تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نزدیک است آسمانها متلاشی شود!

باز در این سوره با حروف مقطعه روبرو می شویم، حروف مقطعه ای که در یکی از مفصلترین اشکال منعکس شده، یعنی پنج حرف (حم، عسق ).

((حم )) در آغاز هفت سوره قرآن مجید است (سوره های مؤمن، فصلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف ) منتها در خصوص ‍ سوره شوری ((عسق )) نیز بر آن افزوده شده است.

کرارا گفته ایم درباره تفسیر حروف مقطعه قرآن سخن بسیار گفته شده و هر یک از مفسران در این زمینه بحثهای فراوانی دارند، و به گفته مفسر بزرگ مرحوم طبرسی یازده تفسیر برای حروف مقطعه قرآن شده است که قسمتهای قابل توجه آن را ما قبلا در آغاز سوره های ((بقره ))، ((آل عمران ))، ((اعراف )) و ((مریم )) آورده ایم، ولی بعضی دیگر از این تفسیرها چندان قابل ملاحظه، نیست، لذا از ذکر آن چشم پوشیدیم.

ولی پاره ای دیگر از آنها را که تا حدی قابل ملاحظه است در اینجا می آوریم هر چند دلیل قاطعی برای اثبات آن در دست نیست.

از جمله اینکه ((حروف مقطعه )) برای خاموش ساختن کفار و جلب توجه مردم به محتوای قرآن بوده، زیرا مشرکان لجوج مخصوصا به یکدیگر توصیه کرده بودند هنگامی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) قرآن میخواند کسی گوش به آن فرا ندهد،

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 347@@@

و با ایجاد سر و صدا و غوغا نگذارند صدای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به گوش مردم برسد، لذا خداوند در آغاز بسیاری از سوره های قرآن (29 سوره ) حروف مقطعه را که مطلب نوظهوری بوده و جلب توجه می کرده، قرار داده است.

علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه ) احتمال دیگری ابداع کرده است که آنرا دوازدهمین تفسیر برای این حروف می توان شمرد هر چند خود او آنرا به عنوان یک احتمال و حدس بیان نموده است.

و خلاصه آن چنین است: هنگامی که سوره هائی را که با ((حروف مقطعه )) آغاز می شود مورد دقت قرار می دهیم می بینیم سوره هائی که با یکنوع حروف مقطعه آغاز می شود مطالب مشترکی دارند، فی المثل سوره هائی که با ((حم )) شروع می شود بلافاصله بعد از آن جمله ((تنزیل الکتاب من الله )) یا چیزی که به معنی آن است قرار گرفته، و سوره هائی که با ((الر )) شروع می شود بعد از آن ((تلک آیات الکتاب )) و یا شبیه آن است.

و سوره هائی که با ((الم )) آغاز می گردد به دنبال آن ((ذلک الکتاب لا ریب فیه )) یا مفهوم آن است.

از اینجا می توان حدس زد که میان حروف مقطعه، و محتوای این سوره ها ارتباط خاصی است، تا آنجا که مثلا سوره اعراف که با ((المص )) شروع شده مضمون و محتوایش جامع میان مضمون سوره های ((الم )) و سوره ((ص )) است.

البته این ارتباط ممکن است بسیار عمیق و دقیق باشد، و افهام عادی به آن راه نیابد.

و شاید اگر آیات این سوره ها را در کنار هم بچینیم و با هم مقایسه کنیم مطالب تازه ای برای ما در این زمینه کشف شود.**تفسیر المیزان جلد 18 صفحه 5 و 6.***

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 348@@@

تفسیر دیگری که قبلا نیز به آن اشاره کرده ایم این است که این حروف ممکن است اشارات و رموزی برای نامهای خدا و نعمتهای او، و مسائل دیگر باشد، فی المثل در سوره مورد بحث سوره شوری ((ح )) را اشاره به رحمن ((م )) را به مجید ((ع )) را به علیم ((س )) را به قدوس و ((ق )) را به قاهر دانسته اند.**این تفسیر در حدیثی از امام صادق (ع ) نقل شده است (تفسیر قرطبی جلد 9 ص 5822 ).***

گرچه بعضی به این سخن ایراد کرده اند که اگر منظور از رموز این است که دیگری آگاه نشود این معنی در حروف مقطعه صادق نیست،چرا که این نامهای بزرگ خدا در آیات دیگر با صراحت آمده، ولی باید توجه داشت که اشارات و رموز همیشه برای محرمانه ماندن مطالب نیست، بلکه گاه جنبه علامت اختصاری دارد، این معنی در گذشته وجود داشته و در عصر ما نیز بسیار گسترش پیدا کرده است به طوری که نامهای بسیاری از مؤسسات و تشکیلات بزرگ به صورت حروف مقطعه است که هر کدام را از آغاز یک کلمه انتخاب نموده، سپس با هم تلفیق کرده اند.

