رسول خدا(ص) ما را متوجه این امر مینمایند که اگر میخواهیم به ریسمان محکمی چنگ بزنیم که متزلزل نباشد و هر روز طرفدار یک گروه و یک باند نباشیم به ولایت علی(ع) چنگ بزنیم که ریشه در حقیقت پایداری در عالم غیب دارد و شخصیتی است با باطنی قدسی.
از یک طرف احکام الهی پایدار است، چون به خدایی که عین بقاء و پایداری است متصلاند، از طرف دیگر حضرت محمد(ص) و علی(ع) شخصیتهای پایداری هستند، چون دارای حقیقت نوری و باطن معنوی میباشند(133) در حالیکه سیره و اندیشهی هیچ دانشمندی به خودی خود نمیتواند پایدار باشد، مردم عادی که دیگر هیچ. بنده مکرراً به دوستان عرض کردهام ملاحظه کنید چگونه نظر مردم عادی بسیار سریع التغییر است، همان حرفی که امروز میزنند چند روز دیگر به خودی خود تغییر میدهند، به همین جهت اگر حرفی زدند و یا عمل خلافی انجام دادند نباید آن حرف و عمل را به گوش بقیه رساند و غیبت آنها را کرد، چون بر حرف و عمل خود پایدار نیستند که ما آن را در اذهان بقیه پخش کنیم و پایدار و تثبیتش نماییم. اگر گناهی را مرتکب شدند چیزی نمیگذرد پشیمان میشوند. در حالی که اگر غیبت آنها را کردیم در ذهن مردم به عنوان گناهکار میمانند و عملاً با غیبت آنها به مردم دروغ گفتهایم.
انسانهای معمولی عروة الوثقی نیستند تا در اعمال و گفتار خود پایدار باشند، رسول خدا(ص) میفرمایند: اگر میخواهید شخصیت پایدار و ثابتی داشته باشید باید به شخصیت کسی خود را متصل کنید که او با حقایق پایدار عالم مرتبط است و او علی(ع) است. شما شخصیت علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» را ملاحظه کنید که چگونه سی سال همواره حرفهای محکم بر زبان آوردند و نوشتند و از همان روزهای اول که قلم به دست گرفتند همهی سخنانشان از استحکام فوق العادهای برخوردار بود چون خودشان را به عروة الوثقی یعنی اهل البیت(ع) وصل کرده بودند. معنی چنگزدن به ولایت علی(ع) کاری است که امثال حضرت امام خمینی(رض) و علامه طباطبائیها انجام دادند و اندیشه و عمل خود را با نور معارف اهل البیت(ع) آبیاری نمودند تا از آن طریق بهترین شکل دینداری را انجام داده باشند. و لذا رسول خدا(ص) میفرمایند: «فَإِنَّ وَلَایَتَهُ وَلَایَتِی وَ طَاعَتَهُ طَاعَتِی»(134) ولایت علی در حکم پذیرش ولایت من و اطاعت از او در حکم اطاعت از من است. و از این طریق ذهنها را متوجه حجّت بعد از خود مینمایند که حجت بعد از رسول خدا(ص) چه کسی است و با این کار روشن میکنند باید در کنار قرآن، مردم متوجه حجت الهی باشند تا از آن طریق ولایت الهی را انتخاب کرده باشند و به همین جهت بر این نکته تأکید میکنند که: «مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَتَوَالَى وَلَایَةَ اللَّهِ فَلْیَقْتَدِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ»(135) ای مردم! اگر کسی میخواهد به ولایت الهی شاد باشد باید از علی بن ابیطالب پیروی کند تا به خزینهی علم پیامبر خدا متصل شود و طوری خدا را ملاقات کند که خداوند از او راضی باشد. جناب جابربنعبدالله انصاری«رحمةاللهعلیه» در آن جلسه از رسول خدا(ص) سؤالی کرد تا حضرت ذهنها را اینچنین متوجه راز ولایت علی(ع) بنمایند.
