تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

انفاقهای ریایی و الهی

ایـن آیـه در حـقـیقت دنباله آیات پیش و اشاره به افراد متکبر و خود خواه است. می فرماید: ((آنـهـا کـسـانـی هـسـتـنـد کـه نـه تـنـهـا خـودشـان از نـیـکـی کـردن بـه مـردم) بخل می ورزند، بلکه دیگران را نیز به آن دعوت می کنند)) (الذین یبخلون و یاءمرون


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 428@@@

الناس بالبخل).

عـلاوه بـر ایـن سـعـی دارنـد ((آنـچـه را کـه خـداونـد از فـضـل و (رحمت) خود به آنان داده کتمان کنند)) مبادا که افراد اجتماع از آنها توقعی پیدا کنند (و یکتمون ما آتاهم الله من فضله).

سـپـس سـرانجام و عاقبت کار آنها را چنین بیان می کند که: ((ما برای کافران عذاب خوار کننده ای مهیا ساخته ایم)) (و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا).

شـایـد سـر ایـن تـعـبـیر آن باشد که بخل غالبا از کفر سرچشمه می گیرد، زیرا افراد بـخـیـل، در واقـع ایـمـان کـامـل بـه مـواهـب بـی پایان پروردگار و وعده های او نسبت به نیکوکاران ندارند، فکر می کنند کمک به دیگران آنها را بیچاره خواهد کرد.

و ایـنـکه می گوید: عذاب آنها خوارکننده است برای این است که جزای ((تکبر)) و ((خود برتربینی)) را از این راه ببینند.

ضمنا باید توجه داشت که بخل منحصر به امور مالی نیست، بلکه گرفتگی در هر نوع مـوهـبـت الهـی را شـامـل مـی شـود، بـسـیـارنـد کـسـانـی کـه در امـور مـالی بـخـیـل نـیـسـتـنـد ولی در عـلم و دانـش و مـسـایـل دیـگـری از ایـن قبیل بخل می ورزند.!

در آیـه دوم بـه یـکـی دیـگـر از صفات متکبران خود خواه اشاره کرده، می فرماید: ((آنها کـسـانـی هـسـتـنـد کـه اگـر انفاقی می کنند به خاطر تظاهر و نشان دادن به مردم (و کسب شـهـرت و مـقـام اسـت زیـرا) آنـهـا ایـمان به خدا و روز رستاخیز ندارند))(و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الآخر).

و از آنـجـا کـه هـدف آنها جلب رضایت خالق نیست بلکه خدمت به خلق است، و دائما در این فکرند که چگونه انفاق کنند تا بیشتر بتوانند از آن بهره برداری به سود خود نموده، و موقعیت خود را تثبیت کنند، زیرا آنها ایمان به خدا و روز


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 429@@@

رسـتـاخـیـز نـدارنـد، و به همین جهت در انفاقهایشان انگیزه معنوی نیست، بلکه انگیزه آنها هـمـان نـام و شـهـرت و کـسـب شـخصیت کاذب از این طریق است که آنان نیز از آثار تکبر و خودخواهی آنها است.

آنـهـا شـیطان را دوست و رفیق خود انتخاب کردند و کسی که چنین باشد بسیار بد رفیقی بـرای خـود انـتـخـاب کـرده و سـرنـوشتی بهتر از این نخواهد داشت (و من یکن الشیطان له قرینا فساء قرینا).

چون منطق و برنامه آنها همان منطق و برنامه رفیقشان شیطان است، او است که به آنها می گـویـد: ((انـفـاق خـالصـانـه مـوجـب فـقـر مـی شـود**(الشیطان یعدکم الفقر)، سوره بقره آیه 268.*** و بـنـابـر ایـن یا انفاق نمی کنند و بـخـل مـی ورزند (چنانکه در آیه قبل اشاره شد) و یا اگر انفاق کنند در مواردی است که از آن بهره برداری شخصی خواهند کرد (چنانکه در این آیه اشاره شده است).

از ایـن آیـه ضـمـنا استفاده می شود که یک همنشین بد تا چه اندازه می تواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد، تا آنجا که او را به آخرین درجه سقوط بکشاند.

و نـیـز از آن اسـتـفـاده مـی شـود کـه رابـطـه مـتـکـبـران بـا شـیـطـان و اعـمـال شـیطانی یک رابطه مستمر است نه موقت و گاهگاهی، چرا که شیطان را به عنوان رفیق و ((قرین)) و همنشین خود انتخاب کرده اند.

در آیـه بـعـد به عنوان اظهار تاءسف به حال این عده می فرماید: چه می شد اگر آنها از ایـن بـیراهه ها بازمی گشتند و ایمان به خدا و روز رستاخیز پیدا می کردند، و از مواهبی که خداوند در اختیار آنها گذاشته با اخلاص نیت و فکر پاک به بندگان خدا می دادند)) و از این راه برای خود کسب سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 430@@@

می کردند (و ماذا علیهم لو آمنوا بالله و الیوم الاخر و انفقوا مما رزقهم الله).

با اینکه این راه، صافتر و روشنتر و پرفایده تر است و راهی را که آنها انتخاب کرده اند جز زیان و بدبختی نتیجه ای ندارد چرا در کار خود تجدید نظر نمی کنند؟!

((و در هـر حـال خـداونـد از نـیـات و اعمال آنها با خبر است)) و بر طبق آن به آنها جزا و کیفر می دهد (و کان الله بهم علیما).

قـابـل تـوجـه ایـنـکـه در آیـه سـابـق کـه سـخـن از انـفـاقـهـای ریاکارانه بود انفاق به ((اموال)) نسبت داده شده، و در این آیه به ((مما رزقهم الله)) نسبت می دهد، این تفاوت تعبیر ممکن است اشاره به سه نکته باشد:

نـخـسـت ایـنـکـه در انـفـاقـهـای ریـایـی تـوجـه بـه حـلال و حـرام بـودن مـال نـمـی شـود، در حـالی کـه در انـفـاقـهـای الهـی حلال بودن و مصداق ((ما رزقهم الله)) بودن مورد توجه است.

دیـگـر ایـنـکـه در انـفـاقـهـای ریـایـی افـراد انـفـاق کـنـنـده چـون مـال را متعلق به خودشان می دانند از کبرفروشی و منت گذاردن ابا ندارند، در حالی که در انـفـاقـهـای الهـی چـون تـوجـه بـه ایـن دارنـد کـه امـوال را خدا به آنها داده و اگر گوشهای از آن را در راه او خرج می کنند، جای منت نیست از هرگونه کبرفروشی و منت خودداری می کنند.

از طـرف دیـگـر انـفـاقـهـای ریـایـی غـالبـا مـنـحـصـر بـه مـال اسـت زیرا چنین اشخاص از سرمایه های معنوی بی بهره اند تا از آنها انفاق کنند، اما انـفـاقـهـای الهـی دامـنـه وسـیـعـی دارد و تـمـام مـواهـب مـادی و مـعـنـوی اعـم از مال و علم و موقعیت اجتماعی و مانند آن را در برمی گیرد.




@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 431@@@