تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نقش مؤمنان راستین در جنگ احزاب

تاکنون از گروههای مختلف و برنامه های آنها در غزوه احزاب سخن به میان آمده از جمله افراد ضعیف الایمان، منافقین، سران کفر و نفاق، و باز دارندگان از جهاد.

قرآن مجید در پایان این سخن از ((مؤمنان راستین ))، و روحیه عالی و پایمردی و استقامت و سایر ویژگیهای آنان در این جهاد بزرگ، سخن می گوید.

و مقدمه این بحث را از شخص پیامبر اسلام که پیشوا و بزرگ و اسوه آنان بود شروع می کند، می گوید: ((برای شما در زندگی رسولخدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و عملکرد

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 242@@@

او (در میدان احزاب ) سرمشق نیکوئی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند)) (لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا).

بهترین الگو برای شما نه تنها در این میدان که در تمام زندگی، شخص پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است، روحیات عالی او، استقامت و شکیبائی او، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث، و زانو نزدن در برابر سختیها و مشکلات، هر کدام می تواند الگو و سرمشقی برای همه مسلمین باشد.

این ناخدای بزرگ به هنگامی که سفینه اش گرفتار سختترین طوفانها، می شود کمترین ضعف و سستی و دستپاچگی به خود راه نمی دهد، او هم ناخدا است هم لنگر مطمئن این کشتی، هم چراغ هدایت است، و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان .

همراه دیگر مؤمنان، کلنگ به دست می گیرد، خندق می کند، با بیل جمع آوری کرده و با ظرف از خندق بیرون می برد، برای حفظ روحیه و خونسردی یارانش با آنها مزاح می کند، و برای گرم کردن دل و جان آنها را به خواندن اشعار حماسی تشویق می نماید، مرتبا آنان را به یاد خدا می اندازد و به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید می دهد.

از توطئه منافقان بر حذر میدارد و هوشیاری لازم را به آنها می دهد.

از آرایش جنگی صحیح و انتخاب بهترین روشهای نظامی لحظهای غافل نمی ماند، و در عین حال از راههای مختلف برای ایجاد شکاف در میان صفوف دشمن از پای نمی نشیند.

آری او بهترین مقتدا و اسوه مؤمنان در این میدان و در همه میدانها است .

((اسوة )) (بر وزن عروه ) در اصل به معنی آن حالتی است که انسان

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 243@@@

به هنگام پیروی از دیگری به خود می گیرد و به تعبیر دیگری همان تاسی کردن و اقتدا نمودن است، بنابر این معنی مصدری دارد، نه معنی وصفی، و جمله لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة مفهومش این است که برای شما در پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) تاسی و پیروی خوبی است، می توانید با اقتدا کردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسیر ((صراط مستقیم )) قرار گیرید.

جالب اینکه : قرآن در آیه فوق این اسوه حسنه را مخصوص کسانی می داند که دارای سه ویژگی هستند، امید به الله و امید به روز قیامت دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.

در حقیقت ایمان به مبدء و معاد انگیزه این حرکت است، و ذکر خداوند تداوم بخش آن، زیرا بدون شک کسی که از چنین ایمانی قلبش سرشار نباشد، قادر به قدم گذاشتن در جای قدمهای پیامبر نیست و در ادامه این راه نیز اگر پیوسته ذکر خدا نکند و شیاطین را از خود نراند، قادر به ادامه تاسی و اقتدا نخواهد بود.

این نکته نیز قابل توجه است که علی (علیه السلام ) با آن شهامت و شجاعتش در همه میدانهای جنگ که یک نمونه زنده آن غزوه احزاب است و بعد اشاره خواهد شد در سخنی که در نهج البلاغه از آنحضرت نقل می فرماید کنا اذا احمر الباس اتقینا برسول الله (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فلم یکن احد منا اقرب الی العدو منه : ((هر گاه آتش جنگ، سخت شعله ور می شد ما به رسول الله پناه می بردیم و هیچیک از ما به دشمن نزدیکتر از او نبود)).**نهج البلاغه کلمات قصار فصل غرائب جمله 9***

بعد از ذکر این مقدمه به بیان حال مؤمنان راستین پرداخته چنین می گوید: ((هنگامی که مؤمنان، لشگریان احزاب را دیدند، نه تنها تزلزلی به دل راه ندادند

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 244@@@

بلکه گفتند این همان است که خدا و رسولش به ما وعده فرموده، و طلایه آن آشکار گشته، و خدا و رسولش راست گفته اند، و این ماجرا جز بر ایمان و تسلیم آنها چیزی نیفزود (و لما راء المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما).

