تربیت
Tarbiat.Org

خطر مادی‌شدن دین
اصغر طاهرزاده

معنی هلاكت

خداوند می‌فرماید: «وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْیَةٍ إِلاَّ وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ، مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ»(125) هلاك نكردیم قوم و گروهى را مگر این‌كه براى آن‌ها كتاب معلومى بود و چون وقتش رسید آن‌ها را هلاك كردیم و اجل و سرآمد هر امتى نه جلو مى‌افتد و نه عقب.
از این آیه دو نکته به‌دست مى‌آید: نکته‌ی اول این‌که؛ هر امتى كتاب معلومی دارد، چه آن امت خوب باشد و چه بد و چون موضوعِ مورد بحث در این آیه مردمی هستند که در مقابل انبیاء ایستادند می‌فرماید تا فرصت تاریخی آن‌ها به سر نیامد هلاکشان نکردیم ولی از این‌که می‌فرماید: هر امتی كتاب معلومی دارد غفلت نشود و حتی آن‌هایی هم که مقابل انبیاء می‌ایستند و حتماً هلاک می‌شوند، مطابق کتاب معلومی که برای آن‌ها تقدیرشده و طبق سرآمد خاصی که در کتاب آن امت برای آن‌ها رقم خورده، هلاک می‌شوند تا از طرف خدای غفورِ دارای رحمت، فرصت کافی جهت بروز شخصیت خود داشته باشند، همان نکته که قرآن چنین می‌فرماید: «وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا»(126) و پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است اگر به [جرم] آنچه مرتكب شده‏اند آنها را می گرفت قطعا در عذاب آنان تعجیل مى‏نمود [ولى چنین نمى كند] بلكه براى آنها موعدی است كه هرگز از برابر آن راه گریزى نمى‏یابند.
نکته‌ی دوم جهت تحلیل نظام هستی از زاویه‌ی نگاه تکوینی، این است که متوجه باشیم دین، یك حقیقت پایدار است تا امت‌ها بتوانند خود را از هلاکت برهانند، ولى تمدن‌ها حقیقت پایدار نیستند و تمام‌ شدنى‌اند، چه مؤمن باشند و چه كافر، همه‌ی آن‌ها اجل مسمّائى دارند که بعد از آن باید بروند و امتی دیگر جای آن‌ها را بگیرد مثلاً خداوند بنا دارد دولت قاجار صدسال بماند چه خوبى كند چه بدى. «گناه‌کاری» اولاً: بد استفاده‌كردن از فرصت است. ثانیاً: موجب می‌شود تلاش‌های آن‌ها حاصلی در بر نداشته باشد و انرژی‌هایی که جهت ایجاد آن تمدن صرف کردند براى آن‌ها ثمر ندهد، ولی این طور نیست که تلاش‌ آن‌ها اجل آن دولت یا سلسله را جلو یا عقب بیندازد، زیرا مى‌فرماید «مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا یَسْتَأْخِرُونَ» اجل آن امت عقب و جلو نمى‌افتد ولی دین به عنوان یک حقیقت همیشه می‌ماند و نتیجه‌ی دینداری برای دینداران نیز می‌ماند، در حالی‌که امت‌ها با تمام‌شدن اجلشان می‌روند. عرض کردم این خیلی شبیه اجل انسان‌ها است به طوری که هم امام حسین(ع) طبق اجلشان شهید شدند، هم عمرسعد طبق اجلش مرد، ولى عمر سعد به جهت ظلمش هلاك شد و رفتنش همراه با پوچى بود ولی امام حسین(ع) خود را به دین اسلام گره زدند و تا قیام قیامت با باقی‌ماندن اسلام برای آن حضرت برکت به همراه دارد. آیه‌ی مورد بحث با طرح «کتاب معلوم» برای هر امت، مى‌فرماید هلاكت آن قوم ریشه در تكوین دارد و از قبل مشخص بوده كه این ملت چه موقعى نابود مى‌شوند ولی کاری کردند که هلاک شدند و حاصل کارشان پوچ شد.
دقت در موضوع فوق امنیت عجیبى به ما مى‌دهد و آن این‌كه هر واقعه‌اى آن وقتى كه باید واقع بشود واقع مى‌شود و هرحركتى به آن نقطه‌ی انتهائى كه باید برسد مى‌رسد، شما در تغییر نقطه‌ی انتهایى هیچ نقشى ندارید امّا در كیفیت‌دادن به كل مسیر و نقطه‌ی پایانى نقش دارید.(127)