تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پاداشهای عظیمی که هیچکس از آن آگاه نیست !

می دانیم روش قرآن این است که بسیاری از حقایق را در مقایسه با یکدیگر بیان می کند، تا کاملا مفهوم و دلنشین گردد.

در اینجا نیز بعد از شرحی که درباره مجرمان و کافران در آیات پیشین بیان شد به صفات برجسته مؤمنان راستین می پردازد، و اصول عقیدتی و برنامه های

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 145@@@

عملی آنها را به طور فشرده ضمن دو آیه با ذکر هشت صفت، بیان می دارد.**باید توجه داشت که آیه نخست نخستین آیه (سجده واجب) در قرآن مجید است و چنانکه کسی کسی تمام آن را تلاوت کند یا از دیگری بشنود اجب است سجده کند البته وضو در آن واجب نیست ولی احتیاط واجب آنست که پیشانی بر چیزی بگذارند که سجده بر آن صحیح است***

نخست می فرماید: ((تنها کسانی به آیات ما ایمان می آورند که هر وقت این آیات به آنها یاد آوری شود به سجده می افتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجا می آورند و تکبر نمی کنند)) (انما یؤمن بایاتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا و سبحوا بحمد ربهم و هم لا یستکبرون ).

تعبیر به ((انما)) که معمولا برای حصر است، بیانگر این نکته است که هرگاه کسی دم از ایمان می زند و دارای ویژگیهائی که در این آیات آمده نیست در صف مؤمنان راستین نمی باشد، او فردی ضعیف الایمان است که نمی توان وی را به حساب آورد.

در این آیه چهار قسمت از صفات آنها بیان شده :

1 - به محض شنیدن آیات الهی به سجده می افتند، تعبیر به ((خروا)) به جای ((سجدوا)) اشاره به نکته لطیفی است که این گروه مؤمنان بیدار دل به هنگام شنیدن آیات قرآن چنان شیفته و مجذوب سخنان پروردگار می شوند که بی اختیار به سجده می افتند و دل و جان را در این راه از دست می دهند.**(راغب) در (مفردات) می گوید: (خروا) در اصل از ماده (خریر) است که به معنی صدای آب و مانند آن می باشد که از بلندی به زیر می ریزد و به کار بردن این تعبیر در مورد سجده کنندگان اشاره به این است که آنها در همان لحظه که برای سجده به زمین می افتند صدایشان به تسبیح بلند است***

آری نخستین ویژگی آنها همان عشق سوزان و علاقه آتشینشان به کلام محبوب و معبودشان است .

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 146@@@

همین ویژگی در بعضی دیگر از آیات قرآن به عنوان یکی از برجسته ترین صفات انبیاء ذکر شده است، چنانکه خداوند در باره گروهی از پیامبران بزرگ می گوید: اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خروا سجدا و بکیا: ((هنگامی که آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده می شد به خاک می افتادند و سجده می کردند و گریه شوق سر می دادند)) (سوره مریم آیه 58).

گر چه ((آیات )) در اینجا به طور مطلق ذکر شده، ولی پیدا است که منظور از آن بیشتر آیاتی است که دعوت به توحید و مبارزه با شرک می کند.

2 و 3 - نشانه دوم و سوم آنها ((تسبیح )) و ((حمد)) پروردگار است، از یکسو خدا را از نقائص پاک و منزه می شمرند، و از سوی دیگر او را به خاطر صفات کمال و جمالش، حمد و ستایش می نمایند.

4 - وصف دیگر آنها تواضع و فروتنی و ترک هر گونه استکبار است چرا که کبر و غرور نخستین پله نردبان کفر و بی ایمانی است، و تواضع و فروتنی در مقابل حق و حقیقت نخستین گام ایمان است !

آنها که در راه کبر و خود بینی گام بر می دارند نه در برابر خدا سجده می کنند، نه تسبیح و حمد او را بجا می آورند، و نه حق بندگان او را به رسمیت می شناسند، آنها بت بزرگی دارند و آن خودشان است !