این کدام وعده بود که خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) وعده داده بود؟

بعضی گفته اند این اشاره به سخنی است که قبلا پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) گفته بود که به زودی قبائل عرب و دشمنان مختلف شما دست به دست هم می دهند و به سراغ شما می آیند، اما بدانید سرانجام پیروزی با شما است .

مؤمنان هنگامی که هجوم ((احزاب )) را مشاهده کردند یقین پیدا کردند که این همان وعده پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است گفتند: اکنون که قسمت اول وعده به وقوع پیوسته قسمت دوم یعنی پیروزی نیز مسلما به دنبال آن است، لذا بر ایمان و تسلیمشان افزود.

دیگر اینکه خداوند در سوره بقره آیه 214 به مسلمانان فرموده بود که آیا گمان می کنید به سادگی وارد بهشت خواهید شد بی آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان برای شما رخ دهد؟ همانها که گرفتار ناراحتیهای شدید شدند و آنچنان عرصه به آنان تنگ شد که گفتند: یاری خدا کجا است ))؟

خلاصه اینکه به آنها گفته شده بود که شما در بوته های آزمایش سختی آزموده خواهید شد، و آنها با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شدند و بر ایمانشان افزود.

البته این دو تفسیر با هم منافاتی ندارد، مخصوصا با توجه به اینکه یکی در اصل وعده خدا و دیگری وعده پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است، و این دو در آیه مورد بحث با هم آمده، جمع میان این دو کاملا مناسب به نظر می رسد.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 245@@@

آیه بعد اشاره به گروه خاصی از مؤمنان است که در تاسی به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از همه پیشگامتر بودند، و بر سر عهد و پیمانشان با خدا یعنی فدا کاری تا آخرین نفس و آخرین قطره خون ایستادند، می فرماید:

((در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بسته اند ایستاده اند، بعضی از آنها به عهد خود وفا کرده، جان را به جان آفرین تسلیم نمودند و در میدان جهاد شربت شهادت نوشیدند، و بعضی نیز در انتظارند)) (من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر).

((و هیچگونه تغییر و تبدیل در عهد و پیمان خود ندادند و کمترین انحراف و تزلزلی در کار خود پیدا نکردند)) (و ما بدلوا تبدیلا).

به عکس منافقان و یا مؤمنان ضعیف الایمان که طوفان حوادث آنها را به این طرف و آن طرف می افکند، و هر روز فکر شوم و تازه ای در مغز ناتوان خود می پروراندند، اینان همچون کوه، ثابت و استوار ایستادند، و اثبات کردند عهدی که با او بستند هرگز گسستنی نیست ))!

واژه ((نحب )) (بر وزن عهد) به معنی عهد و نذر و پیمان است، و گاه به معنی مرگ و یا خطر و یا سرعت سیر و یا گریه با صدای بلند نیز آمده .**(مفردات راغب) (مجمع البیان) و (لسان العرب) (نحب)***

در میان مفسران گفتگو است که این آیه به چه افرادی ناظر است ؟.

دانشمند معروف اهل سنت، ((حاکم ابو القاسم حسکانی )) با سند از علی (علیه السلام ) نقل می کند که فرمود: فینا نزلت ((رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ،)) فانا و الله المنتظر و ما بدلت تبدیلا!: ((آیه رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه در باره ما نازل شده است، و من به خدا همان کسی هستم که انتظار (شهادت ) را می کشم، (و قبلا مردانی از ما همچون حمزه سید الشهدا (علیه السلام ) شربت شهادت

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 246@@@

نوشیدند) و من هرگز در روش خود تغییر نداده، بر سر پیمانم ایستاده ام )).**(مجمع البیان) ذیل آیه مورد بحث***
بعضی دیگر گفته اند: جمله ((من قضی نحبه )) اشاره به شهیدان بدر و احد است، و جمله ((و منهم من ینتظر)) اشاره به مسلمانان راستین دیگری است که در انتظار پیروزی یا شهادت بودند.

