مطلب دیگری که در رابطه با قدسیکردن امور لازم است عرض شود؛ موضوع اعتقاد به ولایت انسانهای کامل و واسطههای فیض الهی است. در روایات داریم که رسول خدا(ص) و ائمه(ع) تأکید دارند؛ هرکس ولایت ما را ندارد در مسیر دینداری به نتیجهای که باید برسد نمیرسد، تا آنجا که روایات تاکید می کند فلسفهی ارسال همهی رسولان به خاطر ولایت پیامبر خدا(ص) و حضرت علی(ع) میباشد. رسول اکرم(ص) میفرمایند: ملکی نزد من آمد و پرسید: «یَا مُحَمَّدُ سَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا عَلَى مَا بُعِثُوا قَالَ قُلْتُ عَلَى مَا بُعِثُوا، قَالَ عَلَى وَلَایَتِكَ وَ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)»؛(33) اى محمّد بپرس پیامبرانى را كه پیش از تو برانگیخته شدند به چهچیز مبعوث شدند؟ من گفتم: بر چه چیز برانگیخته شدند؟ گفت: بر ولایت تو و ولایت علىبنابىطالب(ع) مبعوث شدند.
موضوع از این قرار است که پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّهُ نُوری»؛(34) اولین چیزی که خدا خلق کرد نور من بود. یعنی نور رسول خدا(ص) یک واقعیت حقیقی فوق زمین و زمان است و نیز میفرمایند: «کُنْتُ نَبِیاً وَ اٰدَمَ بَینَ الْماٰءِ وَ الطّین»؛(35) من پیامبر بودم در حالی که حضرت آدم(ع) هنوز بین آب و گل بود و خلق نشده بود. و نیز حضرت علی(ع) میفرمایند: «کُنْتُ وَصِیاً وَ اَدَمُ بَینَ الْمَاءِ وَ الطّین»؛(36) من وصی بودم و هنوز آدم در بین آب و گل بود. این نوع وجود برای پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و سایر ائمه(ع) به این معنی است که آنها در مرتبهی بالاتر از عالم ماده و عالم خلق، در عرش الهی حاضر بوده و حاضر هستند و از این جهت یک نوع ولایت بر هستی دارند و وظیفهی انسانهاست که با پذیرش ولایت تشریعی آنها، جان خود را به نور عرشی اهلالبیت(ع) متصل گردانند و اعتقاد به وَلایت ائمه(ع) به آن معنی است که جان خود را متوجه حقایق عالیهای بکنیم که اهل البیت(ع) مظاهر تامّ آن حقایقاند و نزدیکی به آن مظاهرِ مطهّره وسیلهی اتصال به آن حقایق عالیه است و هرکس منکر آن حقایق باشد، یعنی منکر وَلایت اهل البیت(ع) باشد در یک دینداری قالبی و بیروح فرو میافتد و به هیچ چیز نمیرسد، عملاً از عالم قدس روی برگردانده و در دین خود در حد آداب و رسومات مشغول و متوقف است. خلافت انتصابی بدون توجه به مسئلهی وَلایت، تصورش این بود که امور دنیایی مردم باید متصدی داشته باشد نه اینکه انسانها باید با ارتباط با عالم قدس سروسامان بگیرند. لذا با محدود کردن مسلمانان در یک نظام اجتماعی به ظاهر اسلامی و انکار وِلایت ائمهی معصوم(ع)، مسلمانان را از ارتباط با عالم قدس محروم کردند.
بحث ولایت در راستای سیر باطنی که شیعه بر آن تأکید دارد یک بحث عمیق و دقیق علمی است که باید مورد شناخت قرار بگیرد. هدف دین آن است که انسان از طریق آداب دینی به مقام وحدت حقیقیهی تامّهی انسانی، یعنی مقام موحد محض دست یابد. توحید در مقام انسانی یعنی مقام انسان کامل که همان مقام اهل البیت(ع) باشد و ارتباط باچنین مقامی شرط سیر باطنی همه جانبهی انسانها است و نمیتوان بدون چنین ارتباطی به نتیجه رسید. ابنعباس نقل میکند که به رسول خدا(ص) عرض کردم به من توصیهای بفرمائید، حضرت فرمودند: «عَلَیْكَ بِحُبِّ عَلِیبنِ أَبِی طَالِبٍ- فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی؛ قَالَ عَلَیْكَ بِمَوَدَّةِ عَلِیبنِ أَبِی طَالِبٍ، وَ الَّذِی بعَثَنِیبالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ مِنْ عَبْدٍ حَسَنَةً حَتَّى یَسْأَلَهُ عَنْ حُبِّ عَلِیبنِ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ تَعَالَى أَعْلَمُ فَإِنْ جَاءَهُ بِوَلَایَتِهِ قَبِلَ عَمَلَهُ عَلَى مَا كَانَ فِیهِ وَ إِنْ لَمْ یَأْتِهِ بِوَلَایَتِهِ لَمْ یَسْأَلْهُ عَنْ شَیْءٍ وَ أَمَرَ بِهِ إِلَى النَّارِ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ وَ الَّذِیبعَثَنِیبالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ النَّارَ لَأَشَدُّ غَضَباً عَلَى مُبْغِضِ عَلِیٍّ مِنْهَا عَلَى مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَلَدا»؛(37) علىبنابىطالب را دوست بدار. عرض كردم: یا رسول اللّه! دیگر چه سفارشى دارى؟ فرمود: به علىبنابىطالب مودّت بورز. سوگند به خدایى كه مرا به حقّ به پیامبرى برانگیخته است خداوند هیچ حسنهاى را از بندهاى نمىپذیرد مگر آن كه از حبّ علىبنابىطالب از او پرسش كند و خداوند آگاه است اگر بندهی او در حالى به روز رستخیز آمد كه ولایت على را با خود داشت، عمل او را میپذیرد و اگر ولایت او را نداشت دیگر از اعمال او پرسشى نمىكند و فرمان مىدهد به آتش دراندازندش. اى ابن عبّاس! سوگند به خدایى كه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت، آتش بر كسى كه نسبت به على كینه ورزد بیشتر شعله خواهد كشید تا كسى كه براى خدا فرزند قائل باشد.
