در رابطه با تحلیل واقعهای که در جنگ اُحد پیش آمد و مسلمانان به ظاهر شکست خوردند خداوند به آنها مىفرماید: «إِن یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ، وَلِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَمْحَقَ الْكَافِرِینَ»؛(114) اگر به شما جراحتى رسید، به آن جمعیّت نیز - در میدان بدر- جراحتى همانند آن وارد گردید و ما این روزهاى پیروزى و شكست را در میان مردم مىگردانیم؛ - و این خاصیّت زندگى دنیاست - تا خدا، افرادى را كه ایمان آوردهاند، بداند و آنها شناخته شوند؛ و نیز خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد و خدا ظالمان را دوست نمىدارد. و نیز خداوند مؤمنین را پاک و خالص گرداند و کافران را به زبالهدانِ تاریخ بفرستد.
مىفرماید اگر شما زخمى برداشتید آنها هم زخمى شدند و خداوند از طریق تحلیل جنگ اُحد كلِّ حیات را براى ما تفسیر مىكند و مىفرماید ما این روزگار را بین مردم مىگردانیم، چون بنا نیست كه فقط مسلمانها پیـروزى بهدست آورنـد، یك روز روزگـار و دوران دسـت شماسـت - درجنگ بدر- و یك روز هم در دست مشركین است - در جنگ احد- خوشیهاى دنیائى هم این چنین است. و این روزگار را در بین مؤمن و كافر میگرداند. سپس اصل موضوع را جهت نتیجهگیری مطرح میفرماید که «وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ»؛ و براى اینكه خداوند مؤمنین را بشناسد، كه اصطلاحاً این شناخت و علم را علم فعلى مىگویند، به این معنی که در فعل بشر علم خدا اثبات شود. براى خداوند معلوم است كه هركسى چه كاره است ولى هركس در عمل باید خود را بنمایاند تا در قیامت به هنگام محاكمه بهانهاى نداشته باشد. سپس ادامه میدهد، «وَیَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء» تا خودتان شاهد باشید. «وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ» و خداوند در این نظام به ظالمین نظر ندارد، هر چند ممكن است چرخش روزگار را موقتاً در دست آنها قرار دهد. پس نظرِ حق به مؤمنین به این معنی نیست كه آنها در سختیها قرار نگیرند بلکه برای آن است که «وَلِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَمْحَقَ الْكَافِرِینَ»؛ تا خداوند مؤمنان را ناب و خالص گرداند و کافران را به محاق ببرد و از تاریخ جهتدار نظام هستی بیرون بیندازد. حق تعالى مىخواهد با چرخاندن پیروزیها به دست مؤمنین و کافران، حقیقت ایمانِ مؤمنین و کفر کافران را به فعلیت کامل برساند و پوچی زندگی کفر نمایان گردد.
از مجموع این آیات مىتوان نتیجه گرفت كه نه نسبت به بقای یك ملت و تمدن كمحوصله شویم و نه بقای آنها را دلیل بر حقانیت آنها بدانیم، بلكه ادامهی حیات آنها بنا به سنت خاصى است و ریشه در حیات تكوینى آن امت دارد كه به سرآمد خاصى وصل است. زیرا قرآن میفرماید: اگر آنها را به خاطر ظلمشان نمىگیریم به خاطر این است كه هنوز اجلشان نرسیده است.