بعد از حروف مقطعه، طبق معمول سخن از وحی و قرآن شروع می شود، می فرماید: ((اینگونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که قبل از تو بودند وحی می کند )) (کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم ).

در حقیقت ((کذلک )) اشاره به محتوای این سوره و مطالب بلند و والای آن است.

سرچشمه وحی همه جا یکی است، و آن علم و قدرت پروردگار است، و محتوای وحی نیز در اصول و کلیات نسبت به تمام پیامبران یکی است، هر چند

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 349@@@

در خصوصیات آن بر حسب نیاز زمان و مسیر تکاملی انسانها تغییراتی رخ می دهد.**گرچه مفسران در مشار الیه (کذلک ) احتمالات و تفسیرهای مختلفی ذکذ کرده اند ولی ظاهر این است که مشار الیه همین آیاتی است که بر پیامبر اسلام (ص ) نازل شده است، بنابراین مفهوم آیه چنین می شود (وحی همین گونه است که خداوند بر تو و پیامبران پیشین نازل می کند ) و اینکه به صورت اساره به دور ذکر شده با اینکه مشار الیه نزدیک است برای عظمت و احترام است چنانکه قبلا نیز گفته ایم.***

قابل توجه اینکه در آیات مورد بحث به هفت وصف از اوصاف کمال خداوند اشاره شده است که هر کدام از آنها به نحوی در مسأله وحی دخالت دارد، از جمله دو وصفی است که در همین آیه می خوانیم (عزیز و حکیم ).

عزت و قدرت شکست ناپذیر او ایجاب می کند که توانائی بر وحی و محتوای عظیم آن را داشته باشد، و حکمت او ایجاب می کند که وحی الهی از هر نظر حکیمانه و هماهنگ با نیازهای تکامل انسانها باشد جمله ((یوحی )) (وحی می فرستد ) به حکم اینکه فعل مضارع است دلیل بر استمرار وحی از آغاز خلقت آدم تا عصر پیامبر خاتم است.

سپس می افزاید: ((آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن او است، و او بلند مرتبه و با عظمت است )) (له ما فی السماوات و ما فی الارض و هو العلی العظیم ).

مالکیت او نسبت به آنچه در آسمان و زمین است ایجاب می کند که از مخلوقات خود و سرنوشت آنها بیگانه نباشد، بلکه به تدبیر امر آنها بپردازد، و نیازهای آنها را از طریق وحی بر آنها نازل کند، و این سومین وصف از هفت وصف کمال او است.

((علو مقام )) و ((عظمت )) او که چهارمین و پنجمین اوصاف او در این آیات است اشاره به این است که او هیچگونه نیاز و حاجتی به اطاعت و بندگی بندگان

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 350@@@

ندارد، و اگر برنامه هائی برای آنان تنظیم کرده و از طریق وحی فرستاده است تنها برای این است که بر بندگان جودی کند.

در آیه بعد می افزاید ((نزدیک است آسمانها (به خاطر نزول این وحی بزرگ از سوی خداوند بزرگ - یا - به خاطر نسبتهای ناروائی که مشرکان و کفار به ذات پاک او می دادند و بتها را شریک او می شمردند ) از بالا متلاشی شوند )) (تکاد السماوات یتفطرن من فوقهن ).**(یتفطرن ) از ماده (فطر ) (بر وزن سطر ) در اصل به معنی شکاف از طول است.***

این جمله چنانکه اشاره کردیم دو گونه تفسیر دارد که برای هر کدام شاهدی در دست است: نخست اینکه در ارتباط با مساله وحی که موضوع بحث آیات گذشته بود می باشد، و در حقیقت شبیه چیزی است که در آیه 21 سوره حشر آمده لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله: ((هر گاه این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم به خاطر خوف خداوند خاشع و از هم شکافته می دیدی ))!

آری این کلام خدا است که نزولش از آسمانها لرزه بر آنها می افکند نزدیک است آنها را از هم متلاشی سازد، اگر بر کوهها نازل می شد از هم می شکافت چرا که سخنی است عظیم از سوی خداوندی حکیم، تنها قلب این انسان لجوج و خیره سر است که در برابر آن نرم و تسلیم نمی شود!

