حضرت پروردگار به نبی اکرم(ص) فرمودند نهتنها این دوازده نور اوصیای تو بلکه اولیای من نیز میباشند. به این معنی که آنها نمایش ولایت الهیاند و هر جا میخواهید ببینید آیا خدا دارد بر یک ملتی حکومت میکند یا نه، ببینید فرهنگ اهل البیت(ع) در صحنه است یا نه. و این که در مورد اهل البیت(ع) فرمود: «و أَوْصِیَائِی» میخواهد روشن فرماید که توصیه و پیشنهاد آنها، توصیه و پیشنهاد خدا است. و فرمود: «وَ حُجَجِی بَعْدَكَ عَلَی بَرِیَّتِی» و آنها حجت من بعد از تو بر بندگانم هستند. یعنی ائمه(ع) نمونهای روشن جهت راه ارتباط با خدا میباشند و عاملی هستند تا آن راه گم نشود و مردم راه ارتباط با خدا را در نمونههای عینی ملاحظه کنند. و از آنجایی که برداشتها و راههای زیادی هست که همه مدعی راه قرب الهیاند، و حقیقتا انسانها را به شایستگی به قرب الهی نمیرسانند، پس باید کسانی در صحنه باشند که خودشان در مقام قرب الهی باشند تا بتوانند راه را درست نشان دهند و همانطور که حضرت صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْلَمُ مِنْ أَنْ یَكُونَ احْتَجَّ عَلَى عِبَادِهِ بِحُجَّةٍ ثُمَّ یُغَیِّبُ عَنْهُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِهِمْ»(124) خداوند حکیم تر و کریمتر و بزرگتر و داناتر از آن است که بر بندگان خویش حجتی بگمارد سپس از امور آنان چیزی را بر حجت خود مخفی نماید. و در همین رابطه امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «فَلَأنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأرْضِ»(125) زیرا من به راههای آسمان داناترم تا به راههای زمین.
راهِ بدون ارتباط با حجت خداوند راهی است که روندهی خود را سرگردان میکند چه در امور فردی و عبادی و چه در امور اجتماعی و سیاسی و اقتصادی. تجربهی تاریخی ما نشان داده در هر مرحله از زندگی که از سیرهی حجتهای الهی فاصله گرفتیم آنچنان به بیراهه افتادیم که در اقتصاد روشهای بانک جهانی برایمان حجت شد و با اختلاف طبقاتی آزار دهندهای روبهرو شدیم که هرگز با اهداف انقلاب اسلامی هماهنگی نداشت. این نشان میدهد که اگر سیرهی حجتهای خدا مدّ نظرمان نباشد در عین ادعای مسلمانی، راه دشمنان را ادامه میدهیم. یکمرتبه میبینید بعد از بیست سال زندگی در زیر سایهی نظام اسلامی، جهت مقابله با رقیبان انتخاباتی خود حاضر میشویم تمام زحمات شهدا و انقلاب اسلامی را زیر سؤال ببریم! وقتی نظرها از حجج الهی برداشته شد و دل تاریک گشت انسان نمیفهمد دارد چکار میکند. تأثیر نظر به سیره و گفتار ائمه(ع) به قدری زیاد است که حضرت آیت الله بهجت«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: «روزی یک روایت بخوانید بعد از یک سال ببینید چه میشود» وقتی با سیره و سخنان ائمه(ع) مرتبط نبودیم و ارزشهای غربی ذهنها را به خود مشغول کرد، در جلسات خود غیبت مؤمنین را میکنیم و عملاً به دشمنان انقلاب اسلامی علاقمند میشویم و راههایی را که آنها پیشنهاد میکنند میپسندیم و از نور حجتهای الهی که موجب نجات ماست محروم میشویم، به دلیل وجود چنین خطراتی نباید از اینکه خداوند عدهای را به عنوان حجتهای خود معرفی کرده، ساده بگذریم.
اگر با اهل البیت(ع) به طور جدی مرتبط نشویم قضیه همین است که میبینید، کار به جایی میرسد که موجب بیآبروشدن انقلاب اسلامی میشویم و آنقدر دل انسان تیره میشود که طرف میگوید: در دویست سالهی اخیر دولتی به بدی دولت نهم نداشتهایم. بنده بدون آن که بخواهم از دولت نهم در نظام جمهوری اسلامی دفاعی داشته باشم عرض می کنم آیا می توان پذیرفت دولت نهم از دولتهای قاجار و پهلوی هم بدتر بوده است!؟ اگر این ها با فرهنگ اهل البیت(ع) مرتبط بودند آیا کارشان به این سخنان میکشید؟ آیا با توجه به این امور میتوان نقش حجتهای الهی را در متعادلکردن گفتار و رفتار انسانها دست کم گرفت؟ افرادی که با این سخنان، دشمنان را خوشحال میکنند یک زمانی خود را یار امام خمینی(رض) میدانستند ولی به مرور طوری گرفتار سیاسیکاری شدند که فراموش کردند اعمال خود را با حجج الهی هماهنگ کنند، به دنبال تأیید غرب راه افتادند و حجتهای خود را ارزشهای غربی قرار دادند و از قرآنهای ناطق که نمونهی عینی دینداریاند چشم برداشتند، غافل از این که اسلام عبارت است از ثقلین، یعنی قرآن و عترت و قرآن به تنهایی اسلام نیست، باید یک قرآن مجسم در میان باشد که دائم نشان دهد ما نسبت به قرآن در چه شرایطی قرار داریم، در آن صورت است که در جهان ظلمتزده نسبت خود را با خدا از دست نمیدهیم. سیاسیونی که ناخواسته برای حذف رقیب دارند نظام اسلامی را زیر سوال میبرند اگر یک روز فرصت میکردند و با توجه به سیرهی اهل البیت(ع) نسبت خود را با آنها بازخوانی مینمودند میفهمیدند چقدر از سیرهی خانوادهی عصمت و طهارت(ع) فاصله گرفتهاند و به نفس امّارهی خود نزدیک شدهاند.(126)