تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

جنجال کنید تا صدای دلنواز قرآن را نشنوند!

به تناسب بحثهائی که درباره بعضی اقوام پیشین، قوم عاد و ثمود، در آیات گذشته آمد، و نیز به تناسب همنشینان بد سیرتی که حقایق را در نظر انسان وارونه جلوه می دهند، آیات مورد بحث گوشه ای از انحراف و بداندیشی مشرکان عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را مجسم می سازد.

در بعضی از روایات آمده است که هر گاه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مکه صدای خود را به تلاوت قرآن مجید و کلمات شیرین و جذاب و پر محتوای خداوند بلند می کرد مشرکان مردم را از او دور می کردند، و می گفتند: سوت و صفیر بکشید، و صدا را به شعر بلند کنید تا سخنان او را نشنوند!.**(تفسیر مراغی ) جلد 24 صفحه 125 و (تفسیر روح المعانی ) جلد 24 صفحه 106.***

قرآن مجید در آیات فوق به این معنی اشاره کرده، می گوید: ((کافران گفتند: گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن لغو و باطل سر دهید و جنجال کنید تا غالب شوید ))! (و قال الذین کفروا لا تسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه لعلکم تغلبون ).

این یک روش قدیمی برای مبارزه در برابر نفوذ حق است که امروز نیز به صورت گسترده تر و خطرناکتری ادامه دارد که برای منحرف ساختن افکار مردم

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 265@@@

و خفه کردن صدای منادیان حق و عدالت، محیط را آنچنان پر از جنجال می کنند، که هیچکس صدای آنها را نشنود، و با توجه به اینکه ((و الغوا )) از ماده ((لغو )) معنی گسترده ای دارد و هر گونه کلام بیهوده ای را شامل می شود، وسعت این برنامه روشن خواهد شد.

گاه با جار و جنجال و سوت و صفیر.

گاه با داستانهای خرافی و دروغین.

گاه با افسانه های عشقی و هوس انگیز!

گاه از مرحله سخن نیز فراتر رفته، مراکز سرگرمی و فساد، و انواع فیلمهای مبتذل، و مطبوعات بی محتوای سرگرم کننده، و بازیهای دروغین سیاسی و هیجانهای کاذب، و خلاصه هر چیزی که افکار مردم را از محور حق منحرف سازد به وجود می آورند.

و از همه بدتر اینکه گاه بحثهای بیهوده ای در میان دانشمندان یک قوم مطرح می کنند و چنان آنها را به قیل و قال درباره آن وا می دارند که هر گونه مجال تفکر در مسائل بنیادی از آنها گرفته شود.

ولی آیا مشرکان توانستند با این اعمالشان بر قرآن غلبه کنند؟ نه! آنها و شیطنتهایشان بر باد رفت، و قرآن روز به روز گسترده تر و پربارتر شد و در سراسر جهان درخشیدن گرفت.

آیه بعد به مجازات شدید این گونه افراد اشاره کرده می فرماید: ((به طور مسلم به کافران - و در صف مقدم آنها، افرادی که مردم را از شنیدن آیات الهی باز می داشتند - عذاب شدیدی می چشانیم )) (فلنذیقن الذین کفروا عذابا شدیدا ).

این عذاب ممکن است در دنیا به صورت اسارت و کشته شدن به دست لشکریان ظفرمند اسلام باشد، و یا در آخرت، و یا هر دو.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 266@@@

((و آنها را به بدترین اعمالی که انجام می دادند کیفر می دهیم )) (و لنجزینهم اسوء الذی کانوا یعملون ).

چه عملی بدتر از کفر و شرک، و انکار آیات الهی، و مانع شدن مردم از شنیدن سخنان حق است؟

با این که مجازات همه اعمال خود را خواهند دید چرا تنها روی ((اسوء )) (بدترین آنها ) تکیه شده است؟

این تعبیر ممکن است به خاطر این باشد که موضوع مجازات را با تأکید و تهدید جدی تری روشن سازد و نیز اشاره ای باشد به مانع شدن مردم از شنیدن صدای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بزرگ خدا.

تعبیر به ((کانوا یعملون )) دلیل بر این است که بیشتر روی اعمالی تکیه می شود که پیوسته آن را ادامه می دادند، و به عبارت دیگر یک لغزش دفعی نبوده بلکه یک برنامه همیشگی برای آنها بوده است.

