تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 4
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب كمتر چیزیكه بنده بسبب آن مؤمن شود و یا كافر و یا گمراه گردد

بَابُ أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَوْ كَافِراً أَوْ ضَالًّا
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً ص یَقُولُ وَ أَتَاهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ مَا أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ كَافِراً وَ أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا فَقَالَ لَهُ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ أَمَّا أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَنْ یُعَرِّفَهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَفْسَهُ فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ نَبِیَّهُ ص فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ إِمَامَهَ وَ حُجَّتَهُ فِى أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ فَیُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ قُلْتُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ جَهِلَ جَمِیعَ الْأَشْیَاءِ إِلَّا مَا وَصَفْتَ قَالَ نَعَمْ إِذَا أُمِرَ أَطَاعَ وَ إِذَا نُهِیَ انْتَهَى وَ أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ كَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَیْئاً نَهَى اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دِیناً یَتَوَلَّى عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أَنَّهُ یَعْبُدُ الَّذِى أَمَرَهُ بِهِ وَ إِنَّمَا یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ وَ أَدْنَى مَا یَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ شَاهِدَهُ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِى أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَایَتَهُ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْهُمْ لِى فَقَالَ الَّذِینَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبِیِّهِ فَقَالَ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاكَ أَوْضِحْ لِی فَقَالَ الَّذِینَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی آخِرِ خُطْبَتِهِ یَوْمَ قَبَضَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ إِنِّى قَدْ تَرَكْتُ فِیكُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِى مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَیْتِى فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ كَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:141 روایة:1@*@
ترجمه :
1 سلیم بن قیس گوید: شنیدم على علیه السلام مى‏فرمود: (و این هنگامى بود) كه مردى نزد آن حضرت آمده بود و باو عرضكرد: كمتر چیزى كه بنده بسبب آن مؤمن شود چیست؟ و كمتر چیزى كه بنده بوسیله آن كافر گردد چیست؟ و كمتر چیزى كه بنده با آن گمراه است چیست؟ حضرت باو فرمود: پرسیدى پس پاسخش را (دقت كن و) بفهم -.
اما كمتر چیزى كه بنده بدان مؤمن است آنست كه خداى تبارك و تعالى خودش را بآن بنده بشناساند پس (آن بنده) بفرمانبردارى براى او اقرار كند، و (سپس) پیغمبرش (ص) را باو بشناساند پس بفرمانبردارى او نیز اقرار كند، و (هم چنین) امام و حجت خود را در زمین، و گواهش را بر خلق باو معرفى كند، و براى او هم بفرمانبردارى اعتراف كند، (سلیم گوید:) من عرضكردم: اى امیر مؤمنان و اگر چه همه چیز را بجز آنچه بیان فرمودى نداند؟ فرمود: آرى در صورتیكه هرگاه دستورى باو دهند اطاعت كند. و اگر نهیش كردند نكند.
و كمتر چیزیكه بنده بسبب آن كافر گردد آنست كه كسى چیزى را كه خدا از آن نهى كرده است پندارد كه (جایز است) و خدا بآن دستور داده (یعنى بدعتى در دین گذارد)، و این معنى را دین خود كند و بآن بماند، و پندارد كه خدایرا كه بآن كار (بپندار خودش) دستور داده پرستش كند، (در حالیكه) جز این نیست كه شیطان را پرستش كند.
و كمتر چیزیكه بنده بواسطه آن گمراه شود اینست كه حجت خداى تعالى و گواهش را بر بندگانش نشناسد (یعنى) آن كس را كه خداى عزوجل دستور بفرمانبرداریش داده، و ولایتش را فرض (و واجب) فرموده، (سلیم گوید:) من عرضكردم: اى امیرمؤمنان آنان (یعنى حجت و گواهان) را برایم توصیف كن، فرمود: آنها كسانى هستند كه خداى عزوجل آنها را قرین خود و پیغمبرش ساخته و فرموده است: «اى آنانكه ایمان آورده‏اید خدا و رسول و اولیاء امر خود را فرمانبرید» (سوره نساء آیه 59) عرض كردم: اى امیرمؤمنان خدا مرا بفدایت كند برایم واضح كن (و آشكارتر بیان فرما) فرمود: آنانكه رسول خدا (ص) در آخرین خطبه‏اش روزى كه خداى عزوجل قبض روحش فرمود (و او را بنزد خودش برد) فرمود: من همانا دو چیز در میان شما میگذارم كه پس از من هرگز گمراه نشوید تا مادامیكه بآندو چنگ زنید: كتاب خدا، و عترتم كه اهل بیت (و خاندان) منند زیرا خداى لطیف و آگاه بمن سفارش كرده كه آندو از هم جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو (انگشت كه با هم برابرند) و هر دو انگشت سبابه خود را بهم چسباند و نمى‏گویم مانند این دو انگشت و انگشت سبابه و وسطى را بهم چسباند یعنى با هم برابرند و اینطور نیست) كه یكى بر دیگرى پیش باشد (و جلو افتد) پس بهر دوى اینها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید، و برایشان جلو نیفتید كه گمراه شوید.
2- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْكِ لِكَیْ إِذَا
@@اصول كافى جلد 4 صفحه: 143 روایة: 2@*@
ترجمه :
حضرت صادق علیه السلام فرمود: همانا بنى‏امیه براى مردم تعلیم ایمان را آزاد گذاردند و تعلیم شرك را آزاد نگذاردند، زیرا اگر مردم را بر آن وادار مى‏كردند آنرا نمى‏پذیرفتند.
شرح:
مجلسى (ره) از پدر شیخ بهایى قدس سره نقل كند كه گفته است: در معنى این حدیث گفته‏اند: مقصود این است كه بنى‏امیه مردم را آزاد گذاردند و آنها را بیاد گرفتن ایمان وادار نكردند و از این زحمت آنان را فارغ كردند، زیرا اگر بر آن واردشان مى‏كردند و رنج آنرا بآنان تكلیف مى‏داشتند آنرا نمى‏شناختند، زیرا ایمان عبارت از (شناسائى) اهل بیت بود و بنى‏امیه دشمن اهل بیت بودند و چگونه مردم را بیاد گرفتن چیزى وادار مى‏كردند كه سبب زوال دولت و سلطنت آنها بود بخلاف شرك كه منافاتى با سلطنت آنها نداشت، سپس مجلسى (ره) گوید: و پوشیده نماند كه این معنى دور است بلكه ظاهر اینست كه مقصود امام علیه السلام این بوده كه آنها چیزى كه مردم را از اسلام بیرون برد یادشان نمى‏دادند (و بصرف دستورات اولیه اسلام و كلیاتى اكتفا مى‏كردند و اگر آنچه موجب شرك مى‏شود و مردم را از دین بیرون برد بمردم یاد مى‏دادند مردم پیروى آنها را مى‏كردند و آنها را از مقام خلافت و زمامدارى اسلام طرد مى‏نمودند) مانند انكار كردن نصوصى كه پیغمبر (ص) درباره خلافت على علیه السلام و فرزندانش فرموده بود، و مانند اینكه بر امیرالمؤمنین على علیه السلام خروج كند یا او را سب كند یا دشمنى با او و اهل بیت او آشكار كند مشرك است و از دین خارج شده، زیرا اگر اینها را بمردم یاد مى‏دادند و مردم متوجه مى‏شدند هرگز پیروى امثال آن غاصبین یاغى را نمى‏كردند (این بود گفتار مجلسى (ره) با پاره توضیحات مربوط بآن).