سپس به اوصاف دیگر آنها اشاره کرده می گوید: ((پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود)) بپا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند و به راز و نیاز با او می پردازند (تتجافی جنوبهم عن المضاجع ).**(تتجاقی) از ماده (جفا) در اصل به معنی برداشتن و دور ساختن است (جنوب) جمع (جنب) به معنی پهلو است و (مضاجع) جمع (مضجع) به معنی بستر است و دور شدن پلو از بستر کنایه از برخاستن از خواب و پرداختن به عبادت پروردگار در دل شب است***

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 147@@@

آری آنها به هنگامی که چشم غافلان در خواب است مقداری از شب را بیدار می شوند، و در آن هنگام که برنامه های عادی زندگی تعطیل است و شواغل فکری به حداقل می رسد، و آرامش و خاموشی همه جا را گرفته و خطر آلودگی عبادت به ریا کمتر وجود دارد خلاصه بهترین شرائط حضور قلب فراهم است با تمام وجودشان رو به درگاه معبود می آورند، و سر بر آستان معشوق می سایند، و آنچه در دل دارند با او در میان می گذارند، با یاد او زنده اند و پیمانه قلب خود را از مهر او لبریز و سرشار دارند.

سپس می افزاید: ((آنها پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند)) (یدعون ربهم خوفا و طمعا).

آری دو وصف دیگر آنها ((خوف )) و ((رجا)) یا ((بیم )) و ((امید)) است .

نه از غضب و عذاب او ایمن می شوند، و نه از رحمتش ماءیوس می گردند، توازن این بیم و امید که ضامن تکامل و پیشروی آنها در راه خدا است همواره در وجودشان حکمفرما است .

چرا که غلبه خوف بر امید، انسان را به یاس و سستی می کشاند.

و غلبه رجاء و طمع انسان را به غرور و غفلت وا می دارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملی انسان در سیر او به سوی خدا است .

آخرین و هشتمین ویژگی آنها این است که : ((از آنچه به آنها روزی داده ایم انفاق می کنند)) (و مما رزقناهم ینفقون ).

نه تنها از اموال خویش به نیازمندان می بخشند که از علم و دانش، نیرو و قدرت، راءی صائب و تجربه و اندوخته های فکری خوداز نیازمندان مضایقه ندارند.

کانونی از خیر و برکتند، و چشمه جوشانی از آب زلال نیکیها که تشنه کامان را سیراب و محتاجان را به اندازه توانائی خویش بی نیاز می سازند.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 148@@@

آری اوصاف آنها مجموعه ای است از: عقیده محکم، ایمان قوی، عشق سوزان به الله، عبادت و اطاعت، کوشش و حرکت، و کمک در تمام ابعاد به بندگان خدا.

سپس در آیه بعد به پاداش عظیم و مهم مؤمنان راستین که دارای نشانه های مذکور در دو آیه قبل هستند پرداخته، با تعبیر جالبی که حکایت از اهمیت فوق العاده پاداش آنان می کند می فرماید: ((هیچکس نمی داند چه پاداشهای مهمی که مایه روشنی چشمها می گردد برای آنها نهفته شده است ))! (فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین ).

این پاداش فوق العاده عظیم ((جزای بر اعمالی است که انجام می دادند)) (جزاء بما کانوا یعملون ).

تعبیر به ((هیچکس نمی داند)) و نیز تعبیر به ((قرة اعین )) (آنچه مایه روشنی چشمها است ) بیانگر عظمت بی حساب این مواهب و پاداشها است، مخصوصا با توجه به اینکه ((نفس )) به صورت نکره در سیاق نفی آمده و به معنی عموم است، و همه نفوس را شامل می گردد حتی فرشتگان مقرب خدا و اولیای پروردگار.

