تربیت
Tarbiat.Org

حکومت جهانی مهدی(عج)
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

ضعف منطق مخالفان

از این ایرادها استفاده مى شود كه مخالفت با احادیث مهدى یك چهره ظاهرى دارد و آن به اصطلاح ضعف سند روایاتى است كه در این زمینه نقل شده و یا ضعف دلالت آنها; و یك قیافه واقعى كه در پشت این چهره قرار گرفته و انگیزه آن تعصّب خاصّ مذهبى; و پاره اى از مصلحت اندیشیهاى بى دلیل است و در هر حال منطق مخالفان در هر قسمت كاملا سست است زیرا:
اولا، احادیث مهدى را همانطور كه قبلا اشاره شد، علاوه بر شیعه جمعى از معروفترین محدّثان اهل سنّت در كتبى كه از معتبرترین و معروفترین كتب آن ها محسوب مى شود نقل كرده اند، و جمع كثیرى اعتراف به تواتر آنها نموده اند; بنابراین، جاى این نیست كه در اسناد یك یك آنها بحث شود زیرا شهوت و تواتر آنها ما را بى نیاز از ملاحظه سند مى كند; یعنى، طبق معیارهاى سنجش حدیث این احادیث كاملا قطعى است.
از این گذشته، در میان احادیث مزبور احادیث صحیح و معتبرى نیز هست كه محدّثان اهل سنّت هم اعتراف به صحّت آنها كرده اند.
عجیب این است كه خود «ابن خلدون» نیز به این حقیقت معترف مى باشد; زیرا او پس از این كه چندین صفحه از كتاب خود را به ذكر احادیث مهدى اختصاص داده و در اسناد آنها تا آنجا كه مى تواند تردید و تشكیك نموده، چنین مى گوید:
فهذه جملة الاحادیث التى اخرجها الائمة فى شأن المهدى و خروجه آخر الزمان و هى كما رأیت لم یخلص منها من النقد الا القلیل والاقل منه; این تمام احادیثى است كه پیشوایان حدیث درباره مهدى و قیام او در آخر زمان نقل كرده اند، و همانگونه كه مشاهده كردید جز كمى از آنها مصون از انتقاد نماند!»
و به این ترتیب، لااقل اعتراف مى كند كه مقدارى كمى از این احادیث صحیح و غیر قابل نقد است.
بعلاوه، احادیث منحصر به این احادیث كه ابن خلدون در كتاب خود آورده نیست; و لذا بعضى از دانشمندان اهل سنّت براى پاسخگویى به ابن خلدون و اثبات تواتر احادیث مهدى و عدم انحصار آنها به آنچه او در كتاب خود آورده، كتابى نوشته اند كه سابقاً به آن اشاره شد.
بنابراین، انكار احادیث از این راه یعنى راه تضعیف سند بكلّى بى اساس است.
ثانیاً، در احادیث مزبور مطلبى بر خلاف عقل دیده نمى شود كه سبب شود آنها را انكار كنیم، و هر قدر مضمون بعضى از آنها خلاف عادى به نظر برسد، بالاتر از معجزات انبیاى سلف نیست; و استبعاد نمى تواند مانع از قبول آنها گردد.
بعلاوه، احادیث مهدى یك واحد بهم پیوسته نیست كه همه آنها را یكجا بپذیریم یا رد كنیم; به عبارت دیگر، قدر مسلّم احادیث مزبور، یعنى قیام یك نفر از دودمان پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و از فرزندان فاطمه(علیها السلام)و به وجود آوردن یك انقلاب اصلاحى عالمگیر، و پر كردن صفحه روى زمین را از عدل و داد، مطلبى نیست كه جاى ایراد عقلى داشته باشد، بلكه در گذشته اثبات كردیم این موضوع موافق یك سلسله ادلّه عقلى مى باشد; و امّا پاره اى از احادیث مربوط به علائم ظهور و امثال آن اگر بعید به نظر برسد، و از نظر سند هم روشن و قابل اعتماد نباشد، آنها را مى توانیم قبول نكنیم، ولى عدم قبول آنها ارتباطى كه به بقیّه ندارد.
خلاصه این كه، ما نمى دانیم چرا بعضى روش تفكیك احادیث را از یك دیگر و صرّافى و نقد جداگانه آنها را در این جا نادیده گرفته اند، و به چنین اشتباهكاریها افتاده اند!
این احادیث مى گوید تمدّن مادّى، بشر را اصلاح نمى كند; جنگ 25 ساله ویتنام یك بوته آزمایش عجیب بود; همه متفكّران دارند نظرات خود را در این بوته مى آزمایند; امّا من به عنوان یك عالم مذهبى مى گویم دلیلى است بر ناتوانى مكتبهاى مادّى، و این كه همه وسایل مادّى بدون ایمان وسیله تشدید بحران هستند همانگونه كه در سایر نقاط جهان نیز شاهد آن هستیم.
ثالثاً، آیا اگر این احادیث به نفع شیعه تمام شود، گناه شیعه یا گناه احادیث است؟!
چه مانعى دارد حقیقتى از این راه روشنتر گردد؟! بعلاوه، احادیث مزبور اگر چه نظر شیعه را تأیید مى كند امّا در عین حال ملازمه قطعى میان قبول آنها و قبول تشیّع نیست، چه بسیارند كسانى كه قیام مهدى را پذیرفته اند ولى به عللى شیعه نیستند; و در هر صورت تعصّبات ناروا نباید مانع از درك حقایق گردد; این سخن درست به آن مى ماند كه كسى بگوید پزشكى با من خرده حساب داشته امّا داروى شفابخش به من داده ولى من آن را نمى خورم زیرا اگر آن را بخورم و خوب بشوم به نفع او تمام مى شود و مى گویند دكتر خوبى است!
رابعاً، درست است كه از این احادیث سوء استفاده شده ولى كدام حقیقت است كه در جهان مورد سوء استفاده قرار نگرفته است؟!
آیا مدّعیان دروغى نبوّت یا الوهیّت و یا سایر مقامات معنوى در دنیا كم بوده اند؟! آیا ادیان ساختگى در جهان كم است؟!
آیا ما باید همه این حقایق را به جرم سوء استفاده منحرفان كنار بزنیم؟!
و مطلقاً منكر خدا پرستى و نبوّت انبیا بشویم؟!
آیا از نیروهاى مختلف مادّى در جهان كم سوء استفاده شده است؟!
آیا باید همه آنها را از میان ببریم! این چه منطقى است!
در قرن دوزادهم حدود ده نفر «مسیح هاى دروغگو» ظاهر گشتند ـ جمعى را به خود گرایش دادند ـ این مطلب اسباب فتنه و جنگ شد و جمع كثیرى در آن معركه طعمه شمشیر شدند.(23) آیا اینها سبب مى شود كه وجود مسیح را بكلّى نادیده بگیریم چرا كه از نام او سوء استفاده شده!
خامساً، همانطور كه در بحث انتظار مشروحاً گفته شد، اعتقاد به قیام مهدى براى افرادى كه حقیقت آن را دریابند نه تنها موجب ركود و تنبلى نیست، بلكه مایه امیدوارى و دلگرمى در برابر مشكلات و حوادث سخت زندگى است; همانطور كه اعتقاد به خدا و قدرت بى پایان او به انسان در برابر مشكلات نیرو مى بخشد، و پناهگاه مطمئنّى در برابر عوامل یأس و نومیدى ایجاد مى كند، اعتقاد به ظهور مهدى نیز چنین اثرى دارد و اصولا انتظار قیام مهدى یك عامل نیرومند حركت و اصلاح جامعه است.
حال بعضى معنى این قیام را درست درك نكرده و به تنبلى و شانه خالى كردن از زیر بار مسؤولیّت گرائیده اند، تقصیر عدم درك صحیح آنها است همانگونه كه در مسئله اعتقاد به خدا و نفوذ قدرت بى پایان او در جهان هستى نیز چنین اشتباهى براى بعضى افراد بى اطّلاع پیدا شده است.
خلاصه این كه، با این بهانه هاى سست نمى توان از یك واقعیّت مسلّم دست برداشت.