تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 4
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

باب ستونهاى كفر و شعبه‏هاى آن‏

بَابُ دَعَائِمِ الْكُفْرِ وَ شُعَبِهِ
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِى عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ص قَالَ بُنِیَ الْكُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَةِ وَ الْفِسْقُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْجَفَاءِ وَ الْعَمَى وَ الْغَفْلَةِ وَ الْعُتُوِّ فَمَنْ جَفَا احْتَقَرَ الْحَقَّ وَ مَقَتَ الْفُقَهَاءَ وَ أَصَرَّ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ وَ مَنْ عَمِیَ نَسِیَ الذِّكْرَ وَ اتَّبَعَ الظَّنَّ وَ بَارَزَ خَالِقَهُ وَ أَلَحَّ عَلَیْهِ الشَّیْطَانُ وَ طَلَبَ الْمَغْفِرَةَ بِلَا تَوْبَةٍ وَ لَا اسْتِكَانَةٍ وَ لَا غَفْلَةٍ وَ مَنْ غَفَلَ جَنَى عَلَى نَفْسِهِ وَ انْقَلَبَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ حَسِبَ غَیَّهُ رُشْداً وَ غَرَّتْهُ الْأَمَانِیُّ وَ أَخَذَتْهُ الْحَسْرَةُ وَ النَّدَامَةُ إِذَا قُضِیَ الْأَمْرُ وَ انْكَشَفَ عَنْهُ الْغِطَاءُ وَ بَدَا لَهُ مَا لَمْ یَكُنْ یَحْتَسِبُ وَ مَنْ عَتَا عَنْ أَمْرِ اللَّهِ شَكَّ وَ مَنْ شَكَّ تَعَالَى اللَّهُ عَلَیْهِ فَأَذَلَّهُ بِسُلْطَانِهِ وَ صَغَّرَهُ بِجَلَالِهِ كَمَا اغْتَرَّ بِرَبِّهِ الْكَرِیمِ وَ فَرَّطَ فِى أَمْرِهِ وَ الْغُلُوُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى التَّعَمُّقِ بِالرَّأْیِ وَ التَّنَازُعِ فِیهِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ لَمْ یَزْدَدْ إِلَّا غَرَقاً فِى الْغَمَرَاتِ وَ لَمْ تَنْحَسِرْ عَنْهُ فِتْنَةٌ إِلَّا غَشِیَتْهُ أُخْرَى وَ انْخَرَقَ دِینُهُ فَهُوَ یَهْوِى فِى أَمْرٍ مَرِیجٍ وَ مَنْ نَازَعَ فِى الرَّأْیِ وَ خَاصَمَ شُهِرَ بِالْعَثَلِ مِنْ طُولِ اللَّجَاجِ وَ مَنْ زَاغَ قَبُحَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ وَ مَنْ شَاقَّ اعْوَرَّتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ اعْتَرَضَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ فَضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ إِذَا لَمْ یَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الشَّكُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْمِرْیَةِ وَ الْهَوَى وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‏ وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى عَلَى الْمِرْیَةِ وَ الْهَوْلِ مِنَ الْحَقِّ وَ التَّرَدُّدِ وَ الِاسْتِسْلَامِ لِلْجَهْلِ وَ أَهْلِهِ فَمَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ مَنِ امْتَرَى فِى الدِّینِ تَرَدَّدَ فِى الرَّیْبِ وَ سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَدْرَكَهُ الْ‏آخَرُونَ وَ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّیْطَانِ وَ مَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْیَا وَ الْ‏آخِرَةِ هَلَكَ فِیمَا بَیْنَهُمَا وَ مَنْ نَجَا مِنْ ذَلِكَ فَمِنْ فَضْلِ الْیَقِینِ وَ لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ خَلْقاً أَقَلَّ مِنَ الْیَقِینِ وَ الشُّبْهَةُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ إِعْجَابٍ بِالزِّینَةِ وَ تَسْوِیلِ النَّفْسِ وَ تَأَوُّلِ الْعِوَجِ وَ لَبْسِ الْحَقِّ بِالْبَاطِلِ وَ ذَلِكَ بِأَنَّ الزِّینَةَ تَصْدِفُ عَنِ الْبَیِّنَةِ وَ أَنَّ تَسْوِیلَ النَّفْسِ یُقَحِّمُ عَلَى الشَّهْوَةِ وَ أَنَّ الْعِوَجَ یَمِیلُ بِصَاحِبِهِ مَیْلًا عَظِیماً وَ أَنَّ اللَّبْسَ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ فَذَلِكَ الْكُفْرُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ‏
@@اصول كافى جلد 4 صفحه:104 روایة:1@*@
ترجمه :
امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: كفر بر چهار پایه استوار شده: فسق، غلو. شك، شبهه. و فسق (نیز) بر چهار شعبه است: جف، كورى، غفلت، سركشى.
پس هر كه جفا كن حق را كوچك شمرده، و فقهاء را دشمن داشته، و بر گناه بزرگ اصرار كرده است، و هر كه كور دل شود ذكر (حق) را فراموش كند، و (در اصول دین یا در تمام احكام آن) پیروى از گمان كند، و با آفریننده خود جنگ كند، و شیطان بر او چیره گردد، و بدون توبه (و پشیمانى از كرده خویش) و (همچنین) بدون زارى (در طلب آمرزش) و بدون غفلت نبودن از گناه (از خدا) آمرزش خواهد.
