بعضیها دینشان یک دین خیالی و خدایشان یک خدای وَهمی است و با خیالات خود خوشاند، بدون آنکه با حقیقت حضرت احدیت ارتباط داشته باشند، نماز میخوانند بدون آنکه به هست و نیست خداوند کاری داشته باشند. بلکه با خدای خیال خود خوشاند چنین مکتبی را در اصطلاح امروزی آن «نومینالیسم» می گویند، بندگیشان خیالی است صرفاً برای آن که در روان خود راحت باشند بدون آن که نظر به واقعیت موضوع داشته باشند، مثنوی مولوی و دیوان حافظ میخوانند برای آن که با خیالاتی خوش به سر ببرند. طوری زندگی را برای خود تعریف کردهاند که دغدغهی ارتباط با حقایق اعلی در آنها نیست بلکه میخواهند با خیالاتی که دارند زندگی کنند. اینها به معنی واقعی ولایت ندارند، زیرا ولایت به این معنی است که انسان راه تجلی انوار عالیهی حقهی حقیقیهی موجود در عالم اعلی را در جان و قلب خود بگشاید و سعی کند با ذوات مقدس عالم اعلا مرتبط باشد نه این که صرفاً با خیال خود زندگی کند. ولایت به معنی شیعی و عرفانی آن این است که بدانید نور فاطمهی زهرا(س) قبل از خلقت عالم موجود بوده(61) و میتوان با ارادت به حضرت زهرا(س) و توجه به سیرهی آن حضرت به عالم بالا و بواطن عالم وجود سیر کرد، نه این که یک خیالی از آن حضرت بسازیم و با آن خوش باشیم. در مورد رسول خدا(ص) و ائمهی هدی(ع) نیز قاعده از همین قرار است.(62)
طبیعی است آدمهایی که دینشان خیالی و مادی است با دینداران واقعی که نظر به حقیقت دارند و مقید به ارتباط با آن هستند، درگیر میشوند. جنگ کربلا جنگ اسلام مادی شده با اسلام قدسی اهل البیت(ع) است و این جنگ تمام شدنی نیست، جنگی که در یک طرف، معنویت در حد ماده سقوط کرده و مادیت اصالت و ارزش پیدا کرده و در طرف دیگر، نظام مادی را به چیزی نمیگیرد و به حقایق عالم بالا اصالت میدهد و زندگی دنیایی را مسیر اُنس با آن عالم میداند. وقتی حقایق قدسی مدّ نظر نبود یزید میگوید: حسین پسر فاطمهی زهراء است، من هم پسر هند جگرخوار هستم. او یکی، من هم یکی.
خانهی فاطمهی زهراء(س) در عین اصالتدادن به حقایق غیبی، دو صفت دارد: یکی سادگی در امور دنیا و دیگر بندگی خدا و توجه به حضرت الله. خانهی معاویه هم در عین اصالتدادن به عالم ماده، دقیقاً عکس آن دو صفت را دارد، یکی تجمل و توجه هرچه بیشتر به دنیا و دیگر عصیان در مقابل فرمان خدا و پشت کردن به هر حقیقت قدسی. نتیجهی خانهی فاطمه(س)، اهل البیت(ع) است و نتیجهی خانهی معاویه، یزید. کسی که بخواهد به حقایق عالیهی اهل البیت(ع) نزدیک شود نمیتواند از سادگی و بندگی بیبهره باشد.
هرجا پای تجمل در میان است، پای دین مادی شده در کار است و لذا نباید در آنجا امید دینداری داشت. اگر خانهی فاطمه(س) الگوی تاریخ است و نظام اسلامی از آن طریق میتواند به اهداف خود برسد، باید متوجه باشیم شاخصهی خانهی فاطمه(س) سادگی و بندگی است و باید در تمام مناسبات اجتماعی و فردی این شاخصهها مدّ نظر باشد.
فرمود: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛(63) ای پیامبر، کسانی که دین مادی دارند حتماً با تو درگیر میشوند. میخواهند نور خدا را با فوت دهان خاموش کنند، ولی خدا نورش را حفظ میکند، هرچند کفار نخواهند. پس شما دینداری کنید، که دین الهی عین پایداری است و موجب سعادت همگان میشود.
مطالبی که در این جلسه مورد بررسی قرار گرفت به ترتیب زیر است:
1- اهل کتاب چون آنچه را خدا و رسول او حرام کردهاند، حرام نمیدانند پس در واقع به دینی که مطابق فطرت است پشت کردهاند و در همین راستا ارتباط و اختلاط با آنها موجب میشود تا جامعهی اسلامی دچار مشکلات فرهنگی شود.
2- برای آنکه فرهنگِ منحرف اهل کتاب، فرهنگ غالب جامعه نگردد خداوند به مسلمانان توصیه میفرماید با آنها مبارزه کنید تا مجبور به دادن جزیه شوند و از این طریق خوار گردند.
3- خطر مادیشدن یک دین تا آنجایی خطرناک است که خداوند به پیامبر بعدی دستور میدهد با طرفداران دین مادی شده مبارزه کند تا خوار شوند، زیرا در چنین دینی قالبها دینی است ولی نظرها به اموری است که بتپرستان نیز به همان امور نظر داشتند.
4- از آنجایی که عامل پایداری معنویت در دین، حضور انسانهایی است که واسطهی فیض بین خدا و خلق خدا باشند، غفلت از این مسئله عامل ایجاد بینش مادی می شود.
5- ظاهرگرایی و غفلت از غیب موجب میشود تا مساجد گرفتار زینتهای دنیایی شوند و آن مکانهای مقدس کمتر به عنوان خانهی خدا و محل ارتباط با عالم معنا مدّ نظرها باشند.
6- با مادیشدن دینِ مسیحیت، آباء کلیسا خود را در جایگاهی قرار دادند که سخنانشان مثل سخن خدا بدون قید و شرط پذیرفته شد و همین امر با به صحنهآمدن خلافت وارد نظام اسلامی شد، به طوری که با توجیه «مصلحت وقت» بعضاً نظر افراد در جامعه بر سخن خدا و رسول خدا(ص) غلبه یافت.
7- مجتهدین در شیعه تلاش میکنند تا حکم خدا را از متون دینی کشف نمایند ولی اجتهاد در نظر اَحبار و رُهبان و خلافت انتخابی این بود که افراد نظر خودشان را به عنوان حکم خدا بر جامعه حاکم نمایند.
8- با مادیشدن دین، حساسیتِ یافتن نسبت به سخن خدا و اتصال زمین به آسمان در مردم از بین میرود و رعایت قالب دین کافی مینماید.
9- امامان معصوم در حاکمیت جامعه، جایگاهی دارند که در ارتباط با باطن قرآن، جامعه را از سرگردانی در نظرات مختلف حفظ میکنند.
10- وقتی جامعه با خدای حقیقی مرتبط نباشد نمیتواند در حادثههای خطیر از دنیا بگذرد، همانطور که خدای عمرسعد، خدایی نبود که او بتواند به خاطر آن از به شهادترساندنِ امام حسین(ع) دست بردارد.
11- خدای خیالی و وَهمی، خدایی نیست که انگیزهی ارتباط با حقایق غیبی را در انسان ایجاد کند و عملاً انسانها با این نوع خداها از ولایت خدای واقعی که «یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ»؛ است، محروم هستند.
12- پذیرفتن ولایت خدای واقعی و پیرو آن، ولایت انسانهای معصومی که واسطهی فیضاند، موجب میشود که «سادگی» و «بندگی» وارد زندگیها شود و این دو، عامل جدایی معاویه از علی(ع) و جدایی دین مادیشده از دین معنوی است.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»