سپس برای تأکید بیشتر می افزاید: ((این کیفر دشمنان الهی است، آتش ‍ سوزان جهنم ))! (ذلک جزاء اعداء الله النار ).**(النار ) ممکن است (عطف بیان ) یا (بدل ) برای (جزاء ) بوده باشد، یا (خبر ) برای (مبتدای محذوف ) و در تقدیر (هو النار ) است.***

اما نه آتشی موقتی و زودگذر بلکه ((برای آنها در آتش، خانه ابدی است )) (لهم فیها دار الخلد ).

آری ((آنها به این عذاب شدید و دردناک مجازات می شوند، به خاطر این که آیات ما را انکار می کردند )) (جزاء بما کانوا بایاتنا یجحدون ).**(جزاء ) ممکن است مفعول فعل محذوفی باشد (یجزون جزاء ) و یا (مفعول لاجله ).***

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 267@@@

نه تنها آیات الهی را انکار می کردند، بلکه دیگران را نیز از شنیدن آن باز می داشتند.

((یجحدون )) از ماده ((جحد )) (بر وزن عهد ) به طوری که راغب در مفردات می گوید در اصل به معنی نفی چیزی است که در دل اثبات آن است، یا اثبات چیزی که در قلب نفی آن است، و به تعبیر دیگر انکار کردن واقعیات با علم به آنها است و این بدترین نوع کفر است (شرح بیشتر پیرامون این موضوع را در جلد 15 صفحه 412 ذیل آیه 14 نمل مطالعه کنید ).

از آنجا که انسان وقتی به بلائی مبتلا می شود مخصوصا اگر بلای سخت و سنگینی باشد به فکر مسبب اصلی می افتد، تا او را پیدا کند و انتقام خود را از او بگیرد، گاه می خواهد اگر دستش برسد عامل اصلی را قطعه قطعه کند، لذا در آخرین آیه مورد بحث به چنین حالتی که برای کفار در دوزخ پیدا می شود اشاره کرده می فرماید: ((کافران می گویند: پروردگارا! آنهائی را که از جن و انس ما را گمراه کردند به ما نشان ده تا آنها را زیر پای خود بگذاریم، لگدمالشان کنیم! تا از پستترین مردم باشند ))! (و قال الذین کفروا ربنا ارنا الذین اضلانا من الجن و الانس ‍ نجعلهما تحت اقدامنا لیکونا من الاسفلین ).

آنها یک عمر بالای سر ما بودند، و ما را به مسیرهای بدبختی کشاندند، اکنون آرزوی ما این است که آنها را زیر پا قرار دهیم، تا سوز دل ما فرونشیند! همان کسانی که به ما می گفتند: گوش به سخنان محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ندهید، او ساحر است، او مجنون است، و هذیان می گوید، آنها جار و جنجال می کردند تا ما صدای او را نشنویم و آهنگ دلربایش در دل ما مؤثر نشود، از رستم و اسفندیار و افسانه های دیگر به هم می بافتند تا ما را سرگرم کنند، حالا می فهمیم که آب حیات جاویدان در سخنان او جاری بوده، و نغمه های دلنوازش همچون نفس ‍ مسیحا مردگان را

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 268@@@

زنده می کرده، ولی افسوس که دیگر دیر شده است.

بدون شک منظور از جن و انس در اینجا گروه شیاطین و انسانهای اغواگر شیطان صفت هستند، نه دو شخص معین، و تثنیه بودن فعل در جائی که فاعل دو گروه باشد مانعی ندارد، همانگونه که در آیه ((فبای الاء ربکما تکذبان )) آمده است.

بعضی از مفسران در تفسیر جمله ((لیکونا من الاسفلین )) چنین گفته اند: منظور این است که اغواگران جن و انس در پائین ترین درکات جهنم قرار گیرند، ولی ظاهر همان معنی است که قبلا گفته شد و آن اینکه آنها از شدت خشمشان می خواهند این اغواگران که در دنیا برترین مقام را داشتند در آنجا زیر پای پیروانشان قرار گیرند و مقام پستترین را داشته باشند.



@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 269@@@