تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اوصافی امید بخش!

در آغاز این سوره نیز به ((حروف مقطعه )) برخورد می کنیم که در اینجا

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 9@@@

از نوع تازه ای از آن است: ((حاء )) و ((میم )).

در زمینه تفسیر این حروف بحثهای فراوانی در آغاز سوره های ((بقره )) ((آل عمران )) و ((اعراف )) و بعضی دیگر از سوره ها داشته ایم، چیزی که در اینجا باید بر آن افزود این است که در بعضی از روایات، و همچنین در بسیاری از کلمات مفسران دو حرف آغاز این سوره به نامهای خدا که با این دو حرف آغاز می شود تفسیر شده است، چنانکه در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) به ((حمید )) و ((مجید )) تفسیر گردیده.**(معانی الاخبار ) صدوق صفحه 22 (باب معنی الحروف المقطعه فی اوائل السور ).***

بعضی نیز ((ح )) را به نامهائی مانند ((حمید )) و ((حلیم )) و ((حنان )) و ((م )) به نامهائی مانند ((ملک )) و ((مالک )) و ((مجید )) تفسیر کرده اند.

این احتمال نیز وجود دارد که ((ح )) اشاره به حاکمیت و ((م )) اشاره به ((مالکیت )) خداوند بوده باشد.

از ابن عباس نیز نقل شده که ((حم )) از اسمهای اعظم خدا است.**(تفسیر قرطبی ) ذیل آیات مورد بحث.***

روشن است که این تفسیرها با هم منافاتی ندارد و ممکن است همه در معنی آیه جمع باشد.

در آیه بعد همانگونه که روش قرآن است بعد از ذکر ((حروف مقطعة )) سخن از عظمت مقام قرآن به میان می آورد، اشاره به اینکه این کتاب با اینهمه عظمت از حروف ساده الفبا ترکیب یافته، بنائی چنان عظیم از مصالحی چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است.

می فرماید: ((این کتابی است که از سوی خداوند قادر دانا نازل شده است ))

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 10@@@

(تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم ).

عزت و قدرتش موجب شده که احدی نتواند با آن برابری کند، و علمش ‍ سبب گردیده که محتوای آن در اعلی درجه کمال، و فراگیر همه نیازهای انسانها در طریق تکامل باشد.

آیه بعد خدا را به پنج وصف دیگر از صفات بزرگش که بعضی امید آفرین و بعضی خوف آفرین است توصیف کرده، می گوید: ((خداوندی که گناهان را می آمرزد (غافر الذنب ).

((توبه ها را می پذیرد )) (قابل التوب ).**(توب ) ممکن است جمع (توبه ) و یا مصدر بوده باشد (مجمع البیان ).***

((مجازاتش شدید است )) (شدید العقاب ).

((نعمتش فراوان است )) (ذی الطول ).**(طول ) (بر وزن قول ) به معنی نعمت و فضل است، و به معنی توانائی و رسائی و امکانات و مانند آن نیز آمده است، بعضی از مفسران گفته اند (ذی الطول ) به کسی گفته می شود که نعمتی طولانی به دیگری می بخشد، بنابراین معنی آن اخص از معنی (منعم ) است (مجمع البیان ).***

((خداوندی که معبودی جز او نیست )) (لا اله الا هو ).

((و بازگشت همه شما به سوی او است )) (الیه المصیر ).

آری کسی که واجد این اوصاف است فقط او شایسته عبودیت است و مالک پاداش و کیفر.

نکته ها:

1 - در دو آیه فوق (آیه 2 و 3 ) بعد از ذکر نام ((الله )) و قبل از ذکر ((معاد ))

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 11@@@

(الیه المصیر ) هفت وصف از اوصاف الهی بیان شده است که بعضی از ((صفات ذات )) و بعضی از ((صفات فعل )) است و مجموعه ای از توحید و علم و قدرت و رحمت و غضب را بیان می دارد، و عزیز و علیم پایه ای است برای نزول این کتاب آسمانی، و ((غفران ذنوب )) و ((قبول توبه )) و ((شدت عقاب )) و ((بخشش نعمتها )) مقدمه ای است برای تربیت نفوس و پرستش خداوند یگانه ای که هیچ معبودی جز او نیست.

2 - در میان این اوصاف ((غافر الذنب )) مقدم داشته شده و ((ذی الطول )) (صاحب نعمت و فضل ) نیز در آخر آمده، و در این میان ((شدید العقاب است )). در حقیقت غضبش در میان دو رحمت قرار گرفته!، و از این گذشته در کنار این وصف که حاکی از غضب خداوند است سه وصف از اوصافش که از رحمت او حکایت دارد بیان شده، و همه اینها دلیل بر این است که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است (یا من سبقت رحمته غضبه ).

3 - جمله ((الیه المصیر )) نه تنها اشاره به این است که بازگشت همه در قیامت به سوی او است، بلکه مطلق بودن آن از این حکایت می کند که بازگشت همه امور در این جهان و آن جهان به سوی او و سلسله همه موجودات به دست او است.

4 - قابل توجه اینکه جمله ((لا اله الا هو )) که به عنوان آخرین وصف آمده و حکایت از مقام ((توحید عبودیت )) و عدم شایستگی غیر او برای پرستش می کند به عنوان آخرین صفت و نتیجه نهائی بیان شده، و لذا در حدیثی از ابن عباس آمده است که می گوید: او ((غافر الذنب )) است برای کسی که ((لا اله الا

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 12@@@

الله )) بگوید، ((قابل التوب )) است برای کسی که ((لا اله الا الله )) بگوید ((شدید العقاب )) است برای کسی که ((لا اله الا الله )) نگوید، ((ذی الطول )) و غنی و بی نیاز است از کسی که ((لا اله الا الله )) نگوید.

بنابراین محور همه این صفات کسانی هستند که مؤمن به توحید باشند و در گفتار و عمل از این خط اصیل الهی منحرف نشوند.