از ((انس بن مالک )) نیز نقل شده که عمویش ((انس بن نضر)) در روز جنگ بدر حاضر نبود، بعدا که آگاه شد، در حالی که جنگ پایان یافته بود تاسف خورد که چرا در این جهاد شرکت نداشت، با خدا عهد و پیمان بست که اگر نبرد دیگری رخ دهد در آن شرکت جوید و تا پای جان بایستد، لذا در جنگ احد شرکت کرد و به هنگامی که گروهی فرار کردند او فرار نکرد، آنقدر مقاومت نمود که مجروح شد سپس به افتخار شهادت نائل گشت .**(تفسیر قرطبی) و (فی ظلال) و (مجمع البیان) (با مختصر تفاوتی) این روایات را آورده اند***

و از ابن عباس نقل شده که گفت : جمله ((منهم من قضی نحبه )) اشاره به حمزة بن عبدالمطلب و بقیه شهیدان احد و انس بن نضر و یاران او است .**(مجمع البیان) ذیل آیه مورد بحث***

در میان این تفسیرها هیچ منافاتی نیست، چرا آیه مفهوم وسیعی دارد که همه شهدای اسلام را که قبل از ماجرای جنگ ((احزاب )) شربت شهادت نوشیده بودند شامل می شود، و منتظران نیز تمام کسانی بودند که در انتظار پیروزی و شهادت به سر می بردند، و افرادی همچون ((حمزه سید الشهدا)) (علیه السلام ) و ((علی )) (علیه السلام ) در راءس این دو گروه قرار داشتند.

لذا در تفسیر ((صافی )) چنین آمده است : ان اصحاب الحسین بکربلا کانوا کل من اراد الخروج ودع الحسین (علیه السلام ) و قال : السلام علیک یا بن

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 247@@@

رسول الله ! فیجیبه : و علیک السلام و نحن خلفک، و یقرء فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر)): ((یاران امام حسین (علیه السلام ) در کربلا هر کدام که می خواستند به میدان بروند با امام (علیه السلام ) وداع می کردند و می گفتند سلام بر تو ای پسر رسولخدا (سلام وداع ) امام (علیه السلام ) نیز به آنها پاسخ می گفت و سپس این آیه را تلاوت می فرمود: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر.**تفسیر صافی ذیل آیه مورد بحث***

از کتب مقاتل استفاده می شود که امام حسین (علیه السلام ) این آیه را بر کنار جنازه شهیدان دیگری همچون ((مسلم بن عوسجه )) و به هنگامی که خبر شهادت ((عبد الله بن یقطر)) به او رسید نیز تلاوت فرمود.**نورالثقلین جلد 4 صفحه 259***

و از اینجا روشن می شود که آیه چنان مفهوم وسیعی دارد که تمام مؤمنان راستین را در هر عصر و هر زمان شامل می شود، چه آنها که جامه شهادت در راه خدا بر تن پوشیدند و چه آنها که بدون هیچگونه تزلزل بر سر عهد و پیمان با خدای خویش ایستادند و آماده جهاد و شهادت بودند.

آیه بعد نتیجه و هدف نهائی عملکردهای مؤمنان و منافقان را در یک جمله کوتاه چنین بازگو می کند: ((هدف این است که خداوند صادقان را به خاطر صدقشان پاداش دهد، و منافقان را هر گاه بخواهد عذاب کند و یا (اگر توبه کنند) ببخشد و توبه آنها را بپذیرد، چرا که خداوند غفور و رحیم است )) (لیجزی الله الصادقین بصدقهم و یعذب المنافقین ان شاء او یتوب علیهم ان الله کان غفورا رحیما).

نه صدق و راستی و وفاداری مؤمنان مخلص بدون پاداش می ماند، و نه سستیها و کارشکنیهای منافقان بدون کیفر.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 248@@@

منتها برای اینکه راه بازگشت حتی به روی این منافقان لجوج بسته نشود با جمله ((او یتوب علیهم )) درهای توبه را به روی آنها می گشاید و خود را با اوصاف ((غفور و رحیم )) توصیف می کند تا انگیزه حرکت به سوی ایمان و صدق و راستی و عمل به تعهدات الهی را در آنها زنده کند.

