تربیت
Tarbiat.Org

خطر مادی‌شدن دین
اصغر طاهرزاده

ریشه‌ی مشکلات جهان اسلام

احبار و رهبان و فرهنگ غفلت از غدیر در نگاه مادی داشتن نسبت به دین مشترک‌اند و لذا در عمل هم یک کارکردند و به صورت‌های مختلف دین و غیب را در ماده حلول داده و مادی کردند. لذا وقتی احکام دین پایگاه قدسی ندارد اگر یک روز هم حکم خدا در جامعه تعطیل شد نگران نخواهند بود و خواهند گفت دو متعه(49) در زمان رسول خدا حلال بود و من حرام کردم.(50) سخنی که خلیفه‌ی دوم بر زبان راند، به این معنی است که پیامبر آن‌گونه معتقد بود و من این‌گونه. چون از نظر خلیفه‌ی دوم در زمان پیامبر(ص) مصلحت وقت به دست وحی بود ولی پس از رحلت ایشان و با انقطاع وحی، تشخیص مصلحت و اجرای احکام اسلام به طور کلی منوط به نظر مقام خلافت است. این بینش چهره‌ی خاصی از مادی‌کردن دین است، چون معتقد است می‌توان با تشخیص خلیفه کارهای جامعه را جلو برد بدون آن که این تشخیص ربطی به نظر پروردگار داشته باشد. حاصل این بینش وضعی است که امروز در جهان اسلام شاهدیم که حاکمان سکولار بر جامعه حکم می‌رانند، بدون آن که دغدغه‌ی اجرای حکم خدا بر جامعه را داشته باشند و بخواهند به منبع حیات هستی یعنی خدای «حیّ» متصل باشند.
شیعه معتقد است حضرت اَحد به عنوان حقیقت اعلای عالم هستی و حیّ لایموت، احکامی دارد که نور وحدانی او با پذیرش احکام الهی در جامعه جلوه و ظهور پیدا می‌کند و از این طریق جامعه حفظ می‌شود و نه‌تنها حیات حقیقی خود را از دست نمی‌دهد بلکه در آن رشد می‌کند، به همین جهت احکام الهی قراردادی و اعتباری صِرف نیستند که هر کس بتواند آن‌ها را تغییر دهد بلکه احکام الهی واسطه‌ی ظهور حقایق آسمانی در زندگی مردم است و این از طریق انسان‌هایی اظهار می‌شود که پیامبر خدا باشند و یا با اسرار پیامبران مرتبط‌اند که در اسلام بعد از پیامبر(ص) علی(ع) و اولاد آن حضرت دارای چنین مقامی هستند و در همین راستا بنا به اسنادی که مورد تأیید اهل سنت نیز هست، رسول خدا(ص) فرمودند: «لِکُلِّ نَبِی صَاحِبُ سِرٍّ وَ صاحبُ سِرّی عَلی بن اَبی طالب»؛(51) برای هر پیامبری صاحب سرّی است و صاحب سرّ من علی‌بن‌ابی‌طالب است.
اگر کسی متوجه خطر مادی‌شدن دین باشد و بداند بعد از پیامبر(ص) و انقطاع وَحی، ارتباط انسان‌ها باید از طریق انسان‌هایی که واسطه‌ی فیض‌اند با عالم معنویت برقرار باشد، می‌داند بعد از خدا و رسول او باید از اهل البیت(ع) پیروی کرد. زیرا خداوند می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنکُم»(52) اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولی الأمر را. اُولِی‌الأمر حتماً باید معصوم باشند، زیرا خدا ما را به اطاعتِ غیر معصوم دعوت نمی‌فرماید. از طرفی در جای دیگر می‌فرماید: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»(53) فقط خدا اراده کرده که آلودگی را از شما اهل البیت بزداید و شما را به طهارت خاصی نایل گرداند. پس باید اولی‌الامری که فرموده است باید از او اطاعت کرد اهل البیت(ع) باشند. و در راستای این که همان اهل البیت به باطن قرآن دسترسی دارند می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَریم‏ فی‏ كِتابٍ مَكْنُون‏ لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون‏»(54) آن قرآن، قرآن کریمی است در کتابی پنهانی در عالم غیب و طوری است که فقط مطهرون می‌توانند به آن دست بیابند، و مطهرون هم طبق خودِ قرآن جز اهل‌البیت(ع) نیستند.
این آیات دلالت بر این دارد که اهل البیت(ع) مظهر حکم خدا هستند و آن‌ها، طوری قرآن را برای مردم تبیین می‌کنند که مردم گرفتار دین مادی نشوند، در حالی که خلفاء به جهت عدم ارتباط با باطن قرآن، گفتند جامعه را به تشخیص خودمان اداره می‌کنیم و رمز عدم موفقیت مسلمین در رسیدن به اهدافی که اسلام برای آن‌ها تعیین کرده در همین نکته است.