تربیت
Tarbiat.Org

حکومت جهانی مهدی(عج)
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

این ایراد را چه كسانى طرح مى كنند؟

اگر مشكل طول عمر مهدى(علیه السلام) از طرف ماتریالیستها كه همه چیز را از زاویه قوانین طبیعى مى بینند مطرح شود پاسخش همان است كه در بحثهاى فوق ذكر شد، ولى اگر از سوى خدا پرستان جهان همانند پیروان آئین مسیح(علیه السلام) و موسى(علیه السلام) و یا برادران اهل تسنّن مطرح شود، علاوه بر آنچه گفتیم، سخنان دیگرى نیز با آنها داریم كه عبارتند از:
1ـ آنها براى خدا قدرت بى پایان و براى فرستادگان و مبعوثان او خارق عادات و معجزات فراوان قائلند; به تعبیر دیگر، خدا را حاكم بر قوانین طبیعى مى دانند نه محكوم این قوانین، آیا شفا دادن بیماران غیر قابل علاج از نظر فنّ پزشكى، و یا زنده كردن مردگان بوسیله مسیح، و یا معجزات حیرت انگیز دیگرى كه از موسى(علیه السلام) به وسیله عصا (یك قطعه چوب بى ارزش چوپانى) و ید بیضا و گذشتن از نیل با آن جریان خارق العاده، امورى هستند كه با ضابطه ها و استانداردهاى طبیعى سازگارند؟
شك نیست كه همه پیروان مذاهب براى تفسیر این گونه پدیده ها یكزبان مى گویند تأثیر قوانین و اسباب طبیعى همه به فرمان خدا است، و هرگاه او چیز دیگرى اراده كند همان مى شود و اراده او مافوق علل طبیعى است. آیا اگر از نخست وضع چنین بود كه انسانها بعد از مردن یك بار دیگر زنده مى شدند و یا نابیناى مادر زاد با گذشت زمان بینا مى شد و یا حدّ متوسّط عمر یك انسان معمولى یك هزار سال بود، آیا كسى از این امور تعجّب مى كرد و آنرا بر خلاف قانون عقل مى دانست؟... مسلّماً نه!
بنابراین، نقض این گونه قوانین نقض یك حكم عقلى و منطقى نیست; بلكه نقض یك حالت و یك جریان عادى است كه ما طبق مشاهده افراد عادى با آن خوگرفته ایم.
2ـ مسیحیان امروز عموماً معتقدند كه دشمنان مسیح(علیه السلام) او را به صلیب (دار) آویختند و كشتند و دفن كردند; و پس از چند روز از مردگان برخاست و به آسمان رفت و هم اكنون زنده است.
مسلمانان نیز گرچه به دار آویخته شدن و قتل عیسى را ـ طبق گفته قرآن ـ قبول ندارند; ولى او را هم اكنون زنده مى دانند; و این گفتارى است كه همه دانشمندان اسلامى ـ جز افراد معدودى ـ آن را پذیرفته اند.
اگر این استثنا بر خلاف حكم عقل نیست، و ممكن است انسانى بعد از مرگ و دفن مجدداً زنده شود و حدود دو هزار سال عمر كند، چگونه در موارد ساده تر كه سخن تنها از یك عمر طولانى كمى بیش از یكهزار سال در میان است، محال و غیر منطقى شمرده مى شود!
3ـ هیچ مسلمانى نیست كه عمر طولانى نوح را انكار كند، زیرا صریحاً در متن قرآن آمده كه تنها دوران دعوت او به سوى توحید و آئین خدا، نهصد و پنجاه سال طول كشید (فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا(45))
همچنین درباره خضر و عمر فوق العاده طولانى او، غالباً سخن هایى شنیده ایم.
* * *
شگفت آور این كه گروهى همه این مطالب را در جاى خود پذیرفته اند، امّا هنگامى كه با عقیده شیعه در مورد طول عمر «مهدى» روبه رو مى شوند، انگشت حیرت به دهان مى گیرند، و سر خود را به علامت انكار تكان مى دهند، و لبخندهایى مى زنند كه مفهومش این است كه این گونه عقائد غیر عاقلانه و غیر منطقى هم مى تواند پیروانى داشته باشد؟!...
و این است نمونه بارز یك بام و دو هوا!
ولى همان گونه كه گفتیم مسأله طول عمر، قطع نظر از معتقدات مذهبى خدا پرستان درباره قدرت خداوند و مسأله اعجاز، با منطق علوم طبیعى روز كاملا قابل هضم است; تنها مشكلى كه در این راه وجود دارد این است كه ما راستى خود را از قید و بند پیشداوریها، تعصّبهاى خاص، و عادات و رسومى كه به آن خو گرفته ایم آزاد كنیم، و تنها تسلیم دلیل و منطق باشیم و بحث حرّ و آزاد!
ما هنگامى كه در جرائد مى خوانیم یك مرد اتریشى 140 سال از عمرش گذشته بود در حالى كه حتّى یك بار هم بیمار نشده بود!
و یا مردى در كلمبیا در سنّ 167 سالگى كاملا جوانى اش محفوظ بود!
و یا مردى در چین در سنّ 253 سالگى مویش سیاه بود!
از اینها تعجّب مى كنیم; زیرا هر چه باشد بر خلاف افراد معمول و عادى است; ولى اگر منابع این خبر مورد اطمینان باشند، و یا در همه مطبوعات به عنوان یك خبر قطعى ذكر شود آن را خواهیم پذیرفت.
امّا چرا هنگامى كه در حدیث مى خوانیم:
«القائم هوالّذى اذا خرج كان فى سنّ الشیوخ و منظرالشّبان; قوىّ فى بدنه; هنگامى كه قائم خروج مى كند در سنّ پیران است امّا با چهره جوانان و از نظر جسمى نیز نیرومند است.» تعجّب مى كنیم.
شیعه مى گوید:
چگونه بر طرز فكر آنهایى كه براى نوح و مسیح، عمر طولانى قائلند، و در حالات بوعلى سینا این ویژگیهاى عجیب را مى نویسند; و یا پس از مشاهده كج شدن اجسام فلزى با نگاه یك جوان، و یا مشاهده درختان و جانداران طویل العمر لبخند نمى زنیم، امّا هنگامى كه سخن از طول عمر مهدى(علیه السلام) به میان مى آید گروهى قیافه اعتراض آمیز به خود مى گیرند و با اعجاب مى گویند مگر چنین عمر طولانى براى انسانى ممكن است!
كوتاه سخن این كه:
مسأله طول عمر از مسائلى نیست كه بتوان در یك داورى منصفانه و منطقى بر آن خرده گرفت و یا آن را انكار كرد.