تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

2 - مجادله در قرآن مجید

در این سوره پنج بار سخن از مجادله به میان آمده است که تمام این موارد ناظر به مجادله باطل است (آیات 4 و 5 و 35 و 56 و 69 ) به همین مناسبت سزاوار است بحثی پیرامون جدال از دیدگاه قرآن مجید مطرح شود.

((جدال )) و ((مراء )) دو عنوان است که هم در آیات قرآن، و هم در روایات اسلامی زیاد روی آن بحث شده، و در این زمینه ((اولا )) باید مفهوم این دو کلمه روشن شود، سپس اقسام جدال (جدال به حق و جدال به باطل و نشانه های هر کدام تبیین گردد، و سرانجام ضررهای جدال به باطل و نیز عوامل پیروزی در مجادله به حق توضیح و تشریح گردد.

الف - مفهوم ((جدال )) و ((مراء )):

((جدال )) و ((مراء )) و ((مخاصمه )) سه لفظ است که مفاهیمی نزدیک به هم دارد، در عین حال تفاوتهائی در میان آنها موجود است.**این هر سه لفظ مصدر (باب مفاعله ) است.***

((جدال )) در اصل به معنی پیچانیدن طناب است سپس به پیچانیدن طرف

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 21@@@

مقابل و گفتگو برای غلبه بر او به کار رفته.

((مراء )) (بر وزن حجاب ) به معنی گفتگو کردن در چیزی است که در آن مریه (شک ) وجود دارد.

و ((خصومت )) و ((مخاصمه )) در اصل به معنی گلاویز شدن دو نفر به یکدیگر که هر کدام پهلوی دیگری را بگیرد آمده سپس به گفتگوها و مشاجرات لفظی اطلاق گردیده است.

به گفته مرحوم علامه مجلسی در ((بحار الانوار )) ((جدال )) و ((مراء )) بیشتر در مسائل علمی به کار می رود در حالی که ((مخاصمه )) در امور دنیوی است.

و نیز گاهی تفاوت میان جدال و مراء را چنین می گذارند که در ((مراء )) هدف اظهار فضل و کمال است، و در ((جدال )) تحقیر و عاجز کردن طرف مقابل.

گاه گفته اند: ((جدال )) در مسائل علمی است و ((مراء )) اعم از آن است.

و گاه گفته اند: ((مراء )) جنبه دفاعی در مقابل حملات خصم دارد ولی ((جدال )) اعم از دفاعی و تهاجمی است.**بحارالانوار جلد 73 صفحه 399.***

ب - جدال حق و باطل

گفتیم از موارد استعمال این لفظ مخصوصا در قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که جدال مفهوم وسیعی دارد، و هر نوع بحث و گفتگوی طرفین را شامل می شود، خواه به حق باشد یا به باطل، در آیه 125 سوره نحل می خوانیم که خداوند به پیامبر اسلام دستور می دهد: و جادلهم بالتی هی احسن: ((با آنها به روشی که نیکوتر است مجادله و گفتگو کن )) و در مورد ابراهیم در آیه 74 هود می خوانیم: فلما ذهب عن ابراهیم الروع و جائته البشری یجادلنا فی قوم لوط: ((هنگامی که وحشت ابراهیم زائل شد و بشارت تولد فرزند به او رسید برای تأخیر مجازات قوم لوط با ما به گفتگو و مجادله پرداخت )) اینها از

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 22@@@

نوع مجادله به حق است.

ولی در غالب موارد در قرآن کریم این واژه در مجادله به باطل استعمال شده است، چنانکه در همین سوره مؤمن پنج بار این کلمه در همین معنی به کار رفته.

به هر حال بحث و گفتگو و استدلال و مناقشه در گفتار دیگران اگر به منظور روشن شدن حق، نشان دادن راه، و ارشاد جاهل بوده باشد عملی است پسندیده و شایسته تقدیر، بلکه در بسیاری از موارد واجب است قرآن هرگز با بحث و گفتگوی روشنگرانه و استدلال برای تبیین حق مخالفت نکرده، بلکه در آیات زیادی آن را عملا تثبیت نموده است.

در بسیاری از موارد از مخالفین مطالبه برهان و دلیل می کند، و می گوید هاتوا برهانکم ((استدلال خود را بیاورید )).**بقره 111، انبیاء 24، نمل 64، قصص 75.***

و در بسیاری از موارد در مقابل تقاضای برهان، به اقامه دلائل مختلف پرداخته است، چنانکه در آخر سوره یس خواندیم که در برابر آن مرد عرب که استخوان پوسیده ای را به دست گرفته بود از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) می پرسید من یحیی العظام و هی رمیم: ((چه کسی می تواند این استخوانهای پوسیده را از نو زنده کند )) (یس - 78 ) چندین دلیل بر مسأله معاد و قدرت خداوند بر احیای مردگان اقامه می کند.

و نیز در آیه 258 سوره بقره گفتگوهای ابراهیم (علیه السلام ) و دلائل دندان شکن او را در برابر نمرود، و در آیات 47 تا 54 سوره طه احتجاج موسی را در برابر فرعون منعکس ساخته که نمونه روشنی از مجادله شایسته است، همچنین قرآن پر است از دلائل مختلفی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مقابل بت پرستان و مشرکان و بهانه جویان اقامه می کرد.

اما در برابر آن موارد زیادی را نقل می کند که طرفداران باطل برای

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 23@@@

به کرسی نشاندن سخنان بی اساس خود دست به مجادلات زشتی می زدند و با انواع سفسطه ها و بهانه جوئیها تلاش برای ابطال حق و اغوای مردم ساده دل داشته اند، سخریه و استهزاء تهدید و افترا و انکار بدون دلیل از روشهای معمولی اقوام گمراه و سرکش در مقابل پیامبران بود، و استدلال منطقی و آمیخته با مهر و محبت روش پیامبران الهی.

در روایات اسلامی نیز بحثهای زیادی پیرامون مناظرات پیغمبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) یا ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) در برابر مخالفان دیده می شود که اگر این بحث و مناظرات جمع آوری گردد کتاب بسیار قطوری را تشکیل می دهد (البته قسمتهائی از آنها جمع آوری شده ).

نه تنها پیشوایان معصوم که اصحاب و یاران آنها نیز به تشویق آنها مناظرات و مجادلاتی با مخالفان داشته اند، ولی اجازه این کار را به کسانی می دادند که به قدر کافی توانائی و قدرت منطق داشته باشند، چه در غیر این صورت بجای اینکه جبه حق تقویت شود تضعیف می گردد، و مخالفان جسورتر و سرسختتر می شوند.

لذا در حدیثی می خوانیم یکی از دوستان امام صادق (علیه السلام ) بنام طیار (حمزة بن محمد ) می گوید به امام عرض کردم بلغنی انک کرهت مناظرة الناس: ((به من خبر رسیده که شما از مناظره کردن با مخالفان ناخشنود هستید )).

امام (علیه السلام ) در پاسخ فرمود: اما مثلک فلا یکره، من اذا طار یحسن ان یقع و ان وقع یحسن ان یطیر، فمن کان هذا لا نکرهه: ((اما کسی که چون تو باشد عیبی ندارد، از کسانی که وقتی پرواز می کنند و اوج می گیرند به خوبی می توانند بنشینند، و هنگامی که می نشینند به خوبی می توانند پرواز کنند و اوج گیرند، کسی که چنین باشد ما از مناظره او ناخشنود نیستیم ))!.**رجال (کشی ) صفحه 298.***

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 24@@@

این تعبیر زیبا که اشاره روشنی به قدرت اوج گیری در استدلال، و سپس ‍ جمع و جور کردن و پایان دادن به بحث می باشد نشان می دهد که باید افرادی در این میدانها حضور یابند که از تسلط کافی بر بحثهای استدلالی برخوردار باشند، مبادا ضعف منطق آنها به حساب ضعف مکتب آنها گذارده شود.

ج - آثار شوم مجادله باطل

درست است که بحث و گفتگو کلید حل مشکلات می باشد، اما این در صورتی است که دو طرف بحث طالب حق و در جستجوی راه باشند، و یا حداقل اگر یک طرف از طریق لجاجت وارد می شود طرف مقابل در فکر احقاق حق و رسیدن به واقع باشد، اما هر گاه گفتگو در میان کسانی روی دهد که هر کدام برای خودخواهی و اظهار تفوق بر دیگری، و به کرسی نشاندن حرف خویش به ستیزه و جنجال برخیزد نتیجه ای جز دور شدن از حق، تاریکی دل، ریشه دار شدن خصومتها و کینه ها نخواهد داشت.

و به همین دلیل در روایات اسلامی از مراء و مجادله به باطل نهی شده است، و اشارات پر معنائی به ضررهای این نوع مجادلات در این روایات وارد شده.

در حدیثی از امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) می خوانیم: من ضن بعرضه فلیدع المراء: ((هر کس به آبروی خویش علاقمند است مجادله و ستیزه جوئی را ترک کند )).**(نهج البلاغه ) کلمات قصار کلمه 362.***

زیرا در اینگونه مباحثات کار تدریجا به بی حرمتی و توهین و حتی دشنام و انواع سخنان زشت و رکیک و نسبتهای ناروا می رسد.

در حدیث دیگری از همان امام (علیه السلام ) می خوانیم: ایاکم و المراء و الخصومه فانهما یمرضان القلوب علی الاخوان، و ینبت علیهما النفاق!: ((از مجادله

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 25@@@

و ستیز در گفتگو بپرهیزید، زیرا این دو دلهای برادران دینی را نسبت به یکدیگر بیمار و مکدر می کند، و بذر نفاق را پرورش می دهد )).**(اصول کافی ) جلد دوم (باب المراء و الخصومه ) حدیث 1.***

چرا که اینگونه پرخاشگریها که غالبا عاری از اصول صحیح بحث و استدلال است روح لجاجت و تعصب را در افراد تقویت می کند تا آنجا که هر کدام می خواهد برای غلبه بر دیگری از هر وسیله حتی دروغ و تهمت و بی حرمتی استفاده کند، و این کار نتیجه ای جز کینه توزی و پرورش بذرهای نفاق در دلها نخواهد داشت.

یکی دیگر از مفاسد بزرگ جدال به باطل این است که طرفین در انحراف و اشتباه خود سختتر و راسختر می شوند، زیرا هر کدام تلاش می کند برای اثبات مقصود خود به هر دلیل باطل متشبث شود و تا آنجا که می تواند سخنان حق طرف را نادیده بگیرد، و یا با دیده عدم رضا و قبول بنگرد و این خود موجب تقویت اشتباه و کجروی است.

د - روش مجادله به احسن

در جدال حق، هدف تحقیر طرف، و اثبات تفوق و پیروزی بر او نیست، بلکه هدف نفوذ در افکار و اعماق روح او است، به همین دلیل روش ‍ مجادله به احسن با جدال باطل در همه چیز متفاوت است.

در اینجا شخص جدالگر برای نفوذ معنوی در طرف از وسائل زیر باید استفاده کند که در قرآن مجید اشارات جالبی به آنها شده است:

1 - نباید اصرار داشته باشد که مطلب حق را به عنوان گفته او بپذیرد بلکه اگر بتواند چنان کند که طرف مقابل آن مطلب را نتیجه فکر خود بیندیشد بسیار مؤثرتر خواهد بود، و به تعبیر دیگر طرف فکر کند این اندیشه از درون وجود خودش جوشیده، و فرزند روح او است تا به آن علاقه مند شود!.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 26@@@

سر اینکه قرآن مجید بسیاری از حقایق مهم را از توحید و نفی شرک گرفته تا مسائل دیگر در لباس استفهام در می آورد و مثلا بعد از ذکر دلائل توحید می گوید: ا اله مع الله ((آیا معبودی با خدا همراه است؟ )) (نمل - 60 ) شاید همین امر باشد.

2 - از هر چیزی که حس لجاجت طرف مقابل را برمی انگیزد باید خودداری نمود قرآن مجید می گوید: و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله: ((معبودهائی را که غیر از خدا می خوانند ناسزا و دشنام نگوئید )) (انعام - 108 ) مبادا آنها روی دنده لجاجت بیفتند و به خداوند بزرگ اهانت کنند.

3 - در بحثها باید در مقابل هر کس و هر گروه نهایت انصاف را رعایت کرد تا طرف حس کند گوینده به راستی در صدد روشن کردن واقعیات است، فی المثل هنگامی که قرآن سخن از زیانهای شراب و قمار می گوید منافع جزئی مادی و اقتصادی آن را که برای گروهی حاصل می شود نادیده نمی گیرد، می فرماید: قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما: ((بگو در شراب و قمار گناه عظیمی است و منافع جزئی برای مردم، اما گناه آنها از سودشان بیشتر است )).

این طرز سخن مسلما در شنونده تأثیر عمیقتری می بخشد.

4 - باید در برابر بدیها و کینه توزیهای مقابله به مثل نکند، بلکه طریق محبت و رأفت و گذشت را پیش گیرد که این ((مقابله به ضد )) در این گونه موارد تأثیر فوق العاده ای در نرم کردن قلب دشمنان لجوج دارد، چنانکه قرآن مجید می گوید: ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم: ((با روشی که نیکوتر است بدیها را دفع کن، در این حال کسی که میان تو و او دشمنی است آنچنان نرم می شود که گوئی دوست گرم و صمیمی است ))! (فصلت - 34 ).

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 27@@@

خلاصه هر گاه گفتگوهای پیامبران را با دشمنان جبار و سرسخت که در قرآن منعکس است، و گفتگوهای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه معصومین (علیهمالسلام ) را در برخورد با دشمنان به هنگام بحثهای عقیدتی دقیقا بررسی کنیم، درسهای آموزنده در این زمینه می یابیم که بیانگر دقیقترین مسائل روانی است که راه نفوذ در دیگران را صاف و هموار می سازد.

مخصوصا مرحوم علامه مجلسی حدیث مفصلی از پیغمبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه نقل می کند که ضمن آن مناظره طولانی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با پنج گروه یهود و نصارا و دهریین و ثنویین (دوگانه پرستان ) و مشرکان عرب مطرح شده که با لحنی جذاب و گیرا آنها را به قبول و تسلیم وامی دارد، مناظره آموزنده ای که می تواند الگوئی برای مناظرات ما بوده باشد.**(بحارالانوار ) جلد 9 صفحه 257 به بعد.***



@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 28@@@