تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

متکبران جبار از درک صحیح محرومند

در این آیات همچنان سخنان مؤمن آل فرعون ادامه می یابد: در یک بررسی اجمالی در آیات گذشته و آینده و آیات مورد بحث چنین به نظر می رسد که ((مؤمن آل فرعون )) برای نفوذ در قلب تیره فرعون و فرعونیان و زدودن زنگار کبر و کفر از آنها سخنان خود را در پنج شکل و مقطع مطرح کرد:

((مقطع اول )) سخنان دو جانبه و احتیاط آمیز و دعوت آن قوم کافر طغیانگر به پرهیز از ضرر محتمل بود دائر بر اینکه اگر موسی دروغ بگوید دامن خودش را می گیرد، و اگر راست بگوید دامان ما را می گیرد، بترسید و احتیاط را از دست ندهید.

در ((مقطع دوم )) آنها را به سیر و مطالعه در احوال اقوام پیشین دعوت می کند، و از اینکه آنها نیز گرفتار چنان سرنوشت شومی شوند آنها را بر حذر می دارند.

در ((مقطع سوم )) که در آیات مورد بحث مطرح شده قسمتی از تاریخ خودشان را متذکر می شود، تاریخی که چندان فاصله از آنها ندارد و روابط و پیوندهای آن به هم نخورده است، و آن مسأله نبوت ((یوسف )) است که از اجداد موسی بود، و طرز برخورد آنها با دعوت او را مطرح می کند.

در آیه اول می گوید: ((پیش از این، یوسف با دلائل روشن برای هدایت شما آمد )) (و لقد جائکم یوسف من قبل بالبینات ).**تنها موردی که در قرآن دلالت بر نبوت (یوسف ) دارد این آیه است هر چند در سوره یوسف نیز اشاراتی به این معنی هست اما صراحتی ندارد.***

((اما شما همچنان در دعوت او شک و تردید داشتید )) (فما زلتم فی شک مما جائکم به ).

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 98@@@

نه از این جهت که دعوت او پیچیدگی داشت، و نشانه ها و دلائل او کافی نبود، بلکه به خاطر ادامه خودکامگیها، سرسختی نشان دادید، و پیوسته اظهار شک و تردید نمودید.

سپس برای اینکه خود را از هر گونه تعهد و مسئولیت خلاص کنید و به خودکامگی و هوسرانی خویش ادامه دهید هنگامی که یوسف از دنیا رفت گفتید هرگز خداوند بعد از او رسولی مبعوث نخواهد کرد )) (حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا ).

و به خاطر این روش نادرستتان مشمول هدایت الهی نشدید، آری ((اینگونه خداوند هر اسرافکار تردید کننده وسوسه گر را گمراه می کند )) کذلک یضل الله من هو مسرف مرتاب ).

شما از یکسو راه اسراف و تجاوز از حدود الهی را پیش گرفتید، و از سوی دیگر در همه چیز شک و تردید و وسوسه نمودید، و این دو کار سبب شد که خداوند دامنه لطفش را از شما بر گیرد، و شما را در وادی ضلالت رها سازد، و جز این سرنوشتی در انتظارتان نبود.

اکنون هم اگر در برابر دعوت موسی همان روش را پیش گیرید و به بحث و تحقیق نپردازید، ممکن است او پیامبری باشد از سوی خدا اما نور هدایتش هرگز بر قلوب مستور و محجوب شما نتابد.

آیه بعد به معرفی ((مسرفان مرتاب )) پرداخته می گوید: ((آنها کسانی هستند که در آیات الهی بدون اینکه دلیلی برای آنها آمده باشد به مجادله برمی خیزند (الذین یجادلون فی آیات الله بغیر سلطان اتاهم ).**با اینکه (الذین ) بدل از (مسرف مرتاب ) است و (مبدل منه ) مفرد می باشد بدل آن جمع آمده، زیرا نظر به فرد مشخص نیست، بلکه جنس است.***

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 99@@@

بی آنکه هیچ دلیل روشنی از عقل و نقل برای سخنان خود داشته باشند، در برابر آیات بینات الهی موضعگیری می کنند، و با احتمالات نیش ‍ غولی و وسوسه های بی اساس و بهانه جوییها به مخالفت خود ادامه می دهند.

سپس برای نشان دادن زشتی این عمل می افزاید: ((اینگونه جدال بی اساس در مقابل حق خشم عظیمی نزد خداوند و نزد کسانی که ایمان آورده اند برمی انگیزد )) (کبر مقتا عند الله و عند الذین آمنوا ).**فاعل (کبر ) (الجدال ) است که از جمله قبلی استفاده می شود، (مقتا ) تمیز می باشد، بعضی از مفسران نیز احتمال داده اند که فاعل آن (مسرف مرتاب ) بوده باشد، ولی معنی اول بهتر به نظر می رسد.***

چرا که ((جدال به باطل )) و موضعگیری بی دلیل و بی منطق در برابر آیات الهی هم مایه گمراهی مجادله کنندگان، و هم اسباب ضلالت دیگران است، نور حق را در محیط خاموش می کند و پایه های حاکمیت باطل را محکم می سازد. و در پایان آیه به دلیل عدم تسلیم آنها در مقابل حق اشاره کرده می فرماید اینگونه خداوند بر قلب هر متکبر جباری مهر می نهد! (کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار ).**قابل توجه اینکه در این آیه (متکبر و جبار ) به عنوان توصیف قلب ذکر شده (هر چند به صورت اضافه است ) نه به عنوان توصیف شخص اشاره به اینکه اصل کبر و جباریت از قلب است، و از آنجاست که به سراسر وجود انسان سرایت می کند و تمام اعضا به رنگ تکبر و جباریت در می آید.***

لجاجتها و عناد در برابر حق پرده ای ظلمانی بر فکر انسان می اندازد و حس تشخیص را از او می گیرد، کار به جائی می رسد که قلب او همچون یک ظرف در بسته مهر شده می گردد که نه محتوای فاسد آن بیرون می آید و نه محتوای صحیح و جان پروری وارد آن می شود.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 100@@@

آری کسانی که به خاطر داشتن این دو صفت زشت ((تکبر و جباریت )) تصمیم گرفته اند در مقابل حق بایستند و هیچ واقعیتی را پذیرا نشوند خداوند روح حق طلبی را از آنها می گیرد، آنچنان که حق در ذائقه آنها تلخ، و باطل شیرین می آید.

مؤمن آل فرعون با این بیانات کار خود را کرد، و چنانکه از آیات بعد نیز استفاده می شود تصمیم فرعون را دائر بر قتل موسی (علیه السلام ) متزلزل ساخت، و یا حداقل آن را به تأخیر انداخت، همان تأخیری که سرانجام خطر را از موسی برطرف ساخت و این رسالت بزرگی بود که این مرد هوشیار و شجاع در این مرحله حساس انجام داد، و چنانکه بعدا خواهیم دید احتمالا جان خود را بر سر این کار نهاد.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 101@@@