تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد3
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اولواالامر چه کسانی هستند؟!

درباره اینکه منظور از اولواالامر چیست در میان مفسران اسلام سخن بسیار است که می توان آن را در چند جمله خلاصه کرد:

1 - جـمـعـی از مـفـسران اهل تسنن معتقدند که منظور از اولواالامر زمامداران و حکام و مصادر در امـورنـد، در هـر زمـان و در هـر مـحـیـط، و هـیـچ گـونـه اسـتـثـنـایـی بـرای آن قـایـل نـشـده انـد و نـتـیـجـه آن ایـن اسـت کـه مـسـلمـانـان مـوظف باشند از هر حکومتی به هر شکل پیروی کنند، حتی اگر حکومت مغول باشد.

2 - بـعـضـی دیـگـر از مـفـسـران مـانـنـد نـویـسـنـده تـفـسـیـر المـنـار و تـفـسـیـر فـی ظلال القرآن و بعضی دیگر معتقدند که منظور از اولوا الامر نمایندگان عموم طبقات، حکام و زمامداران و علما و صاحب منصبان در تمام شئون زندگی مردم هستند، اما نه بطور مطلق و بدون قید و شرط بلکه اطاعت آنها مشروط به این است که بر خلاف احکام و مقررات اسلام نبوده باشد.

3 - بـه عـقـیـده بـعـضـی دیـگـر منظور از اولی الامر زمامداران معنوی و فکری یعنی علما و دانـشـمـنـدانـنـد، دانـشـمـنـدانـی کـه عـادل بـاشـنـد و بـه مـحـتـویـات کـتـاب و سـنت آگاهی کامل داشته باشند.


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 482@@@

4 - بـعـضـی از مـفـسران اهل تسنن معتقدند که منظور از این کلمه منحصرا خلفای چهارگانه نـخـسـتـیـنـنـد، و غـیـر آنها را شامل نمی شود، و بنابر این در اعصار دیگر ولی الامر وجود خارجی نخواهد داشت.

5 - بـعضی دیگر از مفسران، اولواالامر را به معنی صحابه و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانند.

6 - احتمال دیگری که در تفسیر اولواالامر گفته شده این است که منظور فرماندهان لشکر اسلامند.

7 - همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از اولوا الامر، امامان معصوم مـیباشند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پـیـامـبـر (صـلی الله عـلیـه و آله و سـلم) بـه آنـهـا سـپـرده شـده اسـت، و غـیـر آنـهـا را شـامـل نمی شود، و البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جـامـعـه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولواالامرند، بلکه به خاطر اینکه نمایندگان اولواالامر می باشند.

اکنون به بررسی تفاسیر فوق به طور فشرده می پردازیم:

شک نیست که تفسیر اول به هیچ وجه با مفهوم آیه و روح تعلیمات اسلام سازگار نیست و مـمـکـن نـیست که پیروی از هر حکومتی بدون قید و شرط در ردیف اطاعت خدا و پیامبر (صلی الله عـلیـه و آله و سـلم) باشد، و به همین دلیل علاوه بر مفسران شیعه، مفسران بزرگ اهل تسنن نیز آن را نفی کرده اند.

و امـا تـفـسـیـر دوم نیز با اطلاق آیه شریفه سازگار نیست، زیرا آیه اطاعت اولواالامر را بدون قید و شرط لازم و واجب شمرده است.

تـفـسـیـر سـوم یـعـنـی تـفـسـیـر اولواالامـر بـه عـلمـا و دانـشـمـنـدان عـادل و آگـاه از کـتـاب و سـنـت نـیـز بـا اطلاق آیه سازگار نیست، زیرا پیروی از علما و دانـشـمـنـدان، شـرائطـی دارد از جـمـله ایـنـکـه گـفـتـار آنها بر خلاف کتاب و سنت نباشد، بنابراین اگر آنها مرتکب


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 483@@@

اشـتباهی شوند (چون معصوم نیستند و اشتباه می کنند) و یا به هر علت دیگر از حق منحرف شـونـد، اطـاعـت آنـهـا لازم نـیـست، در صورتی که آیه اطاعت اولواالامر را به طور مطلق، هـمـانـند اطاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، لازم شمرده است، به علاوه اطاعت از دانـشـمـنـدان در احکامی است که از کتاب و سنت استفاده کرده اند بنا بر این چیزی جز اطاعت خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد بود، و نیازی به ذکر ندارد.

تـفـسـیـر چـهـارم (منحصر ساختن به خلفای چهارگانه نخستین) مفهومش این است که امروز مصداقی برای اولوا الامر در میان مسلمانان وجود نداشته باشد، به علاوه هیچگونه دلیلی برای این تخصیص در دست نیست.