تعبیر به قرة اعین بدون اضافه به نفس اشاره به این است که این نعمتهای الهی که برای سرای آخرت به عنوان پاداش مؤمنان راستین تعیین شده چنان است که مایه روشنائی چشم همگان میگردد. قرة از ماده قر (بر وزن حر) به معنی سردی و خنکی است، و از آنجا که معروف است اشگ شوق همواره سرد و خنک، و اشک غم و حسرت داغ و سوزان است تعبیر به قرة اعین در لغت عرب به معنی چیزی است که مایه خنک شدن چشم انسان می گردد، یعنی اشک شوق را از دیدگانش جاری می سازد و این کنایه لطیفی است از نهایت خوشحالی .

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 149@@@

ولی در فارسی این تعبیر وجود ندارد. بلکه می گوئیم : مایه روشنی چشم او شد، ممکن است این تعبیر فارسی امروز از داستان ((یوسف )) و ((یعقوب )) از قرآن گرفته شده باشد که به گفته قرآن هنگامی که بشارت دهنده نزد یعقوب آمد و پیراهن یوسف را بر صورت او افکند چشمان نابینای او ناگهان روشن شد! (سوره یوسف آیه 96) و این تعبیر نیز کنایه از شدت سرور است .

در حدیث می خوانیم که پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم )می گوید: ان الله یقول اعددت لعبادی الصالحین ما لا عین راءت، و لا اذن سمعت، و لا خطر علی قلب بشر!: ((خدامی فرماید: من برای بندگان صالحم نعمتهائی فراهم کرده ام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده، و بر فکر کسی نگذشته است ))!.**این حدیث را بسیاری از مفسران از جمله(طبرسی) در مجمع البیان و (آلوسی) در روح المعانی و (قرطبی) در تفسیرش نقل کرده اند محدثان مشهور (بخاری) و (مسلم) نیز آن را در کتب خود آورده اند***

در اینجا سؤالی پیش می آید که مفسر بزرگ مرحوم طبرسی در ((مجمع البیان )) آن را مطرح کرده و آن اینکه : چرا این پاداش عظیم مخفی نگاهداشته شده است ؟

سپس او سه جواب برای این سؤال ذکر می کند:

1 - امور مهم و بسیار پر ارزش چنان است که با الفاظ و سخن به آسانی حقیقت آن را نمیتوان درک کرد، و با اینحال گاهی اخفا و ابهام آن نشاطانگیزتر است و از نظر فصاحت بلیغتر.

2 - اصولا چیزی که مایه روشنی چشمها است آنقدر دامنه اش گسترده است که علم و دانش آدمی به تمام خصوصیات آن نمیرسد.

3 - چون این پاداش برای نماز شب که مخفی است قرار داده شده است متناسب این است که جزای عمل نیز بزرگ و مخفی باشد (توجه داشته باشید که در آیه

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 150@@@

قبل جمله تتجافی جنوبهم عن المضاجع اشاره است به مساله نماز شب ).

در حدیثی از امام صادق (علیه السلام ) می خوانیم : ما من حسنة الا و لها ثواب مبین فی القرآن، الا صلوة اللیل، فان الله عز اسمه لم یبین ثوابها لعظم خطرها، قال : فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین : ((هیچ عمل نیکی نیست مگر اینکه ثواب روشنی در قرآن برای آن بیان شده مگر نماز شب که خداوند بزرگ ثواب آن را روشن نساخته به خاطر اهمیت آن، لذا فرموده است : هیچکس نمیداند چه ثوابهائی که مایه روشنائی چشمان است برای آنها نهفته شده است )).**(مجمع البیان) ذیل آیات مورد بحث***

ولی از همه اینها گذشته به طوری که قبلا نیز اشاره کرده ایم عالم قیامت عالمی است فوق العاده گستردهتر از این جهان، و حتی گستردهتر از زندگی دنیا در برابر زندگی جنین در شکم مادر، و اصولا برای ما محبوسان در چهار دیوار دنیا ابعادش قابل درک نیست، و برای کسی قابل تصور نمیباشد.

