تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

اسوه‌های قدسی

نکته‌ای که با دقت کامل باید مدّ نظر داشته باشیم، جمع بین جنبه‌ی حاجب‌بودن و واسطه‌بودن ائمه(ع) از یک طرف و جنبه‌ی شخصی آن‌ها است در انجام عبادات و فعالیت‌هایی که مربوط به بندگی آن‌ها می‌باشد از طرف دیگر. حضرت در این روایت شریف توجه‌ها را به جنبه‌ی اوّل اهل‌البیت(ع) جلب می‌کنند تا هرکس بفهمد مقامی که خداوند برای ائمه(ع) قرار داده و مردم می‌توانند از نور آن مقام بهره‌ی کامل بگیرند و آسمانی شوند، کدام جنبه است و از آن جایی که خود آن‌ها نیز بشری هستند که مأمور به بندگی خدا می‌باشند، برای حفظ ارتباط با جنبه‌ی قدسی خود عبادت‌ها دارند. حرکات و گفتار آن‌ها بهترین نشانه برای ارتباط هر انسانی است با عالم قدس و معنا. چون خود آن ذوات مقدس هم از جهتی مثل بقیه از پدر و مادر زاییده شده‌اند، و مثل بقیه از نظر جسمی از این دنیا می‌روند و عزرائیل(ع) آن‌ها را قبض می‌کند. پس راز عظمت آن‌ها حفظ رابطه‌ی خود با عالم قدس است و این رابطه را از طریق شریعت الهی حفظ کرده‌اند. این روشن می‌کند که اگر بقیه‌ی مسلمانان هم به طریقی که آن‌ها شریعت را تبیین نمودند و بدان عمل کردند، بپذیرند و عمل کنند راه ارتباط با عالم معنا برایشان میسر می‌شود. به واقع آن‌ها امانت‌داران خدا برای ما خواهند بود تا ما را به دین خدا دعوت ‌کنند و بدین وسیله حاجب بین خدا و ما باشند. پس اگر از یک جهت مثل ما انسان‌اند و موظف به انجام اموری هستند که اقتضای بندگی آن‌ها است، از جهت دیگر دارای جنبه‌ی خاص قدسی هستند که در حرکات و گفتار خود، آن جنبه را می‌نمایانند و به این اعتبار الگوی ما و راه اُنس با خدا می باشند.
آیا می‌توان گفت: چون ائمه(ع) الگوی ما هستند باید آدم‌های معمولی باشند؟ اتفاقاً اگر آدم معمولی باشند هرگز الگوی مناسبی برای ما نیستند. باید انسان‌هایی باشند که با حقیقت مرتبط باشند نه مثل آقای کانت که الگوی اروپایی‌ها شد و کار به اینجا رسید که شما امروز در غرب با آن روبه‌رو هستید. چون اگر اخلاق، اخلاقی نباشد که وصل به عالم قدس است، تا آن‌جا رعایت می‌شود که نفس امّاره اجازه می‌دهد. کانت از نظر اخلاق حرف‌های خوبی زد ولی نه از آن جهت که انسان‌ها متصل به حقایق قدسی شوند، چون آن اخلاق از طرف کسی پیشنهاد می‌شد که به عالم قدس متصل نبود. شخصی که با عالم غیب مرتبط نیست چگونه می‌تواند از اخلاق سخن بگوید و انتظار داشته باشد انسان‌ها به آن دستورات پای‌بند باشند. در صورتی‌که حضرت صادق(ع) در روایت مورد بحث فرمودند: «فضل و علم ما از طرف خدا است» و ما از نزد خودمان هیچ حرفی نداریم. فرق چنین مقامی با من و شما این است که من و شما سعی می‌کنیم به کمک راهنمایی‌های امامان(ع) راست بگوییم و حضور قلب داشته باشیم اما آن‌ها عین صدق و عین عبادت‌اند. همان نکته‌ای که قرآن در مورد امامان فرمود که: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ»(26) و آنان را امامانى قرار دادیم كه به «امر» ما هدایت مى‏كنند و به ایشان فعل خیر و اقامه‌ی نماز و دادن زكات را وحى كردیم و آنان پرستنده‌ی ما بودند. مستحضرید که می‌فرماید: «فعل خیر» و «اقامه‌ی نماز» را به آن‌ها وحی نمودیم، نه این که به آن‌ها وحی کردیم که فعل خیر انجام دهند و نماز بخوانند، لذا شخصیت آن‌ها عین فعل خیر و عین اقامه‌ی نماز است. با این دید به جمله‌ی حضرت توجه کنید که می‌فرمایند: «وَ عِلْمُنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» و علم ما از طرف خدا است. یعنی نه این‌که آن‌ها فکر کردند و فهمیدند، بلکه قلب آن‌ها محل تجلی علمی خاص می‌باشد که می‌توانند با حقایق غیبی عالمِ وجود مرتبط شوند، همان علم غیبی که قرآن در موردش می‌فرماید: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَدًا*إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ»(27) خدا است که عالم به غیب است و آن علم برای هیچ کس آشکار نمی‌شود مگر برای رسولی که خداوند از او راضی است. و امام رضا(ع) فرمودند: «فَرَسُولُ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ مُرْتَضًى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِكَ الرَّسُولِ الَّذِی أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا یَكُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»(28) پس رسول خدا(ص) در نزد خدا مرتضی هستند و خداوند از او راضی است و ما ورثه‌ی آن رسول می‌باشیم که خداوند از آنچه از عالم غیب مصلحت می‌دانست او را مطلع کرد، پس ما را از آنچه بوده و تا قیامت خواهد بود آگاه نمود.