تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

راز امیدواری به آینده

اگر به افق نوری که در پیش است اطمینان داشته باشیم تبلیغات دنیای کفر به سرعت بی‌اثر می‌شود. صدام با آن همه نیرو و تجهیزات به ما حمله کرد ولی چون حضرت امام خمینی(رض) به حاکمیت نورِ معنوی اطمینان داشتند با این که در بیمارستان قلب بودند فرمودند: «دیوانه‌ای یک سنگی انداخته و فرار کرده». از آن جایی که حضرت امام(رض) به افق نور معتقد بودند و به روش اهل البیت(ع) عمل می‌کردند و نه به روش صدام، واقعیت همان بود که ایشان فرمودند؛ ما جنگ را شروع نکردیم ولی وقتی شروع شد به خوبی دفاع کردیم و ملاحظه فرمودید چقدر شیرین دفاع کردیم و به همین جهت این‌همه دل‌ربا بود، به طوری که جوانان کم سن و سال التماس می‌کردند تا مسئولان اجازه دهند در جبهه شرکت کنند. دفاع همیشه شیرین و زیبا است و کشته‌شدن در مسیر دفاعِ از حق بهترین شادی‌ها را به همراه دارد. اگر کسی برای حق فانی شد، به حق باقی می‌گردد، مثل آب کوزه‌ای که در جوی بریزند، آن آب نابود نمی‌شود بلکه به جوی باقی می‌گردد. در تظاهرات برای سرنگونی نظام شاهنشاهی چون قصد جوانان حاکمیت حق بود، خیلی راحت آماده‌ی شهادت بودند، راحت هم شهید می‌شدند، چون می‌دانستند جایگاه این انقلاب نفی باطل و به صحنه آوردن حق است و حرکتی است به سوی نور.
نظام اسلامی در رویارویی با استکبار به افق نور می‌نگرد و مسالمت آمیزانه کوتاه نمی‌آید حتی اگر در این جهت‌گیری کشته هم بدهیم به سوی نور کشته شده‌ایم، چون می‌دانیم در این مسیر اولیایی بر جهان حاکم می‌شوند که معصوم‌اند و خلفای الهی هستند. می‌فرماید این آینده را همیشه در جلو خود داشته باشید، آینده‌ای که خداوند جلوی ما گذاشته و برای ادامه‌ی حیات ما حاکمیت اولیای معصوم را رقم زده. در مسیر نگاه به چنین آینده‌ای، در هر مقطعی قرار بگیرید مثل این است که با امام زمان(عج) زندگی می‌کنید. عمده آن است که متوجه شویم خداوند چه آینده‌ای را برای جهان رقم زده که می‌فرماید: به وسیله‌ی آخرین وصی رسول خدا(ص) زمین را از دشمنانم پاک می‌گردانم. «وَ لَاُمَکِّنَنَّه مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» و حتماً او را بر شرق و غربِ زمین تمکّن و سیطره خواهم داد. «وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّیَاحَ» بادها را مسخر او می‌کنم «وَ لَاُذَلِّلَنَّ لَهُ السَّحَابَ الصِّعَابَ»(143) ابرهای سختی که به‌راحتی باران نمی‌دهند را فرمان‌بردار او می‌نمایم. «وَ لَأُرَقِّیَنَّهُ فِی الْأَسْبَابِ» و تمام اسباب‌ها و وسایل عالم را برایش نرم و آسان می‌کنم که بتواند بر آن‌ها سیطره داشته باشد. «وَ لَأَنْصُرَنَّهُ بِجُنْدِی» با لشکریان خود یاری‌اش می‌کنم «لَأَمُدَّنَّهُ بِمَلَائِكَتِی» و به وسیله‌ی ملائکه‌ام به او مدد می‌رسانم. «حَتَّى یُعْلِنَ دَعْوَتِی وَ یَجْمَعَ الْخَلْقَ عَلَى تَوْحِیدِی» تا این‌که دعوتم بر همه جا غالب شود و خلق بر توحید و یگانه‌پرستی اجتماع کنند، همه‌ی انسان‌ها متوجه‌ی حضور یگانه‌ی پروردگار شوند و با رجوعِ به حق امور خود را بگذرانند. «ثُمَّ لَأُدِیمَنَّ مُلْكَهُ وَ لَأُدَاوِلَنَّ الْأَیَّامَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» سپس حاکمیت او را با همان حالت توحیدی، پایدار کرده و روزگار را تا روز قیامت به دست اولیای خود دست به دست می‌گردانم. دیگر سلسله‌ای نمی‌آید تا حاکمیت توحیدی امام معصوم را سرنگون کند. و این است راز امیدواری ما به آینده.