جناب جابربنعبدالله انصاری همیشه به شیعه و سنی کمک کرده و در رابطه با اهل البیت(ع) سؤالات خوبی از رسول خدا(ص) نموده به همین جهت هم حضرت در این روایت میفرمایند: ای جابر! یرْحَمُکَ الله. خدا ترا رحمت کند از من در مورد کلّ اسلام سؤال کردی. تعبیر را ملاحظه کنید. جابر از تعداد ائمه(ع) سؤال میکند ولی حضرت می فرمایند: از کلّ اسلام سؤال کردی. آیا این به این معنی نیست که اگر بتوانیم روی این دوازده امام تدبر کنیم واقعا با اسلام به معنای کامل ارتباط برقرار کردهایم؟ سپس حضرت میفرمایند: تعداد آنها به تعداد ماه های سال است. با توجه به اینکه اگر دوازده ماه نبود زندگی بر روی زمین مختل میشد، باید متوجه باشیم که تقسیم سال به دوازده ماه یک موضوع الهی است و نه یک قرارداد بشری و خداوند در این مورد میفرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی كِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ»(136) تعداد ماهها در نزد خدا دوازده ماه است، در کتاب الهی، روزی که آسمانها و زمین خلق شد. رسول خدا(ص) با تطبیق تعداد ائمه(ع) با دوازده ماه در سال روشن میکنند همینطور که دوازده ماه موجب میشود تا زندگی بر روی زمین سر و سامان بگیرد و صِرف بودن زمین و آب و هوا کافی نیست، باید به صورتهای خاصی که ماههای سال شکل میدهند از زمین و آب و هوا استفاده کرد، خداوند در کنار قرآن دوازده امام قرار داد تا زندگی دینی سر و سامان مخصوص به خود را پیدا کند. و سپس نگاهها را از زاویهای دیگر به جایگاه ائمه(ع) میاندازند و میفرمایند: «وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الْعُیُونِ الَّتِی انْفَجَرَتْ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع)حِینَ ضَرَبَ بِعَصَاهُ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً» و تعداد آنها به تعداد چشمههایی است که برای حضرت موسی(ع) گشوده شد موقعی که آن حضرت عصای خود را به آن سنگ زد. حاکی از آنکه نقش ائمه(ع) در امت محمدی(ص) نقش چشمههای گوارایی است که جان امت را سیراب میکند و از هرگونه اختلاف آنها را مصون میدارد. و سپس نگاهها را از زاویهای دیگر به جایگاه ائمه(ع) انداختند و فرمودند: تعداد ائمه(ع) به تعداد نقباء و اندیشمندان بنی اسرائیل است که قرآن در مورد آنها فرمود: خداوند از بنی اسرائیل تعهد گرفت و ما از میان آنها دوازده نقیب و اندیشمند برانگیختیم. نقیب یعنی انسانی که دارای اندیشهای عمیق است و میتواند جامعه را درست راهنمایی کند و لذا رسول خدا(ص) در رابطه با ائمه(ع) ذهنها را متوجه نقبای بنی اسرائیل میکنند تا معلوم شود ائمه(ع) در امت اسلامی چه جایگاهی دارند. جامعهای که تحت راهنمایی نقبای خود نباشد به راحتی فریب میخورد و تحت تأثیر دشمنان قرار میگیرد چون مردم بدون نقباء با خیالات و با دروغهای بزرگ زندگی خواهند کرد، همان توصیهای که مشاوران هیتلر به او کرده بودند که اگر میخواهی دروغ بگویی، دروغ کوچک نگو، مردم نمیپذیرند، دروغهای بزرگ بگو. تنها اندیشمندان هستند که به سرعت متوجه آن دروغها میشوند و نمیگذارند آنها در ذهن مردم جا باز کند و در همین راستا اگر ائمه(ع) نبودند حزب اموی سراسر جهان اسلام را گرفتار انحرافهای بزرگ میکرد. کینهی امثال معاویه از علی(ع) به همین جهت است که حضرت نگذاشتند نقشههای امویان عملی شود. حتی اگر مردمِ جامعهی ما در بعضی از مراحل تاریخی تحت تأثیر فریب فریبکاران قرار گرفتهاند، با توجه به سیرهی امامان معصوم(ع) به سرعت در کار خود تجدید نظر نمودهاند، چون خداوند از طریق ائمه(ع) راه صحیح را نشان داده است و اگر سیرهی نقبای معصوم در بین ما نبود نمیفهمیدیم فریب خوردهایم یا نه؟ همانطور که خداوند از بنی اسرائیل تعهد گرفت و سپس دوازده نقیب در میان آنها قرار داد، در غدیر نیز از ما تعهد گرفت که به ولایت امیرالمؤمنین(ع) وفادار باشیم. سپس حضرت محمد(ص) در جواب سؤال جابر مصداقهای ائمهی دوازدهگانه را معرفی کردند و فرمودند: «أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(عج)» اول آنها علی(ع) و آخر آنها قائم(عج) است.