(84) وَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَقَالَ یَأَسَفَی عَلَی یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ
ترجمه: یعقوب از برادران روی گرداند و گفت: ای دریغا بر یوسف، پس اندوه خود را فرو میخورد (تا آنکه) دو چشمش از اندوه سفید (و نابینا) شد.
نکتهها:
کلمه «اسف» به معنای حزن و اندوه همراه با غضب است. یعقوب بر چشم گریه، و بر زبان «یا اسفا» و در دل حزن داشت.
در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: پدرم علیبنالحسین علیهماالسلام بیست سال بعد از حادثه کربلا به هر مناسبتی گریه میکرد. سؤال کردند چرا این همه گریه میکنید؟ فرمود: یعقوب یازده پسر داشت یکی غائب شد، با اینکه زنده بود، از گریه چشمانش را از دست داد، ولی من در برابر چشمان خود دیدم پدر و برادرها و هفده نفر از خاندان نبوت شهید شدند، چگونه گریه نکنم؟
پیامها:
1- حسد ورزی، یک عمر تحقیر به همراه دارد. (و تولّی عنهم)
2- آنها میخواستند با حذف یوسف خود محبوب پدر شوند؛ «یخل لکم وجه ابیکم» ولی حسادت، قهر پدر را شامل حال آنها کرد. (تولی عنهم)
3- غصه و گریه، گاهی موجب نابینایی میشود. (و ابیضّت عیناه من الحزن)
4- گریه و غم، منافاتی با کظم و صبر ندارد. (یااسفی، کظیم، صبرٌ جمیل)
5- یعقوب میدانست که ظلم بر فرزند دیگر نشده بلکه ظلم به یوسف شده است. (وا اسفا علی یوسف)
6- ندبه و گریه و سوز و عشق، نیاز به شناخت دارد. (یعقوب آشنا به یوسف است که از سوز نابینا میشود.)
7- اهمیت مصائب، بر محور شخصیت افراد است. (ظلم به یوسف با ظلم به دیگران فرق دارد، نام یوسف برده میشود نه دو برادر دیگر)
8- گریه و غم و اندوه در فراق عزیزان جایز است. (وابیضت عیناه من الحزن)