تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد17
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

گروه باز دارندگان

سپس به وضع گروهی دیگر از منافقین که از میدان جنگ احزاب کناره گیری کردند و دیگران را نیز دعوت به کناره گیری می نمودند اشاره کرده می گوید: ((خداوند آن گروهی از شما را که کوشش داشتند مردم را از جنگ منصرف سازند می داند)) (قد یعلم الله المعوقین منکم ).

((و همچنین کسانی را که به برادرانشان می گفتند به سوی ما بیائید و دست از این پیکار خطرناک بردارید))! (و القائلین لاخوانهم هلم الینا).

((همان کسانی که اهل جنگ و پیکار نیستند و جز مقدار کمی - آنهم از روی اکراه و یا ریا - به سراغ جنگ نمی روند)) (و لا یاتون الباس الا قلیلا).

((معوقین )) از ماده ((عوق )) (بر وزن شوق ) به معنی باز داشتن و منصرف کردن از چیزی است و ((باس )) در اصل به معنی شدت و در اینجا منظور از آن ((جنگ )) است .

آیه فوق احتمالا اشاره به دو دسته می کند: دستهای از منافقین، که در

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 235@@@

لابلای صفوف مسلمانان بودند (و تعبیر ((منکم )) گواه بر این است ) و سعی داشتند مسلمانان ضعیف الایمان را از جنگ باز دارند، اینها همان ((معوقین )) بودند.

گروه دیگری که بیرون از صحنه نشسته بودند از منافقین و یا یهود، و هنگامی که با سربازان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برخورد می کردند می گفتند به سراغ ما بیائید و خود را از این معرکه بیرون بکشید (اینها همانها هستند که در جمله دوم اشاره شده است ).

این احتمال نیز وجود دارد که این آیه بیان دو حالت مختلف از یک گروه باشد، کسانی که وقتی در میان مردم هستند آنها را از جنگ باز می دارند، و هنگامی که به کنار می روند دیگران را به سوی خود دعوت می کنند.

در روایتی می خوانیم یکی از یاران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از میدان احزاب به درون شهر برای حاجتی آمده بود، برادرش را دید که نان و گوشت بریان و شراب پیش روی خود نهاده، گفت تو اینجا به خوشگذرانی مشغولی و پیامبر خدا در میان شمشیرها و نیزه ها مشغول پیکار است ؟!

در جوابش گفت ای ابله ! تو نیز بیا با ما بنشین و خوش باش ! به خدائی که محمد به او قسم یاد می کند که او هرگز از این میدان باز نخواهد گشت ! و این لشکر عظیمی که جمع شده اند او و اصحابش را زنده نخواهند گذاشت !

برادرش گفت : دروغ می گوئی، به خدا سوگند می روم و رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را از آنچه گفتی باخبر می سازم، خدمت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و جریان را گفت در اینجا آیه فوق نازل شد.

بنابر این شان نزول واژه ((اخوانهم )) (برادرانشان ) ممکن است به معنی برادران حقیقی باشد و یا به معنی هم مسلکان، همانگونه که در آیه 27 سوره اسراء تبذیر کنندگان را برادران شیاطین نامیده است (ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین ).

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 236@@@

در آیه بعد می افزاید: ((انگیزه تمام این کارشکنیها این است که آنها در همه چیز نسبت به شما بخیل اند)) (اشحة علیکم ).**(اشحه) جمع (شحیح) از ماده(شح) به معنی بخلی است که توام با حرص باشد و این کلمه در اینجا به گفته اکثر مفسران از نظر محل اعراب (حال) است اما منافات ندارد که حالی باشد در مقام بیان علت (دقت کنید)***

نه تنها در بذل جان در میدان نبرد که در کمکهای مالی برای تهیه وسائل جنگ، و در کمکهای بدنی برای حفر خندق، و حتی در کمکهای فکری نیز بخل می ورزند، بخلی تواءم با حرص و حرصی روز افزون !

بعد از بیان بخل آنها و مضایقه از هر گونه ایثارگری، به بیان اوصاف دیگری از آنها که تقریبا جنبه عمومی در همه منافقان در تمام اعصار و قرون دارد پرداخته چنین می گوید: ((هنگامی که لحظات ترسناک و بحرانی پیش ‍ می آید آنچنان جبان و ترسو هستند که می بینی به تو نگاه می کنند در حالی که چشمهایشان بی اختیار در حدقه به گردش آمده، همانند کسی که در حال جان دادن است )) ! (فاذا جاء الخوف راءیتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذی یغشی علیه من الموت ).

آنها چون از ایمان درستی برخوردار نیستند و تکیه گاه محکمی در زندگی ندارند، هنگامی که در برابر حادثه سختی قرار گیرند کنترل خود را به کلی از دست می دهند، گوئی می خواهند قبض روحشان کنند.

سپس می افزاید: ((اما همینها هنگامی که طوفان فرو نشست و حال عادی پیدا کردند به سراغ شما می آیند آنچنان پر توقعند که گوئی فاتح اصلی جنگ آنها هستند، و همچون طلبکاران فریاد می کشند و با الفاظی درشت و خشن، سهم خود را از غنیمت، مطالبه می کنند، و در آن نیز سختگیر و بخیل و حریصند))! (فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر).

((سلقوکم )) از ماده ((سلق )) (بر وزن خلق ) در اصل به معنی گشودن

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 237@@@

چیزی با خشم و عصبانیت است، خواه گشودن دست باشد یا زبان، این تعبیر در مورد کسانی که با لحنی آمرانه و طلبکارانه فریاد می کشند و چیزی را می طلبند به کار می رود.

السنة حداد، به معنی زبانهای تیز و تند است، و در اینجا کنایه از خشونت در سخن می باشد.

در پایان آیه به آخرین توصیف آنها که در واقع ریشه همه بدبختیهایشان می باشد اشاره کرده می فرماید: ((آنها هرگز ایمان نیاورده اند)) (اولئک لم یؤمنوا).

((و به همین دلیل خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرده )) چرا که اعمالشان هرگز تواءم با انگیزه الهی و اخلاص نبوده است (فاحبط الله اعمالهم ).

((و این کار برای خدا سهل و آسان است )) (و کان ذلک علی الله یسیرا).

در یک جمع بندی چنین نتیجه می گیریم که معوقین (باز دارندگان ) منافقانی بودند با این اوصاف :

1 - هرگز اهل جنگ نبودند جز به مقدار بسیار کم .

2 - آنها هیچگاه اهل ایثار و فداکاری از نظر جان و مال نبوده و تحمل کمترین ناراحتیها را نمی کردند.

3 - در لحظات طوفانی و بحرانی از شدت ترس، خود را بکلی می باختند.

4 - به هنگام پیروزی، خود را وارث همه افتخارات می پنداشتند!

5 - آنها افراد بی ایمانی بودند و اعمالشان نیز در پیشگاه خدا بی ارزش بود. و چنین است راه و رسم منافقان در هر عصر و زمان، و در هر جامعه و گروه .

چه توصیف دقیقی قرآن از آنها کرده که به وسیله آن می توان همفکران آنها را شناخت، و چقدر در عصر و زمان خود نمونه های بسیاری از آنها را با چشم می بینیم !

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 238@@@

آیه بعد ترسیم گویاتری از حالت جبن و ترس این گروه است می گوید: ((آنها به قدری وحشت زده شده اند که بعد از پراکنده شدن احزاب و لشکریان دشمن تصور می کنند هنوز آنها نرفته اند))! (یحسبون الاحزاب لم یذهبوا).

کابوس وحشتناکی بر فکر آنها سایه افکنده، گوئی سربازان کفر مرتبا از مقابل چشمانشان رژه می روند، شمشیرها را برهنه کرده و نیزه ها را به آنها حواله می کنند!

این جنگاوران ترسو، این منافقان بزدل از سایه خود نیز وحشت دارند، هر صدای اسبی بشنوند، هر نعره شتری به گوششان رسد، از ترس به خود می پیچند به گمان اینکه لشکریان احزاب برگشته اند!.

سپس اضافه می کند: ((اگر بار دیگر احزاب برگردند آنها دوست می دارند سر به بیابان بگذارند و در میان اعراب بادیه نشین پراکنده و پنهان شوند)) (و ان یات الاحزاب یودوا لو انهم بادون فی الاعراب ).

((آری بروند و در آنجا بمانند و مرتبا از اخبار شما جویا باشند)) (یسئلون عن انبائکم ).

لحظه به لحظه از هر مسافری جویای آخرین خبر شوند، مبادا احزاب به منطقه آنها نزدیک شده باشند، و سایه آنها به دیوار خانه آنها بیفتد! و این منت را بر سر شما بگذارند که همواره جویای حال و وضع شما بودیم !

و در آخرین جمله می افزاید: ((به فرض که آنها فرار هم نمی کردند و در میان شما بودند جز به مقدار کم نمی جنگیدند)) (و لو کانوا فیکم ما قاتلوا الا قلیلا).

نه از رفتن آنها نگران باشید، نه از وجودشان خوشحال، که افرادی

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 239@@@

بی ارزش و بی خاصیتند و نبودنشان از بودنشان بهتر!

همین مقدار پیکار مختصر نیز برای خدا نیست . از ترس سرزنش و ملامت مردم و برای تظاهر و ریا کاری است، چرا که اگر برای خدا بود حد و مرزی نداشت، و تا پای جان در این میدان ایستاده بودند.

@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 240@@@