*@
ترجمه :
امام صادق علیه السلام فرمود: كه مردى نزد رسول خدا آمد عرض كرد: اى رسول خدا من فلان پسر فلانم و تا نه نفر از پدران خود را شمرد، رسول خدا (ص) بوى فرمود: تو دهمى آنانى در دوزخ.
شرح:
مجلسى (ره) در معناى حدیث گوید: یعنى پدرانت كافر بوده‏اند و در دوزخند، پس این چه افتخارى است كه تو بآنان دارى و تو نیز مانند آنان كافر هستى در باطن اگر منافق بوده، و در مظاهر اگر كافر بوده است، پس هیچ راهى براى بالیدن خود بایشان ندارى.
6- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّكُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص آفَةُ الْحَسَبِ الِافْتِخَارُ
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:22 روایة:6@*@
ترجمه :
از امام صادق علیه السلام روایت شده كه رسول خدا(ص) فرمود: آفت حسب بخود بالیدن است.
توضیح:
این حدیث مانند حدیث دوم این باب است جز اینكه در آنجا «عجب» بجاى «افتخار» بود