تربیت
Tarbiat.Org

خطر مادی‌شدن دین
اصغر طاهرزاده

نظر به همه‌ی ابعاد انسان

در صدر اسلام بعد از رحلت رسول خدا(ص) از این نکته غفلت شد که احکامی که حاصل اندیشه‌ی بشر باشد از درک بسیاری از ابعاد عالم و آدم غافل است و در کمترین فرصت به بحران گرفتار می‌شود، ولی احکامی که خدا برای بشر بیاورد احکامی حق و مطابق با تمام ابعادِ بشریت است و اگر بشر مطابق آن زندگی خود را سامان دهد دارای شخصیتی الهی می‌شود و روح و روانش متصل به غیب و عالم گسترده‌ی معنویت می‌گردد. ائمه‌ی معصومین(ع) واسطه‌ی گرفتن احکام الهی و ارائه‌ی آن به بشر هستند. با حذف آن‌ها مردم را به مردم واگذار کردند و جامعه را از حکم الهی و ارتباط آن با عالم غیب محروم کردند. همین‌طور که در دموکراسیِ مطرح در نظام لیبرال دموکراسی رابطه‌ی جامعه با عالم قدس و معنویت قطع است، مگر این که از طریق مردم سالاریِ دینی اشکال آن را برطرف نمائیم و در بستر احکام الهی رأی مردم جهت داده شود و با طرح ولایت فقیه جهت کلی جامعه از توجه به حق خارج نگردد، به همین جهت ولی فقیه نماینده‌ی مردم نمی‌باشد که بخواهد براساس نظر مردم عمل کند بلکه براساس حکم خدا در زمان غیبتِ امام معصوم(عج) باید مدیریت کلی جامعه‌ی اسلامی را در دست بگیرد.(86)
خداوند در قرآن می‌فرمایند: «بَلْ جَاءهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ»؛(87) بلکه آن پیامبر همراه با پیام‌های حقّ به سوی مردم آمد و اکثر آن‌ها از حق کراهت داشتند. طبق آیه‌ی فوق اگر نظر و رأی مردم با حکم خدا در تضاد باشد هرچند یک میلیارد رأی هم به کسی داده باشند از آن جهت که با حکم خالق هستی در تضاد است هیچ ارزشی ندارد. اینجاست که در حکومت اسلامی اهمیت و ضرورت فقهای شورای نگهبان روشن می‌شود که وظیفه دارند تمام مصوبات مجلس شورای اسلامی را براساس احکام دین بررسی و تأیید کنند. حضرت امام خمینی«رحمة‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «مجردِ بودن رژیم اسلامی، این مقصد نیست. مقصد این است که در حکومت اسلامی، اسلام حکومت کند و اشخاص به رأی خودشان، به فکر خودشان حکومت نکنند. رأی ندهند به کسانی که خیال می‌کنند خودشان صاحب رأی هستند، خودشان را متفکر می‌دانند، روشنفکر می‌دانند، به این‌ها رأی ندهند. برای این که رأی مردم در مقابل حکم خدا رأی نیست، ضلالت است».(88) مقام عالَم ماده مقام کثرت است و خداوند از یک جهت حق است و از جهت دیگر وحدت محض است و اهل البیت(ع) واسطه‌ی بین کثرت و وحدت می‌باشند و مردم و جامعه را به وحدت محض وصل می‌کنند. حال اگر اهل البیت(ع) از حاکمیت جامعه حذف شوند، ارتباط جامعه با وحدت محض که همان حق است قطع می‌گردد و جامعه گرفتار کثرت‌ها می‌شود که در ذات خود مقابل حق بوده و باطل است و لذا جامعه اگر ارتباط خود را با حضرت اَحد قطع کرد به اضمحلال و گمراهی و بحران فرو می‌رود، در آن صورت آن جامعه در حدّ عالم ماده متوقف شده و به عبارتی به خود واگذار گشته است. وقتی تصور کنیم دین، مجموعه‌ای از قراردادهای بشری است که انسان‌های بزرگ وضع کرده‌اند، از محدوده‌ی عالم کثرت خارج نگشته‌ایم و عملاً راه خود را از عالم وحدانی قطع کرده‌ایم و با انواع سرگردانی‌ها گرفتار کثرت شده‌ایم. ولی اگر حکم خدا در جامعه اجرا شود جامعه آرامش و ثبات پیدا می‌کند، زیرا خداوند وحدت محض و ثبات محض است و ارتباط با قرار و ثبات محض، موجب قرار و ثبات می‌شود. ولی اگر جامعه حکم خدا را کنار گذاشت و به خود واگذارده شد، از آن‌جا که جامعه به خودی خود در مقام کثرت است وقتی از مقام وحدانی جدا شود دچار آشفتگی و انواع گمراهی‌ها می‌گردد. گمراهی بیشتر این است که چنین جامعه‌ای بصیرت خود را از دست بدهد و آشفتگی‌های خود را نه تنها درک نکند، بلکه عین راحتی و آرامش بپندارد و به کلی از رویکرد به حق محروم شود و اگر هم به تکنیک‌های پیچیده دست یافت تماماً آن‌ها را در جهت امیال شیطانی استفاده کند.