تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

شتاب نکنید، قیامت می آید!

از آنجا که در آیات گذشته این سخن به میان آمد که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مأمور بود ضمن احترام به محتوای کتب آسمانی عدالت را در میان همه مردم اجرا کند و هرگونه خصومت و محاجه با آنها را ترک کند، در آیات مورد بحث برای تکمیل این سخن و این که حقانیت پیامبر اسلام نیاز به دلیل ندارد می فرماید: ((آنها که درباره خداوند یکتا به محاجه برمی خیزند بعد از آن که دعوت او از سوی مردم پذیرفته شد دلیل آنها نزد پروردگارشان باطل و بی اساس است )) (و الذین یحاجون فی الله من بعد ما استجیب له حجتهم داحضة عند ربهم ).



((و خشم و غضب پروردگار بر آنها است )) (چون از روی علم و عمد به مخالفت خود ادامه می دهند ) (و علیهم غضب ).

((و عذاب شدید الهی نیز در قیامت از آن آنها است )) (و لهم عذاب شدید ) چرا که لجاجت و عناد ثمره ای جز این ندارد.

در این که منظور از جمله ((من بعد ما استجیب له )) (بعد از آن که دعوت او اجابت شد ) چیست؟ مفسران تفسیرهای مختلفی ذکر کرده اند.

گاه گفته اند منظور اجابت توده های مردم پاک دل و بی غرض می باشد که با الهام از فطرت الهی و مشاهده محتوای وحی و معجزات گوناگون پیامبر اسلام سر تسلیم در برابر او فرود آوردند.

و گاه اجابت دعای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را در حق مخالفان در روز جنگ بدر که منجر به نابودی بخش عظیمی از لشکر آنان و درهم شکستن شوکتشان شد ذکر کرده اند.

و گاه آن را اشاره به پذیرش خود آنها یعنی اهل کتاب دانسته اند، که قبل

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 391@@@

از ظهور پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در انتظارش بودند و نشانه های او را برای مردم از کتابهای خود می خواندند و اظهار علاقه و ایمان نسبت به او می نمودند، اما پس از ظهور اسلام چون منافع نامشروعشان به خطر افتاد راه انکار پیش گرفتند.

از همه مناسبتر تفسیر اول است، زیرا تفسیر دوم ایجاب می کند که این آیات بعد از غزوه بدر نازل شده باشد، در حالی که دلیل روشنی بر این امر در دست نیست و به نظر می رسد که همه این آیات در مکه نازل شده باشد.

و تفسیر سوم با لحن آیه موافق نیست، زیرا باید گفته شود: ((من بعد استجابوا له )) (بعد از آن که دعوت او را اجابت کردند ).

بعلاوه ظاهر جمله ((یحاجون فی الله )) اشاره به گفتگوی مشرکان درباره خدا است، نه اهل کتاب درباره پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اما این محاجه باطل اشاره به طرح چه مسائلی است؟ باز محل گفتگو است.

بعضی گفته اند: منظور ادعای یهود است که می گفتند آئین ما پیش از اسلام بوده و برتر از آن است.

یا این که شما مدعی وحدت هستید بیائید آئین موسی (علیه السلام ) را که مورد قبول طرفین است بپذیرید.

ولی همانگونه که گفتیم بعید است که روی سخن در این آیات با یهود و اهل کتاب باشد چرا که ((محاجه درباره الله )) بیشتر متناسب با مشرکان است، بنابراین جمله فوق اشاره به دلائل بی اساس و پوسیده ای است که مشرکان برای پذیرش شرک می آوردند، از جمله شفاعت بتها و یا پیروی از آئین نیاکانشان.

به هر حال افراد لجوجی که بعد از آشکار شدن حق به لجاجت و پافشاری خود ادامه می دهند هم در نظر خلق خدا رسوا هستند و هم مشمول غضب خالق در این جهان و جهان دیگر می باشند.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 392 @@@

سپس به یکی از دلائل توحید و قدرت پروردگار، که در عین حال متضمن اثبات نبوت است در مقابل احتجاج کنندگان بی منطق پرداخته می گوید: ((خداوند همان کسی است که کتاب آسمانی را به حق نازل کرد و همچنین میزان را )) (الله الذی انزل الکتاب بالحق و المیزان ).

((حق )) کلمه جامعی است که معارف و عقائد حقه، و همچنین اخبار صحیح و برنامه های هماهنگ با نیازهای فطری و اجتماعی را و آنچه از این قبیل است شامل می شود، چرا که حق، همان چیزی است که با عینیت خارجی موافق است و تحقق یافته، و جنبه ذهنی و پنداری ندارد.

همچنین ((میزان )) در اینگونه موارد معنی جامعی دارد هر چند معنی آن در لغت به معنی ((ترازو )) و ابزار سنجش وزن است، اما در معنی کنائی به هر گونه معیار سنجش، و قانون صحیح الهی، و حتی شخص پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و امامان راستین (علیه السلام ) که وجودشان معیار تشخیص حق از باطل است اطلاق می گردد و میزان روز قیامت نیز نمونه ای است از این معنی.