از آنجا که این جمله به عنوان نتیجه ای برای کارهای زشت منافقان ذکر شده بعضی از بزرگان مفسرین چنین استفاده کرده اند که گاه ممکن است یک گناه بزرگ در دلهای آماده منشا حرکت و انقلاب و بازگشت به سوی حق و حقیقت شود و شری باشد که سرآغاز خیری گردد!.**(تفسیر المیزان) ذیل آیه مورد بحث***

آخرین آیه مورد بحث که آخرین سخن را در باره جنگ احزاب می گوید و به این بحث خاتمه می دهد در عباراتی کوتاه جمع بندی روشنی از این ماجرا کرده در جمله اول می گوید: ((خداوند کافران را در حالی که از خشم و غضب لبریز بودند و اندوهی عظیم بر قلبشان سایه افکنده بود باز گرداند در حالی که به هیچیک از نتائجی که در نظر داشتند نرسیدند)) (و رد الله الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا).

((غیظ)) به معنی ((خشم )) و گاه به معنی ((غم )) آمده است، و در اینجا آمیزه ای از هر دو می باشد، لشکریان احزاب که آخرین تلاش و کوشش خود را برای پیروزی بر ارتش اسلام به کار گرفته بودند و ناکام ماندند، غمگین و خشمگین به سرزمینهای خود بازگشتند.

منظور از ((خیر)) در اینجا، پیروزی در جنگ است، البته پیروزی لشکر کفر، هرگز خیر نبود، بلکه شر بود، اما قرآن که از دریچه فکر آنها سخن می گوید از آن تعبیر به خیر کرده اشاره به اینکه آنها به هیچ نوع پیروزی در این

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 249@@@

میدان نائل نشدند.

بعضی نیز گفته اند منظور از خیر در اینجا ((مال )) است، چرا که این کلمه در بعضی از موارد دیگر نیز به مال اطلاق شده است (از جمله در آیه وصیت آیه 180 سوره بقره (ان ترک خیرا الوصیة للوالدین ).

چه اینکه یکی از انگیزه های اصلی لشکر کفر رسیدن به غنائم مدینه و غارت این سرزمین بود، اصولا در عصر جاهلیت، مهمترین انگیزه جنگ، همین انگیزه بود.

ولی ما هیچ دلیلی بر محدود کردن مفهوم خیر به مال در اینجا نداریم بلکه هر نوع پیروزی را که آنها در نظر داشتند شامل می شود، مال هم یکی از آنها بود که از همه محروم ماندند.

در جمله بعد می افزاید: ((خداوند در این میدان مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت )) (و کفی الله المؤمنین القتال ).

آنچنان عواملی فراهم کرد که بی آنکه احتیاج به درگیری وسیع و گسترده ای باشد و مؤمنان متحمل خسارات و ضایعات زیادی شوند جنگ پایان گرفت، زیرا از یکسو طوفان شدید و سردی اوضاع مشرکان را به هم ریخت، و از سوی دیگر رعب و ترس و وحشت را که آن هم از لشکرهای نامرئی خدا است بر قلب آنها افکند، و از سوی سوم ضربه ای که علی بن ابی طالب (علیه السلام ) بر پیکر بزرگترین قهرمان دشمن عمرو بن عبد ود وارد ساخت و او را به دیار عدم فرستاد، سبب فرو ریختن پایه های امید آنها شد، دست و پای خود را جمع کردند و محاصره مدینه را شکستند و ناکام به قبائل خود باز گشتند. و در آخرین جمله می فرماید: ((خداوند قوی و شکست ناپذیر است )) (و کان الله قویا عزیزا).

ممکن است کسانی ((قوی )) باشند اما ((عزیز)) و شکست ناپذیر نباشند یعنی شخص

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 250@@@

قویتری بر آنان پیروز شود، ولی تنها ((قوی شکست ناپذیر)) در عالم خدا است که قوت و قدرتش بی انتها است، هم او بود که در چنین میدان بسیار سخت و خطرناکی آنچنان پیروزی نصیب مؤمنان کرد که حتی نیاز به درگیری و دادن تلفات هم پیدا نکردند!

نکته ها: