می دانیم روح اسلام تسلیم است، آنهم تسلیم بی قید و شرط در برابر فرمان خدا این معنی در آیات مختلفی از قرآن با عبارات گوناگون منعکس شده است، از جمله در آیه فوق است که می فرماید: هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش مطلبی را لازم بدانند اختیاری از خود در برابر فرمان خدا داشته باشند (و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امر هم ).
آنها باید اراده خود را تابع اراده حق کنند، همانگونه که سر تا پای وجودشان وابسته به او است .
قضی در اینجا به معنی قضای تشریعی و قانون و فرمان و داوری است و بدیهی است که نه خدا نیازی به اطاعت و تسلیم مردم دارد و نه پیامبر چشمداشتی، در حقیقت مصالح خود آنها است که گاهی بر اثر محدود بودن آگاهیشان از آن با خبر نمی شوند ولی خدا میداند و به پیامبرش دستور می دهد.
این درست به آن می ماند که یک طبیب ماهر به بیمار می گوید در صورتی به درمان تو می پردازم که در برابر دستوراتم تسلیم محض شوی، و از خود اراده ای نداشته باشی، این نهایت دلسوزی طبیب را نسبت به بیمار نشان می دهد و خدا از چنین طبیبی برتر و بالاتر است .
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 319@@@
لذا در پایان آیه به همین نکته اشاره کرده می فرماید: کسی که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند گرفتار گمراهی آشکاری شده است (و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا).
راه سعادت گم می کند و به بیراهه و بدبختی کشیده می شود، چرا که فرمان خداوند عالم، مهربان و فرستاده او را که ضامن خیر و سعادت او است نادیده گرفته و چه ضلالتی از این آشکارتر؟!
سپس به داستان معروف زید و همسرش زینب که یکی از مسائل حساس زندگانی پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است و ارتباط با مساله همسران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که در آیات پیشین گذشت دارد پرداخته چنین می گوید: به خاطر بیاور زمانی را که به کسی که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودی می گفتی همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز (و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتق الله ).
منظور از نعمت خداوند همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب زید بن حارثه کرده بود، و نعمت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) این بود که وی را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت .
از این آیه استفاده می شود که میان زید و زینب، مشاجره ای در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدائی و طلاق قرار گرفت، و با توجه به جمله تقول که فعل مضارع است پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کرارا و مستمرا او را نصیحت می کرد و از جدائی و طلاق باز می داشت .
آیا این مشاجره به خاطر عدم توافق وضع اجتماعی زینب با زید بود که او از یک قبیله سرشناس و این یک برده آزاد شده بود؟
یا به خاطر پارهای از خشونتهای اخلاقی زید؟
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 320@@@
و یا هیچکدام ؟ بلکه توافق روحی و اخلاقی در میان آن دو نبود، چرا که گاه ممکن است دو نفر خوب باشند، ولی از نظر فکر و سلیقه اختلافاتی داشته باشند که نتوانند به زندگی مشترک با هم ادامه دهند.
به هر حال تا اینجا مساله پیچیده ای نیست، بعد می افزاید: تو در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار می کند، و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی ! (و تخفی فی نفسک و الله مبدیه و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه ).
مفسران در اینجا سخنان فراوانی گفته اند و ناشی گری بعضی از آنان در تعبیرات، بهانه هائی به دست دشمنان داده است، در حالی که از قرائنی که در خود آیه و شان نزول آیات و تاریخ وجود دارد، مفهوم این آیه مطلب پیچیدهای نیست زیرا:
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در نظر داشت، که اگر کار صلح میان دو همسر به انجام نرسد و کارشان به طلاق و جدائی بیانجامد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برای جبران این شکست که دامنگیر دختر عمه اش زینب شده که حتی برده ای آزاد شده او را طلاق داده، وی را به همسری خود برگزیند، ولی از این بیم داشت که از دو جهت مردم به او خرده گیرند و مخالفان پیرامون آن جنجال بر پا کنند.
نخست اینکه : زید پسر خوانده پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بود، و مطابق یک سنت جاهلی پسر خوانده، تمام احکام پسر را داشت، از جمله اینکه ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده را حرام می پنداشتند دیگر اینکه پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) چگونه حاضر می شود با همسر مطلقه برده آزاد شده ای ازدواج کند و این شان و مقام او است .
از بعضی از روایات اسلامی به دست می آید که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به هر حال این تصمیم را به فرمان خدا گرفته بود، و در قسمت بعد آیه نیز قرینه ای بر این معنی
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 321@@@
وجود دارد.
بنابر این این مساله، یک مساله اخلاقی و انسانی بود و نیز وسیله مؤثری برای شکستن دو سنت غلط جاهلی (ازدواج با همسر مطلقه پسر خوانده، و ازدواج با همسر مطلقه یک غلام و برده آزاد شده ).
مسلم است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نباید در این مسائل از مردم بترسد و از جوسازیها و سمپاشیها واهمه ای به خود راه دهد ولی به هر حال طبیعی است که انسان در این گونه موارد به خصوص که پای مسائل مربوط انتخاب همسر در کار بوده باشد، گرفتار ترس و وحشتی می شود، به خصوص اینکه ممکن بود این گفتگوها و جنجالها در روند پیشرفت هدف مقدس او و گسترش اسلام اثر بگذارد، و افراد ضعیف الایمان را تحت تاثیر قرار دهد و شک و تردید در دل آنها ایجاد کند.
لذا در دنباله آیه می فرماید: هنگامی که زید حاجت خود را به پایان برد و او را رها کرد ما او را به همسری تو در آوردیم، تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده های خود، هنگامی که از آنها طلاق بگیرند، نباشد (فلما قضی زید منها وطرا زوجناکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهن وطرا).
و این کاری بود که می بایست انجام بشود و فرمان خدا انجام شدنی است (و کان امر الله مفعولا).
ادعیاء جمع دعی به معنی پسر خوانده و وطر به معنی نیاز و حاجت مهم است، و انتخاب این تعبیر در مورد طلاق و رهائی زینب در حقیقت به خاطر لطف بیان است که با صراحت عنوان طلاق که برای زنان و حتی مردان عیب است مطرح نشود گوئی این دو به یکدیگر نیازی داشته اند که مدتی زندگی مشترک داشته باشند و جدائی آنها به خاطر پایان این نیاز بوده است .
تعبیر به زوجناکها (او را به همسری تو در آوردیم ) دلیل بر این است
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 322@@@
که این ازدواج یک ازدواج الهی بود، لذا در تواریخ آمده است که زینب بر سایر همسران پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به این امر مباهات می کرد و می گفت : زوجکن اهلوکن و زوجنی الله من السماء: شما را خویشاوندانتان به همسری پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) درآوردند، ولی مرا خداوند از آسمان به همسری پیامبر خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) درآورد.**(کامل ابن اثیر) جلد 2 صفحه 177-قابل توجه است که ازدواج پیامبر (ص) با زینب در سال پنجم هجری واقع شد (همان مدرک)***
قابل توجه اینکه قرآن برای رفع هر گونه ابهام، با صراحت تمام، هدف اصلی این ازدواج را که شکستن یک سنت جاهلی در زمینه خودداری ازدواج با همسران مطلقه پسرخواندهها بوده است بیان میدارد، و این خود اشاره ای است به یک مساله کلی ازدواجهای متعدد پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) امر ساده ای نبود بلکه هدفهائی را تعقیب می کرد که در سرنوشت مکتب او اثر داشت
جمله کان امر الله مفعولا اشاره به این است که در اینگونه مسائل باید قاطعیت به خرج داد و کاری که شدنی است باید بشود، زیرا تسلیم جنجالها شدن در مسائلی که ارتباط با هدفهای کلی و اساسی دارد بی معنی است .
با تفسیر روشنی که در مورد آیه فوق آوردیم معلوم می شود که پیرایه هائی را که دشمنان و یا دوستان نادان خواسته اند به این آیه ببندند کاملا بی اساس است، و در بحث نکات توضیح بیشتری در این زمینه به خواست خدا خواهیم داد.
آخرین آیه مورد بحث در تکمیل بحثهای گذشته چنین می گوید: هیچگونه سختی و حرجی بر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در آنچه خدا برای او واجب کرده است نیست (ما کان علی النبی من حرج فیما فرض الله له ).
آنجا که خداوند فرمانی به او می دهد، ملاحظه هیچ امری در برابر آن
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 323@@@
جائز نیست، و بدون هیچ چون و چرا باید به مرحله اجرا در آید.
رهبران آسمانی هرگز نباید در اجرای فرمانهای الهی گوش به حرف این و آن دهند یا ملاحظه جوسازیهای سیاسی و آداب و رسوم غلط حاکم بر محیط را کنند چه بسا آن دستور برای شکستن همین شرائط نادرست و در هم کوبیدن بدعتهای زشت و رسوا باشد.
آنها باید به مصداق و لا یخافون لومة لائم (مائده - 54) بدون خوف از سرزنشها و جنجالها، فرمان خدا را به کار بندند.
اصولا اگر ما بخواهیم بنشینیم تا برای اجرای فرمان حق، رضایت و خشنودی همه را جلب کنیم چنین چیزی امکان پذیر نیست، گروههائی هستند که تنها هنگامی راضی می شوند که ما تسلیم خواسته ها یا پیرو مکتب آنها شویم، چنانکه قرآن می گوید: و لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم : ((هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا از آئین آنها بی قید و شرط پیروی کنی )) (بقره - 120).
و درباره آیه مورد بحث مطلب چنین بود، زیرا ازدواج پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با زینب - چنانکه گفتیم - در افکار عمومی مردم آن محیط دو ایراد داشت : یکی ازدواج با ((همسر مطلقه پسر خوانده )) که در نظر آنها همچون ازدواج با همسر پسر حقیقی بود، و این بدعتی بود که می باید در هم شکسته می شد.
و دیگر ازدواج مرد با شخصیتی همچون پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با همسر مطلقه یک برده آزاد شده عیب و ننگ بود، چرا که پیامبر را با یک برده همردیف قرار می داد این فرهنگ غلط نیز باید برچیده شود، و ارزشهای انسانی بجای آن بنشیند، ((و کفو)) بودن دو همسر تنها بر اساس ایمان و اسلام و تقوا استوار گردد.
اصولا سنت شکنی و برچیدن آداب و رسوم خرافی و غیر انسانی همواره با سر و صدا تواءم است، و پیامبران هرگز نباید به این سر و صداها اعتنا کنند.
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 324@@@
لذا در جمله بعد می فرماید: ((این سنت الهی در مورد پیامبران در امم پیشین نیز جاری بوده است )) (سنة الله للذین خلوا من قبل ).
تنها تو نیستی که گرفتار این مشکلی، بلکه همه انبیاء به هنگام شکستن سنتهای غلط گرفتار این ناراحتیها بوده اند.
مشکل بزرگ در این قضیه، منحصر به شکستن این دو سنت جاهلی نبود، بلکه چون پای ازدواج پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در میان بود، این امر می توانست دستاویز دیگری به دشمنان برای عیبجوئی بدهد که شرح آن خواهد آمد.
و در پایان آیه برای تثبیت قاطعیت در این گونه مسائل بنیادی می فرماید ((فرمان خدا همواره روی حساب و برنامه دقیقی است و باید به مرحله اجرا در آید)) (و کان امر الله قدرا مقدورا).
تعبیر به ((قدرا مقدورا))، ممکن است اشاره به حتمی بودن فرمان الهی باشد، و ممکن است ناظر به رعایت حکمت و مصلحت در آن باشد اما مناسبتر با مورد آیه این است که هر دو معنی از آن اراده شود، یعنی فرمان خدا هم روی حساب است و هم بی چون و چرا لازم الاجرا است .
جالب اینکه در تواریخ می خوانیم : پیامبر اسلام در مورد ازدواج با زینب آنچنان دعوت عامی برای صرف غذا از مردم به عمل آورد که در مورد هیچیک از همسرانش سابقه نداشت !.**مفسر بزرگ مرحوم طبرسی در (مجمع البیان) چنین نقل می کند فتزوجها رسول الله (ص) ... و ما اولم علی امرئة من نسائه ما اولم علیها، ذبح شاة و اطعم الناس الخبز و اللحم، حتی امتد النهار (مجمع البیان ج 8 ص 361)***
گویا با این کار می خواست نشان دهد که به هیچوجه مرعوب سنتهای خرافی محیط نیست، بلکه به اجرای این دستور الهی افتخار می کند، بعلاوه در نظر داشت که از این راه آوازه شکستن این سنت جاهلی به گوش همگان
@@تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 325@@@
در سراسر جزیره عرب برساند.
نکته ها: