تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سوء استفاده از آیه ((یدبر الامر))

بعضی از پیروان مسلکهای ساختگی در عصر ما برای توجیه مسلک خود، آیه فوق را دستاویز قرار داده و با اشتباه کاری و مغالطه خواسته اند آن را بر منظور خود تطبیق کنند، اتفاقا با غالب مبلغین آنها که انسان روبرو می شود از جمله دلائلی که فورا به آن متشبث می شوند همین آیه ((یدبر الامر من السماء الی الارض ... می باشد، آنها می گویند:

منظور از ((امر)) در این آیه ((دین و مذهب )) است و ((تدبیر)) بمعنی فرستادن دین و ((عروج )) بمعنی برداشتن و نسخ دین است ! و روی این حساب هر مذهبی بیش از هزار سال نمی تواند عمر کند و باید جای خود را به مذهب دیگر بسپارد و به این ترتیب می گویند: ما قرآن را قبول داریم، اما مطابق همین قرآن پس از

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 118@@@

گذشتن هزار سال مذهب دیگر خواهد آمد

اکنون می خواهیم به عنوان یک فرد بیطرف آیه مزبور را درست بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم ببینیم آیا ارتباطی به آنچه آنها مدعی هستند دارد یا نه ؟ بگذریم از اینکه این معنی به قدری از مفهوم آیه دور است که به فکر هیچ خواننده خالی الذهنی نمی آید.

پس از دقت می بینیم تطبیق آیه بر آنچه آنها می گویند نه تنها با مفهوم آیه سازگار نیست بلکه از جهات بسیاری اشکال واضح دارد:

1 - کلمه ((امر)) را به معنی دین و مذهب گرفتن نه تنها دلیلی ندارد بلکه آیات دیگر قرآن آن را نفی می کند، زیرا در آیات دیگری امر به معنی فرمان آفرینش استعمال شده است مانند ((انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون )) (آیه 82 سوره یس ) ((جز این نیست که امر او این است که هر گاه چیزی را اراده کند می گوید موجود باش !، فورا موجود می شود)).

در این آیه و آیات دیگری مانند آیه 50 سوره قمر، و 27 سوره مؤمنون، و 54 سوره اعراف، و 32 سوره ابراهیم، و 12 سوره نحل، و 25 سوره روم، و آیه 12 سوره جاثیه، و بسیاری آیات دیگر امر به همین معنی امر تکوینی استعمال شده، نه به معنی تشریع دین و مذهب

اساسا هر جا سخن از آسمان و زمین و آفرینش و خلقت و مانند اینها است امر به همین معنی است (دقت کنید).

2 - کلمه ((تدبیر)) نیز در مورد خلقت و آفرینش و سامان بخشیدن به وضع جهان هستی به کار می رود نه به معنی نازل گردانیدن مذهب، لذا می بینیم در آیات دیگر قرآن (آیات یکدیگر را تفسیر می کنند) در مورد دین و مذهب هرگز کلمه ((تدبیر)) به کار نرفته بلکه کلمه ((تشریع )) یا ((تنزیل )) یا ((انزال )) به کار رفته است .

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 119@@@

شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا: ((سرآغاز شریعت از چیزی بود که به نوح توصیه کرد)) (شوری - 13).

و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون : ((کسی که به آنچه خدا نازل کرده حکم نکند کافر است )) (مائده - 44).

نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه : ((قرآن را به حق بر تو نازل کرد که تصدیق کننده کتب آسمانی قبل است )) (آل عمران - 3).

3 - آیات قبل و بعد ((آیه مورد بحث )) مربوط به خلقت و آفرینش جهان است نه مربوط به تشریع ادیان، زیرا در آیه ((قبل )) گفتگو از آفرینش ‍ آسمان و زمین در شش روز (و به عبارت دیگر شش دوران ) بود و در آیات ((بعد)) سخن از آفرینش انسان است .

ناگفته پیدا است تناسب آیات ایجاب می کنند که این آیه هم که در وسط آیات ((خلقت )) واقع شده مربوط به مساله خلقت و تدبیر امر آفرینش ‍ باشد.

لذا اگر کتب تفسیر را که صدها سال قبل نوشته شده مطالعه کنیم می بینیم با اینکه در تفسیر این آیه احتمالات گوناگونی داده اند هیچکس احتمال نداده که آیه مربوط به تشریع ادیان بوده باشد. مثلا در تفسیر ((مجمع البیان )) که از مشهورترین تفاسیر اسلامی است و مؤلف آن در قرن ششم هجری میزیسته با اینکه اقوال مختلفی در تفسیر آیه فوق ذکر شده از احدی از دانشمندان اسلام قولی دائر بر اینکه آیه مربوط به تشریع ادیان است نقل نکرده است .