در شرایطی که عالم به بلوغ خود برسد از یک جهت حقیقت امام معصوم که حاکمِ بر امور است، مقام «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ» می‌باشد و تمام مخلوقات هستی در قبضه او است، از جهت دیگر نظام تشریع و امور سیاسی، تربیتی و اقتصادی در قبضه‌ی او قرار گرفته و حاکمیت تکوینی با حاکمیت تشریعی متحد شده است. این جا است که توانایی‌ها و استعدادهای عالم به نحو کامل در اختیار بشریت قرار می‌گیرد. معنی این‌که استعدادهای عالم تکوین در اختیار عالم تشریع و امور اجتماعی- اقتصادی بشر قرار گیرد را با این مثال تصور کنید که گفته‌اند یک روز که معده‌ی انسان جهت هضم غذا فعالیت می‌کند به اندازه‌ای است که همه‌ی آزمایشگاه‌های دنیا فعالیت می‌کنند و یا آن انرژی که قلب به صورت تکوینی در یک بیست و چهار ساعت به‌کار می‌برد به اندازه‌ای است که یک لکومتیو به دور کره‌ی زمین بگردد و انرژی مصرف کند. در نظر بگیرید وقتی این نیروهای تکوینی که در طبیعت هست در مسیر رفع حوائج بشر قرار گیرد چگونه این وعده‌ی خداوند محقق می‌شود که می‌فرماید: «وَ لَأُرَقِّیَنَّهُ فِی الْأَسْبَابِ» همه‌ی اسباب را رام او نمایم و همه چیز را فرمانبردار او می‌کنم. به همان صورتی که بدن در هماهنگی کامل فرمانبردار روح انسان است.
انسان‌ها را ملاحظه کنید چگونه براساس برنامه‌ی نفس ناطقه یا روح‌شان راه می‌روند و به جهت تدبیر نفس ، تمام اعضای بدن‌شان نسبت به هم در هماهنگی کامل می باشد. این‌همه نظم به جهت حضور روح است، آن وقت عنایت داشته باشید حضرت صاحب الزمان(عج) از نظر تکوین، روح این عالم‌اند و تمام این عالم با تمام مناسباتش بر اساس مدیریت تکوینی حضرت اداره می‌شود. حال اگر حضرت مدیریت تشریعی عالم را هم به عهده بگیرند، همه چیز در اوج شکوفایی خود قرار می‌گیرد. با توجه به این امر است که خداوند می‌فرماید: بادها را در اختیار او قرار می‌دهم و ابرهای دور دست فرمانبردار او می‌شوند و لشکریانم و ملائکه‌ام به یاری او می‌آیند. از جهت صعود معنوی که انسان‌ها تحت تجلی انوار حضرت قرار می‌گیرند حضرت باقر(ع) می‌فرمایند: چون قائم ما قیام کند خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می‌دهد و در نتیجه به نور آن سرپرستی، عقل آن‌ها جمع می‌شود.(144) در روایت مورد بحث خداوند می‌فرماید: «وَ تَجْمَعَ الْخَلْقُ عَلَى تَوْحِیدِی» و مردم به گرد توحید من جمع می‌شوند و همچون عارفانی بزرگ متوجه حضور همه‌جانبه‌ی حق در عالم می‌گردند. با تدبّر در این نکته متوجه می‌شویم هر چه زمانه به حاکمیت امام معصوم(ع) نزدیک شود استعدادهای معنوی عالم بیشتر به کمک بشر می‌آید و امور انسان‌ها با صفای بیشتر طی می‌شود و این به شرطی است که حاکمان متدین در صحنه‌ی مدیریت جامعه امور مردم را سر و سامان دهند وگرنه با آنچه در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و کارشناسانِ مسائل جامعه از آن اطلاع دارند، نمی‌توان امور جامعه را به سامان رساند، چون محدوده‌ی آگاهی آن‌ها عقل جزیی بشری است و نه عقل قدسیِ همه جانبه‌نگر.
