همانطور که اسلام با نور رسول خدا(ص) در این عالم ظهور کرد اگر اسلام بخواهد با جنبهی الهی خود تداوم پیدا کند باید با نور علی(ع) ادامه یابد و اگر بر این اساس اسلام ادامه پیدا نکند دائماً بشر در ناکامی به سر میبرد و از جنبههای عینی و معنوی اسلام بیبهره میماند و در قالب بیروح اسلام متوقف است. غدیر برنامهای بود تا بشریت ذیل مکتب اسلام درست زندگی کند و زمین به آسمان متصل باشد.
در غفلت از غدیر فقط بنی امیه ناکام نشدند، همه ناکام شدیم و دلها از آسمان بریده شد و به اسلامی که سخت زمینی شد دل بستیم. تا آنجایی که حضرت صادق(ع) به سُدیر صیرفی که به حضرت میگوید حالا که بنی امیه ضعیف شدند انقلاب کنید و کارها را به دست بگیرید میفرمایند: وقتش نیست. بعد به او میگویند: فرصت داری که به صحرا برویم؟ در صحرا به گلهی بزغالهای برخورد میکنند، حضرت میفرمایند: ای سدیر به خدا سوگند اگر شیعیانم به شمارهی این بزغالهها بودند خانهنشینی برایم روا نبود. سدیر میگوید بزغالهها را شمردم، هفده رأس بودند.(17) این نشان میدهد که چه اندازه جامعه از غدیر غافل است و کسی نیست زبان امام و جایگاه امامت را بفهمد. عدم معرفت به جایگاه اهل بیت(ع) منحصر به اهل سنت نیست، شیعیان هم آنطور که شایسته است مطلب را نمیشناسند تا بتوانند حق آن را ادا کنند.
سهل بن حسن خراسانی از خراسان خدمت امام صادق(ع) میآید و میگوید که آقا همهی اهل خراسان آمادهاند تا به فرمان شما قیام کنند و اصرار دارد که حضرت قیام نمایند. حضرت میفرمایند: تنور را روشن کنید. همینکه آتش شعلهور شد به آن خراسانی میفرمایند: داخل آتش برو. طرف دست و پای خود را گم میکند و آثار ترس بر او ظاهر میشود و از حضرت تقاضا میکند او را از این کار معاف کنند. حضرت به کار دیگری میپردازند تا این که هارون مکی که از خواص اصحاب بود وارد میشود حضرت به او میفرمایند: در آتش داخل شو. او بیدرنگ داخل میشود و حضرت به کار دیگری میپردازند. بعد از مدتی به مرد خراسانی میفرمایند برخیز و به داخل تنور نظر کن. او با تعجب دید که هارون سالم در داخل تنور نشسته است. با اشارهی حضرت از تنور بیرون آمد. امام از مرد خراسانی میپرسند در خراسان چند نفر مثل این مرد وجود دارد؟ میگوید یابن رسول الله به خدا سوگند یک نفر هم نداریم. حضرت میفرمایند: ما در زمانی که پنج نفر وجود ندارد که ما را در این امر یاری کنند قیام نمیکنیم.(18) ملاحظه کنید در زمان امام صادق(ع) هم چقدر قلیل بودهاند کسانی که جایگاه حقیقت آسمانی امام را درک کنند.
آری بشریت غدیر را نفهمید. پس از رحلت رسول خدا(ص) و جریان سقیفه، شب هنگام سیصد و شصت نفر با علی(ع) بیعت کردند که تا پای جان از حضرت دفاع کنند. حضرت فرمودند: فردا صبح همگی با سر تراشیده در منطقهی «احجار الزیت» حاضر شوید. علی(ع) سر خود را تراشیدند و آمدند، از آن سیصد و شصت نفر جز ابوذر و مقداد و حذیفةبنیمان و عمار یاسر و سلمان - که او در آخر کار رسید- کسی سرِ تراشیده در وعدهگاه نیامد.(19) حضرت اینطور دستور دادند تا معلوم شود واقعاً اگر کسی معتقد است که این خانواده دارای مقام آسمانی هستند بیچون و چرا سخن حضرت را بپذیرد و به آن عمل کند. آیا اگر کسی معتقد باشد تمام اسماء الهی در قبضهی اینها است و این خانواده صاحب اسم اعظم هستند، اگر فرمان دادند داخل آتش شود دلواپس باید باشد؟
این نکات را از این جهت عرض میکنم که هم جایگاه روایت کمی روشن شود و هم وقتی میگویند انقلاب اسلامی مرحلهی گذار از ظلماتِ غفلت از غدیر، به سوی نور اعتقاد به غدیر است، معلوم شود به کجا باید نظر داشت. در حال حاضر انقلاب اسلامی ضروریترین و حقیقیترین چیزی است که خداوند در هستی گذاشته است. در حال حاضر تنها موقعیتی که میتوان گفت نقطهی ورود به حاکمیت امام معصوم است انقلاب اسلامی است، تا از ظلمات حاکمیت کثرت به حاکمیت وحدت جهتگیری کنیم. در این مرحله حاکمیت ولی فقیه را داریم که معصوم نیست ولی بیرون از فرهنگ امام معصوم هم نیست، چون فقیه یعنی کارشناس کشف حکم خدا و حکم امام معصوم. اینجا است که دروغبودن ادعای آنهایی که میگویند معتقد به خدا و پیامبر هستند ولی ولایت فقیه را نمیپذیرند، روشن میشود. اینها خدا و پیامبر(ص) را آنگونه که شایسته است نمیشناسند.