تربیت
Tarbiat.Org

حکومت جهانی مهدی(عج)
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

انقلاب مادّى یا معنوى؟

بحث دیگرى كه مى تواند مكمّل بحث گذشته باشد این است كه با توجّه به دلایل متعدّدى كه نشان مى دهد سرانجام، زندگى بشر به روشنى مى گراید، و ابرهاى تیره و تار ناامنى و بیعدالتى از آسمان تمدّن انسانها دامن بر مى چیند; این سؤال پیش مى آید كه آیا انقلاب وسیعى كه باید این برنامه را پیاده كند از طریق تكامل قوانین مادّى صورت خواهد گرفت و یا حتماً باید با استمداد از سرمایه هاى معنوى این هدف تحقّق یابد؟
و به تعبیر دیگر، آیا ادامه وضع «زندگى یك بعدى كنونى» و تكامل آن، توانایى اجراى چنان برنامه اى را دارد، یا دگرگونى باید از همین جا آغاز گردد، و تكامل یك بعدى جاى خود را به تكامل چند بعدى، و همه جانبه بدهد:
ارزشهاى انسانى زنده بشود.
مسائل اخلاقى بطور وسیع به كار گرفته شود.
ایمان و عواطف احیا گردد.
و با استفاده از این سرمایه ها، زندگى طغیانگر ماشینى و مادّى مهار شود؟
دقّت در ریشه هاى اصلى بدبختى ها، و نابسامانیهاى كنونى، نشان مى دهد كه تكامل این وضع در واقع تكامل بدبختیها است! و ادامه این راه ادامه بحرانها خواهد بود.
زیرا:
عادلانه ترین طرز حكومت در دنیاى امروز حكومت دموكراسى و حكومت مردم بر مردم است، كه در غالب نقاط جهان نیز تنها نامى از آن به گوش مى خورد; فرض كنید این نوع حكومت به مفهوم واقعى در سراسر جهان پیاده شود تازه آغاز مشكلات بزرگ است.
توضیح اینكه:
در یك بررسى اجمالى مى بینیم چهار نوع حكومت در دنیا بیشتر نداریم:
-1 حكومت استبدادى (در چهره اصلى اش) ـ منظور حكومت استبداد فردى است كه حال و وضعش در گذشته و حال روشن است، و در یك جمله كوتاه مى توان گفت: هر نوع بردگى و بدبختى و سیه روزى و عقب ماندگى دامنگیر نوع بشر شده، از این نوع حكومت مرگ آفرین سرچشمه گرفته است.
-2 حكومت استبدادى (در لباس دموكراسى) ـ یعنى همان حكومت خود كامه فردى خونخوار و جبّارى كه لباس دموكراسى را در بر مى كند، و عنوان آن را یدك مى كشد، و با راه انداختن «حزب و مجلس ساختگى» اداى دموكراسى را در مى آورد. همان حزب و مجلسى كه لیست مقامات و نمایندگان و رهبرانش قبل از تشكیل نوشته و آماده شده و بازیگرانش به ترتیب در پشت صحنه لباس در تن كرده و آماده كار مى شوند و به نوبت نقش خود را با ظاهر شدن در صحنه ایفا مى كنند.
در پشت صحنه با هم بر سر یك سفره مى خورند و مى نوشند و مى خندند و مسخره مى كنند امّا روى صحنه كه آمدند یكى موافق و دیگرى مخالف، یكى در جناح پیشرو و دیگرى در جناح سازنده، یكى هماهنگ كننده این جناح و دیگرى هماهنگ كننده آن جناح، جنگهاى زرگرى مضحكى براى فریب عوام ـ كه دیگر فریب این بازیها را نمى خورند ـ راه مى اندازند; حتّى گاه براى تكمیل این صحنه با مشتهاى گره شده و قیافه درهم كشیده به یكدیگر حمله مى كنند!