4 - کلمه ((عروج )) به معنی ((صعود کردن و بالا رفتن )) است، نه به معنی نسخ ادیان و زائل شدن، و در هیچ جای قرآن ((عروج )) به معنی ((نسخ )) دیده نمی شود (این کلمه در پنج آیه از قرآن ذکر شده و در هیچ مورد به این معنی نیست ) بلکه در مورد ادیان همان کلمه ((نسخ )) یا ((تبدیل )) و امثال آن به کار می رود.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 120@@@

اساسا ادیان و کتب آسمانی چیزی نیستند که مثلا مانند ارواح بشر پس از پایان عمر با فرشتگان به آسمان پرواز کنند، بلکه آئینهای نسخ شده در همین زمین هستند ولی در پاره ای از مسایل از درجه اعتبار افتاده اند در حالی که اصول آنها به قوت خود باقی است .

خلاصه اینکه کلمه ((عروج )) علاوه بر اینکه در هیچ جای قرآن مجید به معنی نسخ ادیان بکار نرفته اصولا با مفهوم نسخ ادیان سازش ندارد، زیرا ادیان منسوخه عروجی به آسمان ندارند.

5 - علاوه بر همه اینها این معنی با واقعیت عینی ابدا تطبیق نمی کند، زیرا فاصله ادیان گذشته با یکدیگر در هیچ مورد یکهزار سال نبوده است !.

مثلا فاصله میان ظهور حضرت ((موسی )) (علیه السلام ) و حضرت ((مسیح )) (علیه السلام ) بیش از 1500 سال و فاصله میان حضرت مسیح (علیه السلام ) و ظهور پیامبر بزرگ اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کمتر از 600 سال، است !

همانطور که ملاحظه می کنید هیچ یک از این دو نه تنها با هزار سال که آنها می گویند جور نیست بلکه فاصله زیادی دارد.

فاصله میان ظهور ((نوح )) (علیه السلام ) که یکی از پیامبران ((اولوا العزم )) و پایه گذار آئین و شریعت خاصی است با قهرمان بتشکن ((ابراهیم )) (علیه السلام ) که یکی دیگر از پیامبران صاحب شریعت است بیش از 1600 سال و فاصله ((ابراهیم )) (علیه السلام ) با ((موسی )) (علیه السلام ) را کمتر از 500 سال نوشته اند.

از این موضوع چنین نتیجه می گیریم که حتی به عنوان یک نمونه، فاصله یکی از مذاهب و ادیان گذشته با آئین بعد از خود هزار سال نبوده است، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !

6 - از همه اینها که بگذریم دعوی سید علی محمد باب که اینهمه توجیهات ناروا را به خاطر او متحمل شده اند با این حساب ابدا نمی سازد، زیرا به اعتراف

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 121@@@

خود آنها تولدش در سال 1325 و شروع ادعایش در سال 1260 هجری قمری بود و با توجه به اینکه شروع دعوت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) 13 سال پیش از هجرت بوده فاصله میان این دو 1273 سال می شود یعنی ((273)) سال اضافه دارد! حالا ما با چه نقشه ای این ((273)) را زیر آب کنیم و چگونه این عدد بزرگ را نادیده بگیریم ؟ باید از خودشان پرسید!.

7 - وانگهی فرض کنید تمام این شش ایراد را کنار بگذاریم و از این تجزیه و تحلیلهای روشن صرف نظر نمائیم و خرد را به داوری طلبیم فرض کنید ما به جای قرآن می خواستیم تکلیف آیندگان را در برابر مدعیان تازه نبوت روشن سازیم و بگوئیم : بعد از گذشتن هزار سال در انتظار پیامبر تازه ای باشید آیا راهش این بود که به این صورتی که در آیه مزبور ذکر شده مطلب را بگوئیم که تا مدت دوازده سیزده قرن احدی از دانشمندان و غیر دانشمندان کمترین اطلاعی از معنی آیه پیدا نکنند تنها بعد از گذشتن 1273 سال عده ای به عنوان یک کشف جدید که آن نیز تنها مورد قبول خودشان است نه دیگران از آن پرده بردارند؟

آیا عاقلانه تر نبود که بجای این جمله گفته شود به شما بشارت می دهم که بعد از هزار سال پیامبری به این نام ظهور خواهد کرد چنانکه عیسی (علیه السلام ) درباره پیامبر اسلام گفته : و مبشرا برسول یاتی من بعد اسمه احمد سوره صف آیه 6.

به هر حال شاید این مساله تا این حد که ما بحث کردیم نیاز به بحث نداشت ولی برای روشن ساختن نسل جوان مسلمان نسبت به دامهائی که استعمار جهانی تهیه دیده و مسلکهائی که برای تضعیف جبهه اسلام ساخته و پرداخته چاره ای جز این نداشتیم تا گوشه ای از منطق آنها را بدانند و بقیه را خود حساب کنند.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 122@@@