به این ترتیب خداوند کتابی بر پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل کرده است که هم حق است، و هم میزان ارزیابی ارزشها است، به گونه ای که دقت در محتوای این کتاب، از معارف و عقائدش گرفته تا طرق استدلال منطقی آن، و از قوانین اجتماعیش گرفته تا برنامه هائی که برای تهذیب نفوس و تکامل انسانها ریخته دلیل حقانیت آن است، این محتوی عالی با این عمق و عظمت، آنهم از یک فرد امی و درس نخوانده که از عقب افتاده ترین محیطها برخاسته خود دلیلی است بر عظمت پروردگار و وجود عالم ماوراء طبیعت و هم دلیلی است بر حقانیت آورنده آن.

و به این ترتیب جمله فوق پاسخی است برای مشرکان و هم اهل کتاب.

و از آنجا که نتیجه همه این مسائل، مخصوصا بروز و ظهور کامل حق و عدالت

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 393@@@

و میزان در قیامت است در پایان آیه می گوید: ((تو چه میدانی شاید ساعت (قیام رستاخیز ) نزدیک باشد ))؟! (و ما یدریک لعل الساعة قریب ).

همان قیامتی که وقتی برپا شود همگان در دادگاه عدلش حضور می یابند، و در برابر میزان سنجشی که حتی به اندازه سنگینی یکدانه خردل و کوچکتر از آن را دقیقا می سنجند قرار می گیرند.

سپس به موضع گیری کفار و مؤمنان در برابر آن، پرداخته می گوید: ((آنها که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب می کنند، و می گویند این قیامت کی خواهد آمد ))؟! (یستعجل بها الذین لا یؤمنون بها ).

آنها هرگز به خاطر عشق به قیامت و رسیدن به لقای محبوب، این سخن را نمی گویند، بلکه از روی استهزاء و مسخره و انکار چنین تقاضائی دارند، و اگر می دانستند قیامت بر سر آنها چه می آورد هرگز چنین تقاضائی نداشتند.

((ولی آنها که ایمان آورده اند پیوسته با خوف و هراس مراقب آن هستند، و می دانند پیوسته آن حق است و خواهد آمد )) (والذین آمنوا مشفقون منها و یعلمون انها الحق ).**(مشفقون ) از ماده (اشفاق ) به معنی علاقه توأم با ترس است، هرگاه با (من ) متعدی شود جنبه خوف در آن غلبه دارد، و هرگاه با (علی ) متعدی شود مسأله توجه و مراقبت در آن غلبه خواهد داشت، و لذا انسان به دوستش می گوید (انا مشفق علیک ) (تفسیر روح المعانی و مفردات راغب ).***

البته لحظه قیام قیامت بر همه پوشیده است، حتی بر پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب خدا، تا هم وسیله تربیت مداوم باشد برای مؤمنان، و هم آزمون و اتمام حجتی برای منکران، ولی اصل وقوع آن جای تردید نیست.

و از اینجا روشن می شود که ایمان به قیامت و دادگاه بزرگ عدل الهی

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 394@@@

مخصوصا با توجه به این معنی که هر لحظه احتمال وقوع آن می رود چه تأثیر تربیتی عمیقی در مؤمنان دارد.

و در پایان آیه به عنوان یک اعلام عمومی، می فرماید: ((آگاه باشید کسانی که در قیامت تردید می کنند و با لجاج و عناد در مورد آن به محاجه می پردازند. در گمراهی عمیقی هستند )) (الا ان الذین یمارون فی الساعة لفی ضلال بعید ).

چرا که نظام این جهان خود دلیلی است بر اینکه مقدمه ای است بر جهان دیگر، که بدون آن، آفرینش این جهان، لغو و بی معنی است، نه با حکمت خداوند سازگار است و نه با عدالت او.

تعبیر به ((ضلال بعید )) اشاره به این است که گاه انسان راه را گم می کند اما چندان فاصله با آن ندارد، با مختصر تلاش و جستجو ممکن است راه را پیدا کند، اما گاه چنان فاصله او زیاد است که دیگر پیدا کردن راه برای او مشکل یا غیر ممکن است.

جالب توجه اینکه در حدیثی از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می خوانیم:

((مردی با صدای بلند از رسول خدا در یکی از سفرها سؤال کرد و گفت: ای محمد!... پیامبر نیز با صدائی بلند همچون صدای خودش ‍ فرمود: چه می گوئی ))؟

عرض کرد: متی الساعة؟ ((روز قیامت کی خواهد بود ))؟

پیامبر فرمود: انها کائنة فما اعددت لها؟: ((قیامت خواهد آمد، برای آن چه تهیه کرده ای ))؟

عرض کرد: حب الله و رسوله!: ((سرمایه من محبت خدا و پیامبر او است )).

پیامبر فرمود: ((انت مع من احببت )): ((تو با کسی خواهی بود که او را دوست داری ))!.**تفسیر مراغی جلد 25 صفحه 32.***

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 395@@@