تفاوت عقل بشری با مدیریت معنوی را در تفاوت حرکات انسان با حرکات رباط‌ها می‌توانید ملاحظه کنید. برای این‌که یک رباط از چند پله بالا برود چندین کامپیوتر غول‌آسا باید محاسبات درازمدت داشته باشند تا چنین برنامه‌ای تنظیم شود. لحظه لحظه‌ی حرکت یک رباط نیاز به برنامه‌های مفصل دارد، در حالی‌که شما با تدبیری که روح مجردتان دارد به راحتی و خیلی بهتر از رباط، بدن خود را تنظیم می‌کنید و با پاهای خود از پله‌ها بالا می‌روید. عقلِ یک کارشناس مثل برنامه‌ای است که به رباط می‌دهند و با آن عقل می‌خواهد مناسبات یک جامعه را سر و سامان دهد، هر اندازه هم که جوانب کار را در نظر بگیرد مثل عقل قدسی عمل نمی‌کند، نتیجه‌‌ی کار کارشناسانِ منقطع از عقل قدسی، می‌شود ورشکستگی بانک‌های امریکا که در اوج پیروزی، با شکست خود روبه‌رو شدند. همیشه این‌طور بوده، چون وجهی را می‌بینند و وجوهی را نمی‌بینند، چیزی نمی‌گذرد با آثار منفی وجوه پیش‌بینی نشده روبه‌رو می‌شوند.
همیشه وقتی ملاحظه کردید جریان غیر حقی در حال پیش‌روی است و گسترش پیدا کرد بدانید زمان سقوطش فرا رسیده است. این درست برعکس جریان حق است که باید بستر تحقق خود را آماده کند و موانع را به صورت منطقی و همه‌جانبه پشت سر بگذارد ولی وقتی شرایط ظهورش فرا رسید وعده‌ی خداوند تحقق می‌یابد که فرمود: «لَأُدِیمَنَّ مُلْكَهُ» حتماً حاکمیت او را دائمی می‌گردانم. وقتی حق به معنی واقعی حاکم شد دیگر چون خداوند وعده داد «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»(145) عاقبت از آنِ متقین است و امام باقر(ع) در این رابطه فرمودند: «لَیْسَ بَعْدَ مُلْكِنَا مُلْكٌ»(146) بعد از حاکمیت ما حاکمیتی نیست. بالاخره وقتی فکر من و شما حق نیست باید برود و فکر صحیح بیاید، اما فکر صحیح که آمد دیگر می‌ماند.
جریان نور که مکتب تشیع به آن نظر دارد همیشه در عالم جریان داشته و مسیر تاریخی خود را طی کرده و موانع و دشمنان خدا را پشت سر گذارده و جلو رفته است. هیچ حادثه‌ای عجیب‌‌تر از دفاع هشت ساله در دوران معاصر نبود، دیدید بالأخره چه شد! با این همه انرژی عجیب که برای سرکوب ملت ما صرف کردند کسی باورش می‌آمد که صدام این‌طور خوار شود؟ سرنوشت کسی که جنگ را به پا کرد از همه بدتر شد، هم شکست خورد و هم خوار و ذلیل شد. از این حادثه می‌توان عبرتی بزرگ نصیب خود کرد. این انقلاب به جهت روح امامتیِ خود چنین توانایی‌هایی دارد. وقتی با ملاک‌هایی که از طریق فرهنگ اهل البیت(ع) به دست آورده‌ایم به انقلاب اسلامی نگاه کنیم، هرکس وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد و با تمام دلگرمی سعی می‌کنیم خود را هماهنگ آینده‌ی فرهنگ امامت نمائیم. برای چنین هماهنگی در عین عدم پذیرشِ ظلم و ظلمات دوران، چون به آینده امیدواریم با حوصله و عدم تشنج جلو می‌رویم. مثل آن باغبانی که حصار محکمی دور باغ خود کشیده و دلواپس نیست گوسفندان از دستش بروند. وقتی متوجه شدیم عالم چه اندازه منظم است و اندیشه‌ی تشیع چه اندازه محکم می‌باشد، جایی برای نگرانی نمی‌ماند و سراسر زندگی را آرامش فرا می‌گیرد. چیزی که در سیره‌ی همه‌ی امامان(ع) مشاهده می‌کنیم و این‌که هر کدامشان حلقه‌ای از حلقه‌های نور بودند به سوی آینده‌ی حاکمیت حق.
شیعه وظیفه دارد با حوصله و با این دید که آینده از آنِ حکومت حق است در مسیر جریان تاریخیِ نور قدم بگذارد و بداند در این مسیر می‌شود هم شهید شد و هم در عین شهیدشدن، زنده بود و هم با نشاط و بدون هر اضطراب و با امیدواری کامل و آزاد از هر آلودگی که ظلمات زمانه در صدد است بر انسان ها تحمیل کند، حیات را ادامه داد. زیرا می‌دانیم انتهای عالم به سوی نور و عصمت است و عالم به شکوفایی کامل می‌رسد.
خدایا به حقیقت حضرت صاحب الامر(عج) ما را در توجه کامل به آن حضرت قرار ده تا امیدوارانه زندگی کنیم و مرگمان را نورانی بگردانیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»