تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

محکمه صلح خانوادگی

در این آیه اشاره به مساءله بروز اختلاف و نزاع میان دو همسر کرده، می گوید: ((اگر نـشـانـه هـای شـکـاف و جـدائی در مـیـان دو هـمـسـر پـیـدا شـد بـرای بـررسـی عـلل و جـهـات نـاسـازگـاری و فـراهـم نمودن مقدمات صلح و سازش یک نفر داور و حکم از فـامـیـل مـرد و یـک داور و حـکم از فامیل زن انتخاب کنید)) (و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله).

و از آنجا که قضاوت نباید یک طرفه باشد می افزاید: ((و یک داور و حکم از خانواده زن انتخاب کنید)) (و حکما من اهلها).

سـپـس مـی فـرمـایـد: ((اگر این دو حکم با حسن نیت و دلسوزی وارد کار شوند و هدفشان اصـلاح میان دو همسر بوده باشد، خداوند کمک می کند و به وسیله آنان میان دو همسر الفت می دهد)) (ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما).

و بـرای ایـنـکـه بـه ((حـکـمـیـن)) هـشدار دهد که حسن نیت به خرج دهند در پایان آیه می فرماید: ((خداوند از نیت آنها با خبر و آگاه است)) (ان الله کان علیما خبیرا).


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 418@@@

محکمه صلح خانوادگی که در آیه فوق به آن اشاره شد یکی از شاهکارهای اسلام است. این محکمه امتیازاتی دارد که سایر محاکم فاقد آن هستند، از جمله:

1 - مـحـیـط خـانواده کانون احساسات و عواطف است و طبعا مقیاسی که در این محیط باید به کـار رود بـا مقیاس سایر محیطها متفاوت است، یعنی همانگونه که در ((دادگاههای جنایی)) نـمـی تـوان بـا مـقـیاس محبت و عاطفه کارکرد، در محیط خانواده نیز نمی توان تنها با مـقیاس خشک قانون و مقررات بی روح گام برداشت، در اینجا باید حتی الامکان اختلافات را از طـرق عـاطـفـی حـل کـرد، لذا دسـتـور مـی دهـد که داوران این محکمه کسانی باشند که پـیوند خویشاوندی به دو همسر دارند و می توانند عواطف آنها را در مسیر اصلاح تحریک کنند، بدیهی است این امتیاز تنها در این محکمه است و سایر محاکم فاقد آن هستند.

2 - در مـحـاکـم عـادی قضایی طرفین دعوا مجبورند برای دفاع از خود، هرگونه اسراری کـه دارنـد فـاش سـازنـد. مـسـلم است که اگر زن و مرد در برابر افراد بیگانه و اجنبی اسـرار زنـاشـویـی خود را فاش سازند احساسات یکدیگر را آن چنان جریحه دار می کنند کـه اگـر به اجبار دادگاه به منزل و خانه بازگردند، دیگر از آن صمیمیت و محبت سابق خـبری نخواهد بود، و همانند دو فرد بیگانه می شوند که به حکم اجبار باید وظایفی را انـجـام دهند، اصولا تجربه نشان داده است که زن و شوهری که راهی آن گونه محاکم می شوند دیگر زن و شوهر سابق نیستند.


ولی در مـحکمه صلح فامیلی یا این گونه مطالب به خاطر شرم حضور مطرح نمی شود و یا اگر بشود چون در برابر آشنایان و محرمان است، آن اثر سوء را نخواهد داشت.

3 - داوران در مـحـاکـم معمولی، در جریان اختلافات غالبا بی تفاوتند، و قضیه به هر شـکـل خـاتـمه یابد برای آنها تاءثیری ندارد، دو همسر به خانه بازگردند، یا برای همیشه از یکدیگر جدا شوند، برای آنها فرق نمی کند.

در حالی که در محکمه صلح فامیلی مطلب کاملا به عکس است زیرا داوران این


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 419@@@

محکمه از بستگان نزدیک مرد و زن هستند، و جدایی یا صلح آن دو، در زندگی این عده هم از نـظـر عاطفی و هم از نظر مسؤولیتهای ناشی از آن تاءثیر دارد، و لذا آنها نهایت کوشش را بـه خـرج مـی دهـنـد که صلح و صمیمیت در میان این دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته به جوی بازگردد!

4 - از هـمـه ایـنـهـا گـذشـتـه چـنین محکمه ای هیچ یک از مشکلات و هزینه های سرسام آور و سـرگـردانـی هـای مـحـاکـم مـعـمـولی را ندارد و بدون هیچ گونه تشریفاتی طرفین می توانند در کمترین مدت به مقصود خود نائل شوند.

نـاگـفـتـه روشـن اسـت کـه حـکـمـیـن بـایـد از مـیـان افـراد پـخـتـه و بـا تدبیر و آگاه دو فامیل انتخاب شوند.

بـا ایـن امتیازات که شمردیم معلوم می شود که شانس موفقیت این محکمه در اصلاح میان دو همسر به مراتب بیشتر از محاکم دیگر است.

مساءله حکمین و شرایط آنها و دایره نفوذ حکم و داوری آنها درباره دو همسر در فقه اسلامی مـشـروحـا بـیـان شـده اسـت از جـمـله ایـنـکـه: دو حـکـم بـایـد بـالغ و عاقل و عادل و نسبت به کار خود بصیر و بینا باشند.

امـا در مـورد نـفـوذ حـکـم و داوری آنـهـا در مورد دو همسر بعضی از فقها حکم آن دو را هر چه باشد لازم الاجرا دانسته اند و ظاهر تعبیر به ((حکم)) در آیه فوق نیز همین معنی را می رساند، زیرا مفهوم حکمیت و داوری، نفوذ حکم است، ولی بیشتر فقها نظر حکمین را تنها در مـورد سـازش و رفع اختلاف میان دو همسر، لازم الاجرا دانسته اند و حتی معتقدند اگر حکمین شـرایـطـی بـر زن یـا شـوهـر بـکـنـنـد، لازم الاجـرا است اما در مورد جدایی، حکم آنها به تـنـهـایـی نـافـذ نـیـسـت، و ذیـل آیـه کـه اشـاره بـه مـسـاءله اصلاح می کند با این نظر سازگارتر است. توضیح بیشتر را در این زمینه در کتب فقهی بخوانید.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 420@@@