ما تنها سخنی از آن می شنویم و شبحی از دورمی بینیم، اما تا درک و دید آن جهانی پیدا نکنیم درک اهمیت آن برای ما ممکن نیست، همانگونه که برای طفل در شکم مادر به فرض که عقل و هوش کامل می داشت درک نعمتهای این دنیا غیر ممکن است .

همین تعبیر در مورد شهیدان راه خدا آمده است که وقتی شهید روی زمین قرارمی گیرد زمین می گوید آفرین بر روح پاکیزه ای که از بدن پاکیزه ای پرواز می کند بشارت باد بر تو ((ان لک ما لا عین راءت، و لا اذن سمعت، و لا خطر علی قلب بشر))!.**(مجمع البیان) ذیل آیه 171 آل عمران جلد 2-تفسیر نمونه جلد 3 صفحه 172***

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 151@@@

آیه بعد مقایسه ای را که در آیات گذشته بود به طور صریحتر روشن می سازد، می گوید: ((آیا کسی که مؤمن است همانند کسی است که فاسق است ؟! نه هرگز این دو برابر نیستند)) (ا فمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون ).

جمله به صورت استفهام انکاری مطرح شده، استفهامی که پاسخ آن از عقل و فطرت هر انسانی می جوشد که این دو هرگز برابر نیستند، در عین حال برای تاکید، با ذکر جمله ((لا یستوون این نابرابری را مشخصتر می کند.

در این آیه، ((فاسق )) در مقابل ((مؤمن )) قرار گرفته، و این دلیل بر آن است که فسق، مفهوم گسترده ای دارد که هم کفر را شامل می شود، و هم گناهان دیگر را، چرا که این کلمه در اصل از جمله ((فسقت الثمرة )) (یعنی میوه از پوستش خارج شد و یا در موردی که هسته خرما از گوشت آن جدا می شود و به بیرون می افتد) گرفته شده، سپس به خارج شدن از اطاعت فرمان خدا و عقل، اطلاق گردیده است، و می دانیم هر کس کفر می ورزد و یا مرتکب گناهانی می شود از فرمان پروردگار و خرد خارج شده است این نکته نیز قابل توجه است، که میوه مادامی که در پوست خود قرار دارد سالم است، همینکه از پوست خارج شد فاسد می شود، و بنابراین فاسق شدنش همان و فاسد شدنش همان !

جمعی از مفسران بزرگ در ذیل این آیه نقل کرده اند که روزی ((ولید بن عقبه ))**(عقبه) (بر وزن عقده)*** به ((علی )) (علیه السلام ) عرض کرد انا ابسط منک لسانا و احد منک سنانا: ((من از تو زبانی گسترده تر و فصیحتر و نیزه ای تیزتر دارم ))! (اشاره به اینکه به پندار خودش هم در سخنوری و هم در جنگ جوئی پیشتازتر است ).

علی (علیه السلام ) در پاسخ او فرمود: لیس کما تقول یا فاسق !: ((این چنین نیست که تو می گوئی ای فاسق ))! (اشاره به اینکه تو همان کسی هستی که در داستان جمع آوری زکات از طایفه ((بنی المصطلق )) آنها را متهم به قیام بر ضد اسلام کردی

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 152@@@

و خداوند در سوره حجرات در آیه 6 یا ایها الذین آمنوا ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا... تو را تکذیب کرد و فاسق خواند)).**این روایات را مرحوم (طبرسی) در مجمع البیان و (قرطبی) در تفسیرش و (فاضل برسوئی) در روح البیان آورده اند قابل توجه اینکه در کتاب (اسد الغابه فی معرفة الصحابه) می خوانیم که در میان آگاهان از تفسیر قرآن اختلافی نیست که آیه ان جائکم فاسق بنبا در مورد ولید بن عقبه در داستان طایفه بنی المصطلق نازل شده است***

بعضی در اینجا افزوده اند که آیه ا فمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا بعد از این گفتگو نازل شده، اما با توجه به اینکه سوره مورد بحث (سوره سجده ) در مکه نازل گردیده و داستان ((ولید)) و ((بنی المصطلق )) در مدینه اتفاق افتاد به نظر می رسد که این از قبیل تطبیق آیه بر یک مصداق روشن باشد.

ولی بنابر قول بعضی از مفسران که آیه فوق و دو آیه بعد از آن را مدنی می دانند مشکلی از این نظر باقی نمیماند و مانعی ندارد که این سه آیه بعد از گفتگوی فوق نازل شده باشد.

به هر حال نه در ایمان عمیق و ریشه دار امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام ) بحثی است و نه در فسق ((ولید)) که به هر دو در آیات قرآن اشاره شده است .

آیه بعد، این عدم مساوات را به صورت گسترده تری بیان می کند،می فرماید: ((اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند باغهای بهشت جاویدان از آن آنها خواهد بود)) (اما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات الماوی ).**(ماوی) از ماده (اوی) (بر وزن قوی) به معنی انضمام چیزی به چیز دیگر است سپس به مکان و مسکن و جایگاه گفته شده است***

سپس می افزاید ((این جنات ماوی، وسیله پذیرائی خداوند از آنها است در

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 153@@@

مقابل اعمالی که انجام می دادند)) (نزلا بما کانوا یعملون ).

تعبیر به ((نزل )) که معمولا به چیزی گفته می شود که برای پذیرائی مهمان آماده می کنند اشاره لطیفی است به این جهت که از مؤمنان در بهشت دائما همچون میهمان پذیرائی می شود، در حالی که دوزخیان - چنانکه در آیه بعد خواهد آمد - همچون زندانیانی هستند که هر وقت هوس بیرون آمدن کنند باز گردانده می شوند!

و اگر می بینیم در آیه 102 سوره کهف چنین آمده : انا اعتدنا جهنم للکافرین نزلا: ((ما جهنم را برای پذیرائی کافران آماده ساختیم )) در حقیقت از قبیل فبشرهم بعذاب الیم است، کنایه از اینکه بجای پذیرائی، آنها را مجازات و بجای بشارت آنها را تهدید می کند.

بعضی معتقدند که ((نزل )) نخستین چیزی است که با آن از میهمان تازه وارد پذیرائی می شود (همان چای و شربت در زمان ما) بنابراین اشاره لطیفی است به اینکه جنات ماوی با تمام نعمتها و برکاتش نخستین وسیله پذیرائی از این میهمانان الهی است، و به دنبال آن مواهب در برکات دیگری است که هیچکس جز خدا نمی داند!.

تعبیر به ((لهم جنات )) می تواند اشاره به این نکته نیز باشد که خداوند باغهای بهشت را عاریتی به آنها نمیدهد، بلکه برای همیشه به آنها تملیک می کند، به گونهای که هرگز احتمال زوال این نعمتها آرامش فکر آنها را بر هم نمیزند.

و در آیه بعد به نقطه مقابل آنها پرداخته می گوید: ((اما کسانی که فاسق شدند و از اطاعت پروردگارشان بیرون رفتند جایگاه همیشگی آنها آتش ‍ دوزخ

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 154@@@

است )) (و اما الذین فسقوا فماواهم النار).

آنها برای همیشه در این جایگاه وحشتناک زندانی و محبوسند به گونه ای که : ((هر زمان بخواهند از آن خارج شوند آنها را باز می گردانند)) (کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها).

و ((به آنها گفته می شود: بچشید عذاب آتشی را که پیوسته انکار می کردید)) (و قیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون ).

بار دیگر در اینجا می بینیم که عذاب الهی در برابر ((کفر و تکذیب )) قرار گرفته و ثواب و پاداش او در برابر ((عمل )).

اشاره به اینکه ((ایمان )) به تنهائی کافی نیست، بلکه باید انگیزه بر عمل باشد ولی ((کفر)) به تنهائی برای عذاب کافی است هر چند عملی همراه آن نباشد.

نکته :