تـفـسـیـر پـنـجم و ششم یعنی اختصاص دادن به صحابه و یا فرماندهان لشکر نیز همین اشکال را دارد یعنی هیچگونه دلیلی بر این تخصیص نیز در دست نیست.

جـمـعـی از مـفسران اهل تسنن مانند محمد عبده دانشمند معروف مصری به پیروی از بعضی از کـلمـات مـفسر معروف فخر رازی خواسته اند، احتمال دوم (اولواالامر همه نمایندگان طبقات مـخـتـلف جـامـعه اسلامی اعم از علماء، حکام و نمایندگان طبقات دیگر است) را با چند قید و شـرط بپذیرند، از جمله اینکه مسلمان باشند (آنچنان که از کلمه ((منکم)) در آیه استفاده مـی شـود) و حـکـم آنها بر خلاف کتاب و سنت نباشد، و از روی اختیار حکم کنند نه اجبار، و مـوافـق بـا مصالح مسلمین حکم نمایند، و از مسائلی سخن گویند که حق دخالت در آن داشته بـاشـند (نه مانند عبادات که مقررات ثابت و معینی در اسلام دارند) و در مساءلهای که حکم مـی کـنـنـد، نص خاصی از شرع نرسیده باشد و علاوه بر همه اینها به طور اتفاق نظر بدهند.

و از آنـجـا که آنها معتقدند مجموع امت یا مجموع نمایندگان آنها گرفتار اشتباه و خطا نمی شوند و به عبارت دیگر مجموع امت معصومند، نتیجه این شروط آن می شود که اطاعت از چنین حکمی به طور مطلق و بدون هیچگونه قید و


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 484@@@

شرط همانند اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لازم باشد، (و نتیجه این سخن حـجـت بـودن اجـمـاع اسـت) ولی باید توجه داشت که این تفسیر نیز اشکالات متعددی دارد، زیرا:

اولا - اتـفـاق نـظـر در مـسـائل اجـتـماعی در موارد بسیار کمی روی می دهد، و بنابر این یک بلاتکلیفی و نابسامانی در غالب شئون مسلمین بطور دائم وجود خواهد داشت، و اگر آنها نـظریه اکثریت را بخواهند بپذیرند، این اشکال پیش می آید اکثریت هیچگاه معصوم نیست، و بنابراین اطاعت از آن به طور مطلق لازم نمیباشد.

ثانیا - در علم اصول ثابت شده، که هیچگونه دلیلی بر معصوم بودن مجموع امت، منهای وجود امام معصوم، در دست نیست.

ثـالثـا - یـکـی از شـرائطی که طرفداران این تفسیر ذکر کرده بودند این بود که حکم آنـهـا بـر خـلاف کـتـاب و سنت نباشد، باید دید تشخیص این موضوع که حکم مخالف سنت اسـت یـا نیست با چه اشخاصی است، حتما با مجتهدان و علمای آگاه از کتاب و سنت است، و نـتـیـجـه ایـن سـخـن آن خـواهد بود که اطاعت از اولوا الامر بدون اجازه مجتهدان و علماء جایز نـبـاشـد، بـلکـه اطـاعـت آنها بالاتر از اطاعت اولوا الامر باشد و این با ظاهر آیه شریفه سازگار نیست.

درست است که آنها علما و دانشمندان را نیز جزء اولوا الامر گرفتهاند، ولی در حقیقت مطابق ایـن تـفـسـیـر عـلمـا و مـجـتهدان به عنوان ناظر و مرجع عالیتر از سایر نمایندگان طبقات شـنـاخـته شده اند نه مرجعی در ردیف آنها، زیرا علما و دانشمندان باید بر کار دیگران از نظر موافقت با کتاب و سنت نظارت داشته باشند و به این ترتیب مرجع عالی آنها خواهند بود و این با تفسیر فوق سازگار نیست.

بـنـابـرایـن تـفـسـیـر فـوق از جـهـات مـتـعـددی مـواجـه بـا اشکال است:

و تنها تفسیری که از اشکالات گذشته سالم میماند تفسیر هفتم یعنی تفسیر


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 485@@@

اولوا الامـر بـه رهـبران و امامان معصوم است، زیرا این تفسیر با اطلاق وجوب اطاعت که از آیه فوق استفاده میشود کاملا سازگار است، چون مقام عصمت امام، او را از هر گونه خطا و اشـتـبـاه و گـنـاه حـفـظ مـیکند، و به این ترتیب فرمان او همانند فرمان پیامبر (صلی الله عـلیه و آله و سلم) بدون هیچگونه قید و شرطی واجب الاطاعه است، و سزاوار است که در ردیـف اطـاعـت او قـرار گـیـرد و حـتـی بـدون تـکـرار اطـیـعـوا عـطـف بـر رسـول شـود. جـالب تـوجـه ایـنـکـه بـعـضـی از دانـشـمـنـدان مـعـروف اهـل تـسـنـن از جـمـله مـفـسـر مـعـروف فـخـر رازی در آغـاز سـخـنـش در ذیل این آیه، به این حقیقت اعتراف کرده، میگوید:

((کسی که خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما باید معصوم بـاشد، زیرا اگر معصوم از خطا نباشد به هنگامی که مرتکب اشتباهی میشود خداوند اطاعت او را لازم شمرده، و پیروی از او را در انجام خطا لازم دانسته، و این خود یک نوع تضاد در حـکـم الهـی ایـجـاد مـیـکـنـد، زیـرا از یـک طـرف انـجـام آن عـمـل مـمـنوع است، و از طرف دیگر پیروی از اولوا الامر لازم است، و این موجب اجتماع امر و نهی میشود.

بنابراین از یک طرف میبینیم خداوند اطاعت فرمان اولوا الامر را بدون هیچ قید و شرط لازم دانسته و از طرف دیگر اگر اولوا الامر معصوم از خطا نباشند چنین فرمانی صحیح نیست، از ایـن مـقـدمـه چـنـیـن استفاده میکنیم که اولوا الامر که در آیه فوق به آنها اشاره شده حتما باید معصوم بوده باشند.**تفسیر کبیر فخر رازی جلد دهم صفحه 144 طبع مصر سنه 1357.***

فخر رازی سپس چنین ادامه میدهد که این معصوم یا مجموع امت است و یا بعضی از امت اسلام، احتمال دوم قابل قبول نیست، زیرا ما باید این بعض را بشناسیم و به او دسترس ‍ داشته باشیم، در حالی که چنین نیست و چون این


@@تفسیر نمونه، جلد 3، صفحه 486@@@

احتمال از بین برود، تنها احتمال اول باقی میماند که معصوم مجموع این امت است، و این خود دلیـلی اسـت بـر ایـنـکـه اجـمـاع و اتـفـاق امـت حـجـت و قابل قبول است، و از دلائل معتبر محسوب میشود.

هـمـانـطـور کـه مـی بـیـنـیـم فـخـر رازی بـا ایـنـکـه مـعـروف بـه اشـکـالتـراشـی در مـسـائل مـخـتـلف عـلمی است دلالت آیه را بر اینکه اولوا الامر باید افراد معصومی باشند پـذیـرفـتـه اسـت، مـنـتـهـا از آنـجـا کـه آشـنـائی بـه مـکـتـب اهـل بـیـت (عـلیـهـمـالسـلام) و امـامـان و رهـبـران ایـن مـکـتـب نـداشـتـه ایـن احـتـمـال را که اولوا الامر اشخاص معینی از امت بوده باشند نادیده گرفته است، و ناچار شـده کـه اولوا الامـر را بـه مـعـنی مجموع امت (یا نمایندگان عموم طبقات مسلمانان) تفسیر کـنـد، در حالی که این احتمال قابل قبول نیست، زیرا همانطور که گفتیم اولوا الامر باید رهـبـر جـامـعـه اسـلامـی بـاشـد و حـکـومـت اسـلامـی و حـل و فـصـل مـشـکـلات مـسـلمـیـن بـه وسـیـله او انـجـام شود و میدانیم حکومت دستجمعی عموم و حتی نـمـایـنـدگـان آنـهـا بـه صـورت اتـفـاق آراء عـمـلا امـکـانـپـذیـر نـیـسـت، زیـرا در مـسـائل مـخـتـلف اجـتـمـاعـی و سـیـاسی و فرهنگی و اخلاقی و اقتصادی که مسلمانان با آن روبـرو هـسـتـنـد، به دست آوردن اتفاق آراء همه امت یا نمایندگان آنها غالبا ممکن نیست، و پـیروی از اکثریت نیز پیروی از اولوا الامر محسوب نمیشود، بنا بر این لازمه سخن فخر رازی و کـسانی که از دانشمندان معاصر عقیده او را تعقیب کرده اند این میشود که عملا اطاعت از اولوا الامر تعطیل گردد، و یا به - صورت یک موضوع بسیار نادر و استثنائی درآید. از مـجـموع بیانات فوق نتیجه میگیریم که آیه شریفه تنها رهبری پیشوایان معصوم که جمعی از امت را تشکیل میدهند اثبات میکند. (دقت کنید)