این نوع حكومت در تاریخ گذشته وجود نداشت; چرا كه مردمش و حتّى دیكتاتورهایش رك و راست بودند، و یا شاید عقلشان نمى رسید كه مى توان استبداد را در قالب دموكراسى ارائه داد.
این نوع حكومت پدیده عصر ما است، عصر نفاقها، دو روئیها و عصر تغییر چهره ها! و میوه تلخى است كه مغزش به گذشته تعلّق دارد و پوشش اش به امروز، و تنها هدفش آن است كه تاریخ رهایى ملّتها و آزادیشان را چند روزى به عقب بیندازد و غیر از آن كارى از آن ساخته نیست.
-3 حكومت استبدادى گروهى (دیكتاتورى پرولتاریا) ـ این نوع حكومت در گذشته با این محتوا وجود نداشت، و فرآورده عصر گسترش ماشینیزم و مخصوص كشورهاى كمونیستى است كه طبقه «پرولتاریا» (كارگر جدید) زمام امور را به دست مى گیرد و خواسته هاى خود را در تمام زمینه ها زیر لواى ماركسیسم تحقّق مى بخشد.
گرچه خود ماركسیستها هستند كه عنوان دیكتاتورى پرولتاریا را به عنوان شعار حكومتشان انتخاب كرده اند، ولى قطع نظر از مفاهیمى كه زیر این عنوان نهفته شده باید دید، آیا این طبقه پرولتاریا است كه بر چنین جوامعى حكومت مى كند یا اعضاى كمیته مركزى حزب و دبیر كلّ آن; آنهم حزبى كه نه فراگیر است و نه انتخاب آزادى در آن صورت مى گیرد و نه رنگ و بویى از دموكراسى دارد، و خود كامگى و استبداد سران گردانندگان حكومت، و توسّل به خشونت و سلب آزادى انسانها در آن چیزى نیست كه بر كسى پنهان باشد.
آیا به هنگام تنظیم تاریخ و تهیّه لیست حكّام و زمامداران، آقاى استالین و خروشچف و مائو را جز در ردیف سرسخت ترین مستبدّان تاریخ كه دوران حكومتشان یادآور رنجهاى جانكاه بشریّت است مى توان جاى داد!
درست است كه زمامداران در این گونه جوامع گامهاى مؤثّرى در راه تعدیل ثروت بر مى دارند و نیز درست است كه به دوران ثروتمندان افسانه اى پایان مى دهند، ولى آیا مى توان از این حقیقت روشن، چشم پوشید كه آنها میلیاردها ثروتهاى كشور خود را در راه تحكیم پایه هاى قدرتشان صرف مى كنند; و به طور فعّال ما یشاء هرچه خواستند انجام مى دهند; و حقّ اظهار نظر و نقد و بررسى و اعتصاب و هر گونه توضیح خواهى را از مردم محیط خود مى گیرند.
-4 حكومت دموكراسى (در چهره اصیلش) ـ این نوع حكومت كه عالیترین و كاملترین نوع حكومت در دنیاى امروزش مى دانند، و حتّى ادّعا و اداى آن مایه مباهات بسیارى از زمامداران است، تا چه رسد به وجود عینى و خارجى اش; از نظر مفهوم در یك جمله خلاصه مى شود و آن اینكه:
در این سیستم حكومت، تمام مردم از هر گروه و قشرى ظاهراً با آزادى كامل مى توانند به پاى صندوقهاى رأى رفته و نمایندگان واقعى خود را انتخاب كنند، و سرنوشت خویش را براى چند سال ـ تحت ضوابط خاصّى ـ به دست آنها بسپارند.
آنها نیز با تبادل نظر و مشورت ظاهراً آزادانه قوانین و مقرّراتى را كه به عقلشان حافظ منافع آن مردم است وضع و مقرّر مى كنند.
حال گاهى رئیس هیئت اجرایى وسیله این نمایندگان انتخاب مى شود و گاهى مستقیماً بوسیله مردم كه «نخست وزیر» یا «رئیس جمهورش» مى نامند.