دیگر اینکه نزدیک است آسمانها به خاطر شرک و بت پرستی این مشرکان که پستترین موجودات را همردیف مبداء بزرگ عالم هستی قرار می دهند از هم متلاشی گردد.

تفسیر اول متناسب آیات مورد بحث در زمینه وحی است و تفسیر دوم

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 351@@@

متناسب با آیه 90 و 91 سوره مریم می باشد که بعد از ذکر گفتار ناهنجار کفار که برای خدا فرزند قائل شدند، می فرماید: تکاد السماوات یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا ان دعوا للرحمن ولدا: ((نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم پاره شود، و زمین بشکافد، و کوهها به شدت فرو ریزد، چرا که آنها برای خداوند رحمن فرزندی قائل شدند )). این دو تفسیر در عین حال با هم منافاتی ندارد، و می تواند در مفهوم آیه جمع باشد.

در اینکه چگونه آسمانها و کوهها که موجوداتی جامدند در برابر عظمت وحی یا گفتار ناهنجار مشرکان ممکن است از هم بشکافند تفسیرهای متعددی وجود دارد که شرح آن را در سوره مریم ذیل آیات فوق آورده ایم، و خلاصه اش چنین است:

مجموعه عالم هستی، از جماد و نبات و غیر آن، دارای یکنوع عقل و شعور است، هر چند ما آن را درک نمی کنیم، و بر همین اساس تسبیح و حمد خدا می گویند، و در برابر کلام او خاضع و خاشعند.

یا اینکه این تعبیر کنایه از عظمت و اهمیت مطلب است، مثل اینکه می گوئیم حادثه به قدری عظیم بود که گوئی آسمان و زمین بر سر ما خراب کردند.

سپس در دنباله آیه می افزاید: ((فرشتگان تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند و برای کسانی که در زمین هستند استغفار می کنند )) (و الملائکة یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض ).

رابطه این جمله با جمله قبل بنا بر تفسیر اول چنین است که فرشتگان حامل این وحی بزرگ آسمانی پیوسته حمد و تسبیح خدا بجا می آورند، و او را به هر کمالی می ستایند، و از هر نقصی منزه می شمرند، و چون در محتوای این وحی بزرگ یک سلسله تکالیف و وظائف الهی است، و احیانا ممکن است برای مؤمنان لغزشهائی پیش آید، می گوید آنها به یاری مؤمنان می شتابند، و برای لغزشهای

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 352@@@

آنها از خدا طلب آمرزش می کنند.

اما بنا بر تفسیر دوم تسبیح و حمد ملائکه برای تنزیه خداوند از نسبت شرک به او است، و استغفارشان نیز برای مشرکانی است که بیدار شده و ایمان آورده اند، و راه توحید را یافته و به سوی پروردگار یکتا باز گشته اند.

جائی که فرشتگان برای این گناه بزرگ در مورد گروه با ایمان استغفار کنند به طریق اولی برای سایر گناهان آنها نیز استغفار خواهند کرد و شاید مطلق بودن آیه نیز به همین دلیل است.

نظیر این بشارت بزرگ در آیه 7 سوره مؤمن نیز آمده است: الذین یحملون العرش و من حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شیء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک: ((حاملان عرش الهی و فرشتگانی که پیرامون آن هستند تسبیح و حمد پروردگارشان می گویند، و برای مؤمنان استغفار می کنند، و می گویند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته، مؤمنانی را که از راه تو پیروی کردند بیامرز )).

در پایان این آیه به ششمین و هفتمین اوصاف پروردگار که آنهم در زمینه غفران و رحمت است و تناسب نزدیکی با مساله وحی و محتوای آن در مورد وظائف مؤمنان دارد اشاره کرده می فرماید: ((آگاه باشید خداوند آمرزنده و مهربان است )) (الا ان الله هو الغفور الرحیم ).

و به این ترتیب مجموعه کاملی از اسمای حسنای خداوند را در رابطه با مسأله وحی بیان می کند، و در ضمن اشاره لطیفی است بر اجابت دعای فرشتگان در مورد استغفار برای مؤمنان، بلکه علاوه بر آمرزش ‍ رحمتش را نیز بر آن می افزاید که فضل او عظیم است.

درباره حقیقت وحی در پایان همین سوره به تناسب آیه 51 - 52 سخن

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 353@@@

خواهیم گفت.

نکته: