تاریخ: 15/2/1372
استقلال اقتصادی، یعنی ملت و کشور، در تلاش اقتصادی خود، روی پای خود بایستد، و به کسی احتیاج نداشته باشد. معنایش این نیست که ملتی که استقلال اقتصادی دارد، با هیچ کس در دنیا داد و ستد نمی کند. نه، داد و ستد، دلیل ضعف نیست. چیزی را خریدن، چیزی رافروختن، معامله کردن، گفتگوی تجاری کردن، اینها دلیل ضعف نیست. اما باید جوریباشد که یک ملت، اولا نیازهای اصلی خودش رابتواند خودش فراهم کند. ثانیا، در معادلات اقتصادی دنیا و مبادلات جهانی، وزنه ای باشد. نتوانند او را به آسانی کنار بگذارند. نتوانند او را به آسانی محاصره کنند. نتوانند او را به آسانی فرو بدهند، و هر چه می خواهند، به او املا کنند....البته می توانیم امروز ادعای استقلال اقتصادی بکنیم. اما به شرطها و شروطها. این، چند شرط دارد:
اولا اینکه در کشور، هر کس، هر کاری را که به عهده دارد، خوب انجام بدهد. که فرمود: رحم الله امرا عمل عملا فاتقنه. خدا رحمت کند آن مردی را، آن کسی را، که کاری را انجام بدهد و آن رامحکم و متقن انجام بدهد، خوب انجام بدهد
....شرط دوم این است که کسانی که پول و امکانات دارند، فقط به فکر خودشان نباشند
....شرط دیگر این است که درمحیط کار و تلاش اقتصادی این کشور، ابتکار وجود داشته باشد.
دولت تکیه کند به متفکرین و علمایی که در دانشگاهها هستند و درس می خوانند. خیال هم نکنند که تحقیق و حرف فلان متفکر اروپایی که چیزی گفته، همیشه همین است. امروز چیزی می گویند و بیست سال دیگر، ده سال دیگر، پنج سال دیگر، یک نفر عالم دیگر می آید و آن حرف راباطل می کند و یک حرف دیگر می زند. چرا ما عادت کرده ایم هر چه غربیها گفتند، بی قید و شرط بپذیریم و دست روی دست بگذاریم و از آنها گوش کنیم و قبول کنیم، شما باید درستش را پیدا کنید. اقتصاددانهای کشور ما باید آنچه را که با اوضاع کشور ما، با عقاید ما، با خصوصیات مملکت ما و متناسب با مسایل اقتصادی ماست، پیدا کنند.