و هر كه غفلت كند برخود خیانت كرده (و خود را بهلاكت افكنده، و از دین خود) بپشت برگشته، و گمراهى خود را رشد و صلاح پنداشته، آرزوها (و وعده‏هاى دروغین شیطان) او را فریب دهد (و سرگرم كند) و حسرت و پشیمانى در هنگامیكه كار از كار بگذرد و پرده برداشته شود او را فرا گیرد، و برایش آشكار گردد كه آنطور كه او میپنداشت نبوده. و هر كه از فرمان خدا سركشى كن بشك افتاده، و هر كه بشك افتد خدا بر او بزرگى (و عضب) كند، و او را بسلطنت (و قدرت) خود خوار سازد، و (نزد خلایق) بوسیله جلال (و عظمت) خود او را كوچك كند چنانچه بپروردگار كریم خود فریفته شده و مغرور شود (و كرم او را دستاویز كرده) و در فرمان او كوتاهى كند.
(مجلسى (ره) از برخى از افاضل نقل كند كه گفته است «از مغرورین آنانند كه حشر و نشر را منكر شوند، و از آنجمله هستند:
كسانى كه پندارند تهدید پیغمبران از براى بیم دادنست و كیفرى در آخرت نیست.
و كسانى كه گویند لذتهاى دنیا یقیتى است و كیفر آخرت مشكوك و یقین را بخاطر شك رها نكنند.
و كسانى كه نافرمانى كنند و گویند خداوند غفور و رحیم است.
و كسانى كه پندارند دنیا نقد است و آخرت نسیه و نقد از نسیه بهتر است.
و كسانى كه بخودشان و كردارشان مغرور و از آفات آن غافل باشند.
و كسانى كه بعلم خود مغرور شوند، آنكه پندارد كه بحد كمال رسیده و مانندش كسى نیست گویا آنچه درباره دانشمندان مغرور بدانش رسیده نشنیده.
و كسانى كه بعلم و عمل اكتفا كرده و از شستشوى باطن از اخلاق زشت غفلت نموده و پندارد كه بهمان اندازه مستحق ثواب شایان است.
و آنانكه بخود دانش فریفته شده و بعلوم دنیائى پرداخته و از تحصیل علم آخرت باز مانده.
و كسانى كه بعبادت فریفته شده.
و آنانكه بمال و منال مغرور گشته. یا باولاد و انصار فریفته شده. یا بجاه و مقام گول خورده. و غیر اینها از اسباب بزرگ منشى كه در شماره نیاید».
(و بهر صورت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دنباله حدیث فرمود: و غلو بر چهار شعبه است: بر تعمق در رأى (و دقت بسیار نمودن). تنازع در رأى. كجى (و اغراق از حق). شقاق (و دشمنى كردن با حق پرستان)،
پس هر كه بسیار دقت (خرده بینى) كند بحق نگراید، و جز غرق شدن در امواج خروشان (شبهات و اباطیل) نیفزاید، فتنه از او دور نشود (و گروهى از عقدهاى اعتقادى او باز نشود) جز اینكه فتنه دیگرى (و مشكل تازه‏اى) گریبانگیرش شود و پرده دینش (با قیچى فتنه) بدرد، پس در كار درهم و برهمى فرو افتد (و حق و باطل بر او مختلط گردد). و هر كه در رأى نزاع و ستیزه كند بحماقت (یابسستى و بزدلى) شهره گردد (و این) بخاطر لجبازى دنباله دار (اواست). و هر كه كج دل شد خوبى در نزد او زشت گردد، و بدى در نظر او زیبا گردد. و هر كه شقاق كند (و با حق پرستان دشمنى و نزاع كند) راههاى زندگى بر او تیره و تاریك گردد، و كار بر او دشوار شود، و بتنگنائى دچار گردد كه راه خلاصى از آن بسته شود، زیرا از راه مؤمنین پیروى نكرده است.
و شك داراى چهار شعبه است: مریه (یعنى تردید. شك و جدل)، هوى و تردد، استسلام (یعنى تن دادن و گردن نهادن) و اینست گفتار خداى عزوجل: «پس بكدام نعمتهاى پروردگارت ستیزه جوئى، (سوره نجم آیه 55)
و در روایت دیگر است (كه فرمود: شك): برمریه است، و هراس از حق، و تردد، و استسلام در برابر نادانى و اهل آن،. پس هر كه از آنچه در پیش او است (از حق و رغبت بسوى آخرت) بهراسد بپشت سر (یعنى بسوى باطل و دنیا) برگردد، و هر كه در دین ستیزه كند در شك بچرخد، و همردیفان او از مؤمنین از روى پیشى گرفته (چون شك ندارند) و باز ماندگان (در ایمان كه پس از او بودند) او را دریابند، و لگد مال شیاطین گردد، و هر كه بهلاكت دنیا و آخرت تن دهد در این میان (نیز) بهلاكت رسد و هر كه از آن رهائى یابد از فضل یقین است، و خدا چیزى كمتر از یقین نیافریده است.
و شبهه بر چهار شعبه است: شادمان شدن بزینت (دنیا یا رأیهاى فاسده‏اى كه نزد خود زینت داده)، و خود آرائى (به أباطیل)، و باز گرداندن كج (را براست بنظر خویشتن)، و در آمیختن مایه افتادن در شهوت است، و كجى صاحب خود را بانحراف بزرگى بكشاند، و آمیختن حق بباطلى تاریكیهائى است كه رویهم انباشته. اینست كفر و ستونها و شعبه‏هاى آن.