تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

شرط قبولی عمل

آن کسی که به دنبال خدا نیست و خدا را نمی‌شناسد، مظاهر الهی را هم نمی‌بیند. در دنیا پنجره‌هایی هست که محل نمایش اسماء الهی‌اند اگر کسی خداشناس باشد متوجه آن‌ها می‌شود. انقلاب اسلامی یکی از آن پنجره‌ها است، در حالی‌که بعضی‌ها با این‌که مدعی خداشناسی هستند به دشمنان انقلاب اسلامی بیشتر نزدیک‌اند تا به انقلاب اسلامی. این‌ها خدایی را که باید در مظاهرش بیابند در جایی جستجو می‌کنند که هیچ نوری از خدا در آن نیست. راز این که حضرت قسم خوردند که «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی» به این جهت است که راه اصلی را نشان می‌دهند و روشن می‌کنند. وقتی باید خداوند را با تجلیات اسمائی‌اش شناخت پس تا امامان را نشناسید خدای واقعی را نشناخته‌اید و آن کس که خدا را نشناخته معلوم نیست چه کسی را عبادت می‌کند و لذا حضرت صادق(ع) در ادامه‌ی روایت می‌فرمایند: «الَّتِی لا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلاً إِلاّ بِمَعْرِفَتِنَا»(72) آن اسماء حسنایی که باید خدا را از آن طریق بخوانید مائیم، اسماء حسنایی که خداوند از بندگانش عملی را قبول نمی‌کند مگر با معرفت به ما. پس اولاً: کسی که اسماء حسنای خداوند را نشناسد عباداتش قبول نیست چون به واقع خدا را عبادت نکرده است. ثانیاً: آن اسماء حسنا اهل البیت(ع) هستند که مظهر جامع اسماء الهی می‌باشند.
عرض شد تا کسی «الله» را نشناسد هیچ کدام از اسماء الهی را نمی‌شناسد، چون «الله» است که رزاق است، الله است که عزیز و حکیم است. همین‌طور که همه‌ی نورهای هفت‌گانه از نور بی‌رنگ است و نور بی‌رنگ است که با عبور از منشور به صورت نور سبز و زرد و غیره در آمده است. اگر بخواهیم رنگ پدیده‌ها را مطابق واقع ببینیم باید در منظر نور بی‌رنگ به آن‌ها نگاه کنیم. هر اسمی فقط در مقام انسان کامل، که حامل همه‌ی اسماء الهی است، درست شناخته می‌شود. انسان‌های کامل هیچ چیزی از خود ندارند و فقط جلوه‌ی نمایش اسماء حق و اراده‌ی پروردگار هستند. همین‌طور که نور سبز به جهت محدودیت نسبت به نور بی‌رنگ، بیشتر پیدا است ولی نور بی‌رنگ محدودیتی ندارد تا پیدا باشد، اهل البیت(ع) هم خودی ندارند که مانع تجلی انوار الهی به صورت کامل باشند، می‌فرمایند: «قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّهِ»(73) قلوب ما ظرف اراده‌ی خداوند است. هر چقدر شما به نور بی‌رنگ نگاه کنید چیزی نمی‌بینید ولی نور سبز تا حدّی قابل رؤیت است، چون شش نور دیگر را در خود دفن کرده است، هر کس خود را بنمایاند حقِّ بقیه را و به خصوص خودِ حق را نفی کرده است. نور سبز وقتی غرق نور بی‌رنگ بشود از محدودیت و خودیت آزاد شده، همین‌طور که قرآن می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏» یعنی حضرت «الله» اسماء حسنایی دارد و هر کس می‌خواهد معبود او «الله» باشد باید «الله» را با نظر به اسماء حسنایش بخواند، چون او یک حقیقت است و جامع همه‌ی کمالات است. فرمود: «هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، او که «الله» است، احد است. تا کسی رابطه‌ی «الله» که جامع همه‌ی کمالات است و «اَحدیت» را که یک حقیقت یگانه است، درک نکند خداشناس نشده تا خدا پرست شود. وقتی انسان متوجه شد آن که «احد» است و جامع همه‌ی کمالات است، تجلی خارجی دارد و تجلی خارجی آن جز انسان کامل نیست، حقیقتاً توانسته خدا را بپرستد و در آن صورت عملش پذیرفته می‌شود و می‌فهمیم چرا حضرت صادق(ع) به قصد هدایت ما فرمودند: «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلاً إِلاّ بِمَعْرِفَتِنَا»(74) ماییم اسماء حسنایی که خداوند عمل هیچ یک از بندگانش را قبول نمی‌کند مگر به معرفت ما.
ابتدا باید متوجه باشیم کمال مطلق در عین دارا بودنِ همه‌ی کمالات، یک حقیقت واحد است که براساس شرایط ظهور، کمالی از کمالاتش ظهور می‌کند. آن کسی که پایش شکسته است و می‌گوید «یا الله»، در واقع دارد با نظر به «الله» می‌گوید: «یا جابر العظم الکسیر» ای پیوند زننده‌ی شکسته‌ها. یعنی ای الله‌ از آن جهت که پیوندزننده‌ی شکسته‌ها هستی، شکستگی استخوان مرا جبران کن. وقتی شما بیمار هستید اگر معتقد باشید یک حقیقتی در این عالم هست که شما را شفا می‌دهد و تلاش کنید از آن نیروی شفا دهنده استفاده کنید، کار مرتاض‌ها را کرده‌اید، ولی اگر معتقد باشید یک «الله» است که جامع همه‌ی کمالات است و براساس نیاز شما به اسم شافی‌اش به شما نظر می‌کند، شما الله را پرستیده‌اید و معنی «لِلّهِ الأسْماءُ الْحُسْنی» را فهمیده‌اید و بحمدالله همه‌ی عزیزان با توجه به همین قاعده عمل می‌کنند چون انسان بالفطره «الله» پرست است.
عظمت ملائکه این بود که توانستند از منظر جمال پر جلال انسان کامل که محل تجلی الله است خدا را بشناسند. درست است ملائکه هر کدام حامل اسمی از اسماء الهی هستند ولی آن اسم را در منظر انسان کامل می‌شناسند و می‌نگرند و این خدمت بزرگ ائمه(ع) به ملائکه است چون ملکی که حامل اسم محیی خداوند است اگر بخواهد با خودش خدا را بشناسد، «الله» را در حدّ اسم محیی می‌تواند بشناسد، و در واقع «عبادُالله» نمی‌شود، از آن طرف ما در عالم مُحْیی نداریم، ما «الله» داریم که بر اساس شرایط خاص به صورت محیی ظهور می‌کند. پس اگر ائمه(ع) نبودند نه تنها انسان‌ها که ملائکه نیز معبود حقیقی را که حضرت «الله» باشد نمی‌پرستیدند و در آن صورت هیچ‌کس عبادتی انجام نمی‌داد که مورد قبول خداوند باشد.
وقتی انسان کامل که خلیفةالله است و قلبش محل تجلی حضرت الله می‌باشد و خداوند او را به توحید و تحمید خود منور کرد، در میان بود راه نظر به «الله» برای ملائکه ظاهر شد و پرستش معبود حقیقی برایشان ممکن گشت. ملائکه به تَبَعِ تحمید و تسبیحِ انسان کامل تسبیح و تحمید کردند، نه به خودشان. ائمه(ع) به ذات خودشان تحمید خدا را کردند چون در مقام «اول ما خلق الله»، بی‌واسطه با الله ارتباط دارند. اما اگر ملائکه به خودشان تسبیح خدا را کرده بودند تسبیح محیی و ممیت را کرده بودند. با توجه به این که ممیت و محیی جدای از «الله» وجود ندارد. پس ملائکه پرستشی صورت نداده بودند. ملاحظه بفرمایید چه معارف گرانقدری در یک جمله از سخنان آن ذوات مقدس هست، آن‌جا که می‌فرمایند: «فَبِنَا اهْتَدَوْا إِلَی مَعْرِفَةِ تَوْحِیدِ اللَّهِ وَ تَسْبِیحِهِ وَ تَهْلِیلِهِ وَ تَحْمِیدِهِ وَ تَمْجِیدِهِ» ملائکه به کمک ما به توحید و تسبیح و تهلیل و تحمید و تمجید الهی راهنمایی شدند.
این‌ فرمایشات، معارف عالم غیب است. اگر این معارف را بدانیم برای امور دنیا و آخرتمان بصیرت‌ فوق‌العاده‌ای کسب کرده‌ایم. مگر ما در روایاتمان نداریم «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِی اللَّهِ وَ فِی قُدْرَتِه‏»(75) بالاترین عبادت تفکرِ ممتد در رابطه با خدا و قدرت اوست. با تفکر در عوالم معنوی به این نتیجه می‌رسیم که بدون کمک از وجود مقدس انسان کامل هیچ عبادتی واقع نمی‌شود، چون تا «الله» پرستیده نشود، پرستشی واقع نشده و تا به «الله» از منظر انسان کامل معرفت نیابیم، به الله معرفت پیدا نکرده‌ایم. آیا این حرف‌ها غلوّ است یا یک حقیقت انکارناپذیر؟ آیا از طریق تفکر، به چنین نکاتی دست‌یافته‌ایم یا احساساتمان غلبه کرده است؟ در این‌جا ما گله داریم از بعضی‌ها که می‌گویند فلسفه‌ی ملا صدرا به چه کار می‌آید؟ آیا حکمت متعالیه به ما کمک نمی‌کند تا راحت‌تر مبانی این روایات را بفهمیم؟ می‌گویند: ملاصدرا فلسفه ایجاد کرده و فلسفه کاری به دین ندارد. آیا اگر بخواهیم این‌گونه روایات را بفهمم مبانی حکمت متعالیه به ما کمک نمی‌کند که تفکر خود را در این امور به کار ببریم؟ ما نمی خواهیم محتوای روایات را در قالب فلسفی بریزیم بلکه می خواهیم از مبانی ملاصدرا در فهم روایات کمک بگیریم.
به نظرم با مقدماتی که مطرح شد تا حدّی معلوم گشت چرا تا ائمه(ع) شناخته نشوند خداوند عبادت نمی‌شود و معلوم است اگر خدا را عبادت نکنیم قبولی عبادات معنی نمی‌دهد. شیعیان امام صادق(ع) باید از خود بپرسند چگونه باید به مقام امام نظر کرد که اگر آن مقام را نشناسیم عباداتمان قبول نمی‌شود؟
خدایا به حقیقت اهل البیت(ع) معرفتی به ما عطا کن که از طریق نور اهل البیت(ع) هر چه بیشتر به تو نزدیک شویم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»