تربیت
Tarbiat.Org

حکومت جهانی مهدی(عج)
آیت الله ناصر مکارم شیرازی

واكنشهاى اجتماعى

تنها در مباحث فیزیكى نیست كه ما به قانونى با نام «قانون عكس العمل» روبه رو مى شویم كه اگر فى المثل جسمى با فشار معیّنى به دیوار برخورد كند با همان نیرو و فشار به عقب رانده مى شود، بلكه در مسائل اجتماعى این قانون را محسوستر مى یابیم.
آزمونهاى تاریخى به ما نشان مى دهد كه همواره تحوّلها، و انقلابهاى وسیع، عكس العمل مستقیم فشارهاى قبلى بوده است; و شاید هیچ انقلاب گسترده اى در جهان رخ نداده مگر این كه پیش از آن فشار شدیدى در جهت مخالف وجود داشته است.
به تعبیر دیگر، همیشه تندرویها سرچشمه دگرگونیها شده است; مثلا:
1ـ انقلاب علمى اروپا (رنسانس) ـ واكنشى در برابر یكهزار سال جهل وعقب ماندگى قرون وسطا، و فشارهائى كه از طرف متولّیان خرافى كلیسا در جهت عقب نگاهداشتن مردم اعمال مى شد ـ بود، كه یكباره عوامل جهل را كنار زدند; و مشعل علم را برافروختند و پرچم دانش را در همه جا به اهتزاز در آوردند.
2ـ انقلاب كبیر فرانسه به سال 1789 ـ كه جهشى فوق العاده در جهت سیاسى و اجتماعى بود در برابر استبداد و استعمار طبقاتى و زور گویى و خود كامگى رژیمهاى حاكم ظاهر گشت كه جامعه فرانسه و سپس جوامع دیگر اروپایى را وارد مرحله نوینى از تاریخ خود ساخت و حكومت قانون را ـ البتّه تا حدودى ـ جانشین زور و استبداد نمود.
3ـ انقلاب بر ضدّ بردگى ـ در سال 1848 كه نخست از انگلستان آغاز شد ـ نتیجه طرز رفتار فوق العاده خشن و ضدّ انسانى برده داران با بردگان بود كه از یك سو آتش انقلاب را در خود بردگان، و از سوى دیگر در عواطف برانگیخته شده جامعه ها به سود بردگان، شعلهور ساخت; و نظام بردگى را در هم پیچید، هر چند شكل دیگرى از بردگى كه مرموزتر و وسیع تر از آن بود جاى آن را گرفت و تحت عنوان «كمك به آبادى كشورهاى عقب مانده» آیین «استعمار به» وجود آمد!
نظام بردگى در هر حال مى بایست برچیده شود، ولى طرز رفتار با بردگان آن را تسریع كرد.
4ـ انقلاب بر ضدّ استعمار، در عصر ما، واكنش مستقیم رفتارهاى ضدّ انسانى استعمارگران در مستعمرات بوده و هست; كه باعث شكفتن شعور اجتماعى مردم استعمار زده گردید و پرچم مخالفت را با قدرتهاى استعمارى بر افراشتند، هر چند غالباً به استقلال كامل اقتصادى و اجتماعى و سیاسى و فكرى نینجامید; ولى وضع با سابق بسیار تفاوت پیدا كرده است.
5ـ انقلاب كمونیستى ـ در سال 1917 عكس العمل مظالم سرمایه داران و تجاوز بى حساب آنها به حقوق اكثریّت توده هاى زحمتكش و خلقهاى به زنجیر كشیده شده بود; هر چند ـ چنانكه در جاى خود گفته ایم ـ این انقلاب نیز به آزادى طبقات رنجدیده منتهى نگردید، و نظام استبدادى دیگرى تحت عنوان «دیكتاتورى پرولتاریا» كه در حقیقت دیكتاتورى تعداد انگشت شمارى سران حزب بود جاى آن را گرفت.
6ـ انقلاب بر ضدّ تبعیضات نژادى ـ كه هم اكنون در دنیا جریان دارد، واكنش فشارهاى شدید نژاد سفید بر سیاه پوستان، و محرومیّت فوق العاده آنان از حقوق اجتماعى است.
* * *
اگر تاریخ را ورق بزنیم و به عقب باز گردیم، در همه جا با مظاهر قانون عكس العمل رو به رو مى شویم.
تاریخ پیامبران پر است از یك سلسله تحوّلها كه زمینه آنها در اثر فشارهاى شدید اجتماعى از پیش فراهم شده بود، و پیامبران با تعلیمات آسمانى خود این انقلابها را رهبرى و بارور ساختند، و در مسیر صحیح پیش بردند.
نه تنها در میان سرگذشتهاى واقعى ملّتهاى جهان، نمونه هاى فراوانى براى این قانون در تاریخ معاصر و قدیم مى یابیم; بلكه در اسطوره ها و افسانه هاى اقوام نیز بازتاب این قانون بخوبى دیده مى شود.
در افسانه «ضحّاك مار دوش» و «كاوه آهنگر» آمده است كه خوراك مارهایى كه بر دوش او سبز شده بود مغز انسان بود و همه روز باید مغز یا مغزهایى را از جمجمه ها بیرون كشند، و به مارها بدهند تا آرام بگیرند!
حقیقت همین است كه مار زهر آگین و خوش خطّ و خال «استعمار» خوراكش مغزهاست; و استعمار فكرى ریشه و اساس همه استعمارها محسوب مى شود!
سپس مى بینیم از میان همین جامعه محرومى كه زیر ضربات ضحّاك قرار داشت، آهنگرى كه فشار آتش را دیده و بازوى توانایش قادر به كوبیدن پتك انقلاب بود برخاست و از همان پیش بند آهنگرى كه مدّتها در برابر جرقّه هاى آتش مقاومت كرده، و فشارها را به خود پذیرفته بود، پرچم انقلاب ساخت، و دستگاه ضحّاك بیدادگر را در هم پیچید و واكنش نهایى انجام پذیرفت!
* * *
در «روانكاوى» و «روانشناسى» امروز نیز بحثى وجود دارد كه بازتاب دیگرى از این قانون است.
این بحث به ما مى گوید: اگر امیال انسان به صورت مناسبى ارضا نشود، این امیال سركوفته و واپس زده، از مرحله «شعور ظاهر» به مرحله «باطن» و ناشناخته روح، عقب نشینى مى كند، و در وجدان، ناآگاه (ضمیر باطن) تشكیل عقده یا «كمپلكس» مى دهد; بلكه به عقیده بعضى ضمیر باطن چیزى جز همین امیال واپس زده نیست!
آنها در نهانگاه ضمیر آدمى آرام نمى نشینند، و دائماً سعى دارند خود را به نحوى نشان دهند; عكس العمل این عقده ها در افراد بسیار متفاوت است، ولى مى توان گفت غالباً خود را در یكى از اشكال زیر نشان مى دهند:
1ـ از طریق ایجاد اختلال روانى و به هم زدن دستگاه خود آگاه فكر.
2ـ از طریق فرار و گریز از اجتماع وانزوا و بدبینى.
3ـ از طریق انتقامجویى ناآگاهانه از جامعه اى كه او را چنین ساخته!
4ـ از طریق ارضا در صورتهاى بدلى و خیالى.
5ـ از طریق «تصعید» و پرواز به مراحل عالیتر!
* * *
مثلا، فرض كنید پسرى تمایل شدیدى به دخترى پیدا كرده است و باز فرض كنید بر اثر مخالفت شدید پدر و مادر او با ازدواج آنان نتوانسته است به وصال همسر مورد علاقه اش برسد، این عشق سوزان از مرحله خود آگاه روح او، به شعور باطن، رانده مى شود و نه تنها نابود نمى گردد، بلكه بزودى واكنش هاى شدید از خود نشان مى دهد.
ممكن است او را دیوانه كند; یا براى همیشه به انزوا بكشاند; یا از او یك انسان انتقامجو و جنایتكار خطرناك بسازد; یا او را به شعر و ادب متوجّه كند; و در جهان رؤیاهاى شاعرانه به وصال محبوب برساند.
امّا گاهى همین عشق مادّى ممكن است تبدیل به یك عشق عمیق آسمانى و الهى گردد; و از غیر خدا دل بر كند و به صورت عارفى وارسته، با افكارى بلند و دور پرواز تجلى كند; و البتّه این تفاوتها به خاطر تفاوتهاى دیگر روانى و آمادگیها و زمینه هاى مختلف روحى افراد است.

بنابراین، ملاحظه مى كنیم كه فشارهاى روانى نیز همواره با انقلاب و واكنشى شدید روبه رو مى شود كه چهره دیگرى از قانون عكس العمل است.
* * *
نتیجـه :
این قانون به ما مى گوید وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى است.
فشار جنگها، فشار مظالم و بیدادگریها، فشار تبعیضها و بیعدالتیها، توأم با ناكامى و سرخوردگى انسانها از قوانین فعلى براى از بین بردن یا كاستن این فشارها، سرانجام واكنش شدید خود را آشكار خواهد ساخت.
سرانجام این خواستهاى واپس زده انسانى، در پرتو آگاهى روز افزون ملّتها، چنان عقده اجتماعى تشكیل مى دهد كه از نهانگاه ضمیر باطن جامعه، با یك جهش برق آسا، خود را ظاهر خواهند ساخت و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را به هم مى ریزند; و طرح نوینى ایجاد مى كنند.
طرحى كه در آن نه از مسابقه كمرشكن تسلیحاتى خبرى باشد; و نه از اینهمه كشمكشهاى خسته كننده و پیكارهاى خونین و استعمار و استبداد و ظلم و فساد و خفقان.
و این بارقه دیگرى است از آینده روشنى كه جامعه جهانى در پیش دارد.