تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

د - میدان بزرگ آزمایش

جنگ احزاب، محک آزمون عجیبی بود، برای همه مسلمانان و آنها که دعوی اسلام داشتند، و همچنین کسانی که گاه ادعای بی طرفی می کردند و در باطن با دشمنان اسلام سر و سر داشتند و همکاری می کردند.

موضع گروههای سه گانه (مؤمنان راستین، مؤمنان ضعیف و منافقان ) در عملکردهای آنها کاملا مشخص شد، و ارزشهای اسلامی کاملا آشکار گشت .

هر یک از این گروههای سه گانه در کوره داغ جنگ احزاب، سره و ناسره بودن خود را نشان دادند.

طوفان حادثه بقدری تند بود که هیچکس نمی توانست آنچه را در دل دارد پنهان کند، و مطالبی که شاید سالیان دراز در شرائط عادی برای کشف آن وقت لازم بود در مدتی کمتر از یکماه به ظهور و بروز پیوست !

این نکته نیز قابل توجه است که شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با مقاومت و ایستادگی سرسختانه خود و حفظ خونسردی و توکل بر خدا و اعتماد به نفس، و همچنین مواسات و همکاری با مسلمانان در حفر خندق و تحمل مشکلات جنگ، نیز عملا ثابت کرد که به آنچه در تعلیماتش قبلا آورده است، کاملا مؤمن و وفادار می باشد. و آنچه را به مردم می گوید قبل از هر کس خود عمل می کند.

ه‍ - پیکار تاریخی علی (علیه السلام ) با عمرو بن عبدود

از فرازهای حساس و تاریخی این جنگ، مقابله ع با قهرمان بزرگ لشگر دشمن، عمرو بن عبدود است .

در تواریخ آمده است که لشگر احزاب زورمندترین دلاوران عرب را به همکاری در این جنگ دعوت کرده بود، از میان آنها پنج نفر از همه مشهورتر بودند: ((عمرو بن عبدود)) و ((عکرمة ابن ابی جهل )) و ((هبیره )) و ((نوفل )) و ((ضرار)).

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 254@@@

آنها در یکی از روزهای جنگ، برای نبرد تن به تن آماده شدند، لباس رزم در بر پوشیدند و از نقطه باریکی از خندق که از تیر رس سپاهیان اسلام نسبتا دور بود با اسب خود، به جانب دیگر خندق پرش کردند، و در برابر لشکر اسلام حاضر شدند که از میان اینها عمرو بن عبدود از همه نام آورتر بود.

او که مغزش از غرور خاصی لبریز بود، و سابقه زیادی در جنگ داشت جلو آمد و مبارز طلبید، صدای خود را بلند کرد و نعره بر آورد.

طنین فریاد ((هل من مبارز)) او در میدان احزاب پیچید، و چون کسی از مسلمانان آماده مقابله با او نشد جسورتر گشت، و عقائد مسلمین را به سخریه کشید و گفت : شما که میگوئید کشتگانتان در بهشت هستند و مقتولین ما در دوزخ، آیا یکی از شما نیست که من او را به بهشت بفرستم یا او مرا به دوزخ اعزام کند؟!

و در اینجا اشعار معروفش را خواند.

و لقد بححت عن النداء - بجمعکم هل من مبارز!
و وقفت اذ جبن المشجع - موقف البطل المناجز!
ان السماحة و الشجاعة - فی الفتی خیر الغرائز!

((بسکه فریاد کشیدم - در میان جمعیت شما و مبارز طلبیدم صدایم گرفت !

من هم اکنون در جائی ایستاده ام که شبه قهرمانان از ایستادن در موقف قهرمانان جنگجو ترس دارند!

آری بزرگواری و شجاعت در جوانمردان بهترین غرائز است ))!0

در اینجا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمان داد یک نفر برخیزد و شر این مرد را از سر مسلمانان کم کند، اما هیچکس جز علی بن ابی طالب (علیه السلام ) آماده این جنگ نشد.

پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به او فرمود، این عمرو بن عبدود است، علی (علیه السلام ) عرض کرد

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 255@@@

من آماده ام هر چند عمرو باشد.

پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به او فرمود: نزدیک بیا، عمامه بر سرش ‍ پیچید و شمشیر مخصوصش ذو الفقار را به او بخشید، و برای او دعا کرد: اللهم احفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته : ((خداوندا! او را از پیش رو و پشت سر و از راست و چپ، و از بالا و پائین حفظ کن )).

علی (علیه السلام ) به سرعت به وسط میدان آمد، در حالی که این اشعار را در پاسخ اشعار عمرو می خواند:

لا تعجلن فقد اتاک - مجیب صوتک غیر عاجز!
ذو نیة و بصیرة - و الصدق منجی کل فائز
انی لارجوان اقیم - علیک نائحة الجنائز!
من ضربة نجلاء یبقی - صوتها بعد الهزاهز:

((شتاب مکن که پاسخگوی نیرومند دعوت تو فرا رسید!

آنکس که نیتی پاک و بصیرتی شایسته و صداقتی که نجات بخش هر انسان پیروز است دارد.

