وقتی متوجه باشیم كه ورود روح به برزخ، در حقیقت عبارت است از كنار رفتن حجاب و قرارگرفتن در آنچه كه باطناً در آن بودیم، پس مشخص میشود عالم برزخِ هر كس چیزی نیست كه بعد از مرگ در آن وارد شود، بلكه با مرگ، حجابها كنار رفته و در آن عالم قرار میگیرد و هر كدام از افكار و عقاید و اوصاف و اعمال خود را با چهره برزخی و باطنی آنها مییابد، نه تنها برای هر كدام صورتی خاص مییابد، بلكه با روابط جدیدی بین آنها و بین خود روبهرو میشود. به طوری كه عقاید و اخلاق و اعمال حق برای او صورتهای جذابی دارد و عقاید و اعمال باطل بر عكساند.
انسان در حیات دنیوی خود به مرور در محدوده عقاید انتخابی خود قرار گرفته و در سیطره آنها میافتد و همینطور به مرور با ادامة آن عقاید و تكرار آن اعمال و اخلاق در سیطرة اخلاق و اوصافِ مخصوص و اكتسابی خود قرار میگیرد و نیز با تكرار یك سلسله اعمال منبعث از عقاید خاص و اخلاق به دست آمده، دارای روش عملی مخصوصی گشته و در سیطرة آنها میافتد. که در این رابطه قرآن فرمود: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهینَة»(100) هر كس در سیطره آن چیزهایی است كه خود كسب كرده است. «اِلاّ اَصْحابَالْیَمین»(101) مگر صالحین و آنانی كه حبّ حضرت حق بر آنها حاكم است و از همه چیز آزادند و لذا به نحوی نیستند که حتی احساس کنند در سیطرة ملکات خود هستند.
در نظام برزخی از طرفی عقاید و اوصاف و اعمال دارای صورت برزخی هستند، و از طرفی انسانها تحت سیطره آن صُوَر قرار دارند، مثل سیطرهای كه غضب بر انسان غضبناك دارد. حال همین صفت تندخویی با صورت برزخی خود متمثل و ظاهر بوده و بر انسان مسلط میشود و انسان را به سوی غضب الهی سیر میدهد، همانطور که غضب دنیایی منشأ اعمال میگردد.