تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

دوستان بهشتی

در این آیه یکی دیگر از افتخارات کسانی که مطیع فرمان خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سـلم) بـاشـنـد بـیـان شـده، و در حـقـیـقـت، امـتـیـازاتـی را کـه در آیـات قـبـل گذشت، تکمیل می کند، و آن همنشینی با کسانی است که خداوند، نعمت خود را بر آنها تمام کرده است (و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم).

و هـمـانـطـور کـه در سـوره حـمـد، بـیـان شـده اسـت کـسـانـی کـه مـشـمول این نعمتند، همواره در جاده مستقیم گام برمی دارند و کوچکترین انحراف و گمراهی ندارند.

سـپـس در تـوضـیـح این جمله و بیان کسانی که خداوند نعمت خویش را بر آنها اتمام کرده است اشاره به چهار طایفه می کند که در واقع ارکان چهارگانه این موضوع هستند:

1 - ((انـبـیـا)) و فـرسـتـادگـان مـخصوص پروردگار که نخستین گام را برای هدایت و رهبری مردم و دعوت به صراط مستقیم برمی دارند (من النبیین).

2 - ((راسـتـگـویـان))، کـسـانـی کـه هـم در سـخـن راسـت مـی گـویـنـد و هـم بـا عـمـل و کـردار صـدق گـفـتـار خـود را اثبات می کنند و نشان می دهند که مدعی ایمان نیستند بلکه به راستی به فرمانهای الهی ایمان دارند (و الصدیقین).

از ایـن تـعـبـیر روشن می شود که بعد از مقام نبوت، مقامی بالاتر از مقام صدق و راستی نـیـسـت، نـه تـنـهـا راسـتـی در گـفـتـار بـلکـه راسـتـی در عـمـل و کـردار کـه شـامـل امـانـت و اخـلاص نـیـز مـی گـردد، زیـرا امـانـت هـمـان صـداقـت در عـمـل اسـت هـمـانـطـور کـه ((راسـتـگـویـی)) امـانـت در گـفـتـار اسـت، و در مـقـابـل آن، هـیـچ صـفـت زشـتـی بـعـد از کـفـر بـدتـر از دروغ و نـفـاق و خـیانت در سخن و عمل نیست (باید توجه داشت که صدیق صیغه

@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 510@@@

مبالغه است و به معنی کسی است که سر تا پا راستی و درستی است).

در بـعـضـی از روایـات ((صـدیـق)) بـه عـلی (عـلیـه السـلام) و امـامـان اهـل البـیـت (عـلیـهـم السـلام) تفسیر شده است و همان طور که بارها گفته ایم این گونه تفسیرها بیان مصداق روشن و عالی آیات است و معنی انحصار را نمی رساند.

3 - ((شهدا)) و کشته شدگان در راه هدف و عقیده پاک الهی، و یا افراد برجسته ای که روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند (و الشهداء).**(شهید) در اصل به معنی گواه است منتها گاهی انسان به وسیله سخن گواهی بر حق می دهد و گاهی به وسیله عمل و کشته شدن در راه اهداف پاک گواهی می دهد.***

4 - ((صـالحـان)) و افـراد شایسته و برجسته ای که با انجام کارهای مثبت و سازنده و مـفـیـد و پـیـروی از اوامـر انـبـیـاء بـه مـقـامـات بـرجـسـتـهـای نایل شده اند (و الصالحین).

و به همین جهت در روایات ما ((صالحین)) تفسیر به یاران برگزیده ائمه شده است، و ایـن نـیـز هـمـانـنـد آنـچـه در بـاره ((صـدیـقـیـن)) گـذشـت از قبیل بیان فرد شاخص است.

نـکـتـه ای کـه در ایـنـجـا یـادآوری آن لازم اسـت ایـن اسـت کـه ذکـر ایـن مـراحـل چـهـارگـانه ممکن است اشاره به این معنی باشد که برای ساختن یک جامعه انسانی سـالم و شـایـسـتـه نـخـسـت بـایـد رهـبـران بـه حـق و انـبـیـاء وارد مـیـدان شـونـد، و بـه دنـبـال آنـها مبلغان صدیق که قول و عمل آنها با یکدیگر هماهنگ است و اهداف آنها را در همه جا پخش کنند، و به دنبال این دوران سازندگی فکری، جمعی در برابر عناصر آلوده و آنـهـایـی کـه مـوانـع راه حـقـنـد وارد شـونـد و قـربـانـی دهـنـد و شـهـیـد گـردنـد و محصول این کوششها و تلاشها به وجود آمدن ((صالحان)) و ((اجتماعی پاک و شایسته)) اسـت، و روشـن اسـت کـه صـالحـان نـیـز بـرای روشـن نـگـاه داشـتـن مـشـعـل حـق نسبت به نسلهای آینده همین وظایف سه گانه را انجام خواهند داد، رهبری می کنند، تبلیغ می نمایند،


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 511@@@

و قربانی می دهند.

ضـمـنـا از آیات فوق این حقیقت به روشنی استفاده می شود که موضوع معاشران خوب، و هـمـنـشـیـنـهـای بـا ارزش بـه قـدری اهـمـیـت دارد کـه حـتـی در عـالم آخـرت بـرای تکمیل نعمتهای بهشتی این نعمت بزرگ به مطیعان ارزانی می گردد، و آنها علاوه بر همه افتخارات، همنشینانی همچون پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند داشت.

شـایـد نیاز به تذکر نداشته باشد که معاشرت مطیعان با این طوایف چهارگانه مفهومش ایـن نـیـسـت کـه آنها در مقام و مرتبه از هر جهت برابر و مساویند بلکه در عین معاشرت با یـکـدیـگـر هر کدام سهم خاصی (طبق مقام خود) از مواهب و الطاف خداوند دارند، همانطور که فـی المـثـل درخـتان و گلها و گیاهان یک باغ در عین اینکه گرد هم هستند و از نور آفتاب و باران بهره می برند، بهره های آنها همانند ارزش های آنها یکسان نیست.

سـپـس در آیـه بـعـد بـرای بـیـان اهمیت این امتیاز بزرگ (همنشینی با برگزیدگان) می فـرمـایـد: ((ایـن مـوهـبـتـی اسـت از نـاحـیـه خـدا، و او از حـال بـنـدگـان و نـیـات و شـایـسـتـگـیـهـای آنـهـا آگـاه اسـت)) (ذلک الفضل من الله و کفی بالله علیما).

البـتـه ((ذلک)) کـه اسم اشاره بعید است در این گونه موارد برای اهمیت و علو مقام به کار می رود.

و مـا هـم از آیـه فـوق الهـام گـرفـتـه و مـی گـویـیم سپاس پروردگار را که با آن همه عـوائقـی کـه در راه انـجـام کـارهـای مـثـبـت وجـود دارد، بـه فـضـل الهـی جـلد سـوم تـفـسـیـر نـمـونـه در اینجا به طرز شایسته ای پایان یافت ذلک الفضل من الله و کفی بالله علیما!

بـارالهـا! نـیـات مـا را پـاک و اعـمـال مـا را پـرثـمـر و خـالص بـرای ذات پاکت گردان.
((پایان جلد سوم تفسیر نمونه))