من امیدوارم که فریاد نوحهگران را بر کنار جنازه تو بلند کنم .

از ضربه آشکاری که صدای آن بعد از میدانهای جنگ باقی می ماند و در همه جا می پیچد))! و در اینجا بود که پیامبر جمله معروف : ((برز الایمان کله الی الشرک کله )) را فرمود.**(بحارالانوار) جلد 20 صفحه 215-ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 344 طبق نقل احقاق الحق جلد 6 صفحه 9***

امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) نخست او را دعوت به اسلام کرد، او نپذیرفت، سپس دعوت به ترک میدان نمود، از آن هم ابا کرد و این را برای خود ننگ و عار دانست، سومین پیشنهادش این بود از مرکب پیاده شود و جنگ تن به تن به صورت پیاده انجام گیرد.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 256@@@

عمرو خشمگین شد و گفت : من باور نمی کردم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند، از اسب پیاده شد و با شمشیر خود ضربه ای بر سر علی (علیه السلام ) فرود آورد، اما امیر مؤمنان (علیه السلام ) با چابکی مخصوص بوسیله سپر آن را دفع کرد، ولی شمشیر از سپر گذشت و سر علی (علیه السلام ) را آزرده ساخت .

در اینجا علی (علیه السلام ) از روش خاصی استفاده نمود، فرمود: تو مرد قهرمان عرب هستی و من با تو جنگ تن به تن دارم، اینها که پشت سر تو هستند برای چه آمده اند، و تا عمرو نگاهی به پشت سر کرد، علی (علیه السلام ) شمشیر را در ساق پای او جای داد، اینجا بود که قامت رشید ((عمرو)) به روی زمین در غلطید، گرد و غباری سخت فضای معرکه را فرا گرفته بوده، جمعی از منافقان فکر می کردند علی (علیه السلام ) به دست عمرو کشته شد اما هنگامی که صدای تکبیر را شنیدند پیروزی علی (علیه السلام ) مسجل گشت . ناگهان علی (علیه السلام ) را دیدند در حالی که خون از سرش می چکید آرام آرام به سوی لشگر گاه باز می گردد و لبخند پیروزی بر لب دارد، و پیکر ((عمرو)) بی سر در گوشه ای از میدان افتاده بود.

کشته شدن قهرمان معروف عرب ضربه غیر قابل جبرانی بر لشکر احزاب و امید و آرزوهای آنان وارد ساخت، ضربه ای بود که روحیه آنان را سخت تضعیف کرد و آنها را از پیروزی مایوس ساخت، و به همین دلیل پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در باره آن فرمود: لو وزن الیوم عملک بعمل جمیع امة محمد لرجح عملک علی عملهم و ذاک انه لم یبق بیت من المشرکین الا و قد دخل ذل بقتل عمرو و لم یبق بیت من المسلمین الا و قد دخل عز بقتل عمرو!: ((اگر این کار تو را امروز با اعمال جمیع امت محمد مقایسه کنند بر آنها برتری خواهد داشت چرا که با کشته شدن عمرو خانه ای از خانه های مشرکان نماند مگر اینکه ذلتی در آن داخل شد، و خانه ای از خانه های مسلمین نماند مگر اینکه عزتی در آن وارد گشت ))!.**بحارالانوار جلد 20 صفحه 216***

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 257@@@

دانشمند معروف اهل سنت حاکم نیشابوری همین سخن را منتها با تعبیر دیگری آورده است : لمبارزة علی بن ابی طالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة .**مستدرک حاکم جلد 3 صفحه 32***

فلسفه این سخن پیدا است چرا که در آن روز اسلام و قرآن ظاهرا بر لب پرتگاه قرار گرفته بود، و بحرانیترین لحظات خود را می پیمود، کسی که با فداکاری خود بیشترین فداکاری را بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در این میدان نشان داد، اسلام را از خطر حفظ کرد و تداوم آن را تا روز قیامت تضمین نمود و اسلام از برکت فداکاری او ریشه گرفت و شاخ و برگ بر سر جهانیان گسترد، بنابر این عبادت همگان مرهون او است .

بعضی نوشته اند که مشرکان کسی را خدمت پیامبر فرستادند تا جنازه ((عمرو)) را به ده هزار درهم خریداری کند (شاید تصور می کردند مسلمانان با بدن عمرو همان خواهند کرد که سنگدلان در جنگ احد با پیکر حمزه کردند) پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود جنازه او برای شما، ما هرگز بهائی در برابر مردگان نخواهیم گرفت !

این نکته نیز قابل توجه است که وقتی خواهر عمرو بر کنار کشته برادر رسید و زره گرانقیمت او را دید که علی (علیه السلام ) از تن او بیرون نیاورده است گفت : ما قتله الا کفو کریم : ((من اعتراف می کنم که هماورد و کشنده او مرد بزرگواری بوده است ))!.**در این بخش از کتابهای (احقاق الحق) جلد 6 (بحارالانوار) جلد 20 (تفسیر المیزان) جلد 16 (حبیب السیر جلد اول) و (فروغ ابدیت) جلد دوم استفاده شده است***

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 258@@@