عفت در واقع یک جوهر و حالت نفسانی مانند تقوا و عدالت است که اوج و نهایت آن به عصمت ختم میگرددعن الصادق (علیه السلام) الحیاء نور جوهره صدر الایمان، یعنی حیا(که منشاء و اصل عفت است)نوری است که کنه و گوهر آن سینه ایمان است(6) و به تعبیر ملاصدرا عفت از کیفیات نفسانیه و از اقسام خلقیات است و افعال حد وسط فجور و خمود از آن ریشه میگیرد هی الخلق الذی یصدر عنه الافعال المتوسطة بین الفجور و الخمود(7). خواجه طوسی عفت را امری میداند که موجب میشود قوت شهوت مطیع نفس ناطقه باشد تا تصرف او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریت در او ظاهر شود و از قید هوای نفس و لذات فارغ باشد(8).
این حالت نفسانی در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی و فردی ظهور میکند، لذا عفت را میتوان یک هنر ریشهدار و مبتنی بر نهاد درونی زن و مرد دانست، هنری که آثار زیبای آن به مراتب دلپذیرتر و زندهتر از ظهور هنر نقاشی یک انسان بر تابلو یا یک خطاط بر کاغذ و یا یک مجسمه ساز بر سنگ و گچ میباشد!
بر همین اساس میتوان عفت را هنر، لیاقت و قدرت مستوری ضعفها تعریف نمود.
منظور از ضعفها در تعریف عفت عبارت است از تمام مشترکات انسان با حیوان و تمام تمایلات انسان که در محدوده خاک و طبیعت حیوانی انسان محصور میباشد.
اگر انسان که مرکب از جسم و روح است، درست مورد شناخت و تحلیل قرار گیرد، مییابیم که حقیقت انسان و آنچه تا ابد میماند همان روح و جنبههای روحانی است که انسان را از محدوده طبیعت مادی فراتر میبرد. در واقع جسم انسان یک امر زاید بر وجود انسان است که چند صباحی در خدمت انسان آمده است، تا انسان بتواند به فلسفه وجودی و آفرینشش جامعه عمل بپوشاند، بالاتر اینکه به قول مولوی از انسان بیگانه است.
در زمین دیگران خانه مکن - کار خود کن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه تن خاکی تو - کز برای تو است غمناکی تو
با نگاه به حقیقت انسان که در ردیف فرشتگان است، میتوان ادعا نمود که خواب، غذا خوردن، مسائل جنسی و تمام تمایلات طبیعی که بین انسان و حیوانات مشترک است ضعف انسان میباشد، ضعفی که در انجام رسالت انسانی و تحقق فلسفه خلقت انسان در عالم ضروری وجود انسان است(9). این ضعف اگر به صورت حیوانی پاسخ داده شود نقص انسان و موجب بیارزشی وی در بین مخلوقات میگردد، اما اگر با این ضعفهای ضروری با عفت و انسانی رفتار شود و به صورت انسانی جواب داده شود، نه تنها ضعف نیست، بلکه موجب عزت و ارزشمندی انسان میگردد علی (علیه السلام) میفرماید:من اتحف العفة و القناعة حالفه العز به هرکسی هدیه عفت و قناعت داده شد همپیمان عزت گردید(10).
بر همین اساس، عفت یعنی برخورد انسانی با مشترکات حیوانی در وجود انسان و این برخورد انسانی فقط با نوعی مستوری امکانپذیر است. خداوند هنر مستوری ضعفها و حتی چگونگی مستور نمودن را در وجود تمام انسانها به طور فطری قرار داده است و به تبع روح تمام جوامع انسانی را خواهان آن مستوری نموده است، از همین رو رعایت عفت در نزد عقلا و جوامع انسانی مسخ نشده جزو آراء محدوده است و حسن ذاتی دارد. اما از آنجا که حیا- که منشاء عفت است علی (علیه السلام): سبب العفة الحیا(11) - از ویژگیهای دین اسلام است - ان لکل دین خلقا، و ان خلق الاسلام الحیاءبرای هر دینی ویژگی و خصوصیتی است و برای دین اسلام این ویژگی حیاء است(12) - و عفت در اسلام جایگاه عظیمی دارد و تنها راه حفظ انسانیت و حقیقت انسانی است - ما المجاهد الشهید فی سبیل الله بأعظم أجرا ممن قدر فعف، لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکه(13) - به همین سبب اسلام راهکارهای فطری عفت را در ابعاد مختلف کامل نموده و به صورت تشریعی عرضه داشته است. این راهکارها در فقه و تعالیم اخلاق اسلامی به فراوانی یافت میشود. و چون راه عفت مسیری فطری است، قسمتی از این راهکارهای اسلامی در بین غیر مسلمانان مراعات میشود و یا در قرون اخیر علم و دانش بشری به آنها توصیه مینماید.