چنانچه در این روایت دقت فرمایید اسرار بزرگی در راه دین داری را در جلوی ما می گشاید و به ما می فهماند که تا قلب ها به سوی انسان های قدسی سیر نکند بهره ای از اعمال خود نمی برند. تدبر در این روایت به خود عزیزان واگذار می شود.
سخن آخر اینکه: اسلام باید محقق شود تا حکومت اسلامی به معنی واقعی محقق گردد. با طرح حکومت اسلامی و طرح آداب اسلامی، ما در ابتدای راه هستیم. حکومت اسلامی وقتی به نتیجههایی که باید برسد میرسد که زمینهی تحقق دیانت در باطن انسانها فراهم گردد تا انسانها به بندگی کامل خداوند که مقصد اصلی خلقتشان است برسند. با سوزِِ بندگی و اصالتدادن به بندگی خداوند جامعهی اسلامی متحقق میشود. باید به سراغ کسانی برویم که آتش در سینه دارند و به جان دیگران آتش میزنند و سخت مواظباند که دین گرفتار بینشهای مادی نگردد. عنایت فرمودید که یک بینش غلط چگونه دین را تا حد یک قالبِ میانتهی تنزل میدهد، در راستای فاصلهگرفتن از برداشتهای غلط از دین عرض میکنم افکار علمایی همچون حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» و علامه طباطبائی«رحمةاللهعلیه» نوری است که ما را در حد اسلام قالبی و اعتباری متوقف نمیکند.
خداوندا: به حقیقت فاطمه زهرا(س) که دغدغه و نگرانی داشتند تا دین گرفتار افکار مادی نشود، ما را منوّر به دینی بفرما که هرچه بیشتر راه قلبِ ما را بر عالم قدس و معنویت بگشاید.
خداوندا: به لطف و کرم خودت این ملت را به اندیشمندان اسلامی متصل بگردان، و روز به روز رحمتی به این جامعه عطا فرما که بتوانند از طریق عالمان واقعی راه خود را به سوی تمدن اسلامی باز نمایند.
مباحثِ مطرح شده در این جلسه را به قرار زیر جمعبندی می کنیم:
1- علامهی طباطبایی«رحمةاللهعلیه» با ارتباط با پروفسور کربن و سایر طرق به طور ریشهای متوجه ضد قدسی بودن فرهنگ مدرنیته شدند و سعی کردند جهت جبران چنین خطری قلم بهدست گیرند و آنچه باید بنویسند نوشتند.
2- طبق نظریهی حلول، مسیحیت معتقد است خداوند در جسم حضرت مسیح(ع) حلول کرده و از این طریق دین الهی مادی شد و افقها از توجه به خدا به سوی شخص مسیح(ع) تغییر جهت داد.
3- وقتی دین خدا مادی گشت دیگر توان تغذیهکردن جان جامعه را ندارد و جانها نمیتواند شیفتهی آن باشد.
4- سخن خلیفهی اول و اجتهادی که او بدان معتقد بود آغاز ماجرای مادیشدن دین در اسلام بود تا آنجا که خلیفه اختیار تامّ پیدا کرد تا بالاتر از پیامبر(ص) در متن احکام الهی نیز تصرف کند.
5- اگر مناسبات اجتماعی از طریق وحی الهی به ملکوت عالم مرتبط نشود جامعه به انواع بحرانها گرفتار میگردد.
6- در سیر اجتهاد خلیفه، «صلاح مقام خلافت» بهجای مصالح اسلام و مسلمین نشست که نمونههایی مثل عدم اجرای حدّ بر خالد بن ولید از آن نوع است.
7- دینداری حقیقی عامل اتصال به ملکوت خواهد شد و موجب میشود تا علم انسان به عالم و آدم، علم حقیقی باشد و با جنبههای ملکوتی این عالم ارتباط برقرار کند، چیزی که در روش خلفا کاملاً مورد غفلت قرار گرفت.
8- وحدت و بقاء جامعه در راستای اتحاد با حضرت احد که عین وحدت و بقاء است محقق میشود و هراندازه جامعه از دین معنوی و سیر باطنی محروم شود از وحدت و بقاء محروم شده است.
9- با عصریشدن شریعت و هماهنگشدن دین با برداشتهایی که علوم تجربی از عالم و آدم دارد، عملاً به جای اصالتدادن به وَحی الهی، پذیرفتهایم آنچه بشر جدید از عالم میشناسد عین حق و حقیقت است و این خطای بزرگ دوران ما در مادیکردن دین است.
10- در آخر، جایگاه ولایت انسان کامل از جهت اتصال جامعه به عالم قدس مورد بحث قرار گرفت و تأکید شد که رمز بقای حکومت اسلامی و سیر آن به سوی تمدن اسلامی رجوع به علمایی است که به کمک فرهنگ اهلالبیت(ع)، جامعه را از خطر مادیشدنِ دین میرهانند.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»