در آغاز قرن نوزده زعمای صهیونیست طی جلساتی خط مشی خود را برای غلبه نهایی بر جهان و اعمال سلطه جهانی خود مشخص کردند، این برنامههای سری تحت عنوان پروتکلهای جلسات زعمای صهیونیزم به دست شخص روسی بنام سرگی نیلوسن افتاد وی آنرا در سال 1905 میلادی در روسیه منتشر کرد.
در این پروتکلها محور اساسی استراتژی صهیونیستها تسلط بر مطبوعات (رسانهها)، سیاست و اقتصاد دنیا طی چند قرن آینده (20 و 21) برای سلطه جهانی یهود معرفی شده است.
مفاد پروتکلها نشان میدهد صهیونیستها نقشه خود را ابتدا از اروپا و آمریکا شروع کردند و تا پایان قرن 20 بر آمریکا و اروپا به ویژه انگلیس سلطه پیدا کردند. در این گفتار ابتدا قسمتی از پروتکلها که - غالبا سخنان هرتزل بنیانگذار صهیونیست میباشد - استراتژی آنها در اشاعه اعمال منافی عفت و عادی سازی این اعمال و تبدیل مفاهیم پرجاذبهای مانند آزادی، دموکراسی، توسعه، پیشرفت و... به ابزاری برای اعمال سیاستهای خود به کشورهای هدف مشخص میکند آورده میشود. آنان از دهه آخر قرن 20 و قرن 21 به طور جدی به دنبال پیاده کردن اهداف خود و ایجاد زمینههای لازم برای اعمال سلطه و برداشتن موانع آن در خارج از اروپا به ویژه خاورمیانه میباشند. در اینجا تذکر این نکته ضروری است که اگرچه امام خمینی (رحمة الله) در قرن بیستم بسیاری از برنامههای آنان را به هم ریخت و یا رسیدن آنان را به مقاصدشان به تأخیر انداخت، اما هرگز آنان را در دست یابی به سلطه جهانی منصرف نساخت و حتی از سیطره یافتن بر ایران دست نکشیدند. برنامهای آنان نشان میدهد که در دهه اخیر قصد داشتند ایران را وارد میدان بازی خود نموده و مسئولان نظام را خواسته یا ناخواسته وادار به تبعیت از قواعد بازی صهیونیسم ساخته نمایند.
در پروتکلهای زعمای صهیونیسم آمده است: ما به کمک زنان صهیونیست مردان غیر صهیونیست را در عشرتکدهها و محلهای عیاشی به فساد اخلاقی میکشانیم و آنها را از جاده عفت و پاکدامنی منحرف میسازیم.
من این جامعه را که به دست زنها به فساد کشانده میشود، جامعه زنان )Society ladies(نام مینهم، زیرا در فساد و تجمل پرستی دنباله رو دیگرانند(238).
زمانی که غیر صهیونیستها مانع رسیدن ما به هدفهایمان باشند باید فساد، خیانت و رشوه خواری را رواج دهیم(239).
اگر در رابطههایمان دست روی حساسترین عصب ذهن آدمیان بگذاریم خیلی زود به پیروزی خواهیم رسید و این اعصاب حساس ذهن آدمی عبارتند از زراندوزی و تنوعطلبی در ارضاء نیازهای مادی (جنسی) هر یک از این خواستهها به تنهایی میتواند آدمی را تسلیم ما بکند(240).
ما جوانان مسیحی را در دریائی از افکار شاعرانه غرق میکنیم و آنها را بر اساس تئوریها و اصولی که آنها را غلط میپنداریم تربیت میکنیم تا بتوانیم آنانرا به فساد بکشانیم.
اهمیت خانواده و نقش تربیتی آن را در میان غیر صهیونیستها از بین میبریم(241).
جهت دادن به فکر و اندیشه مردم غیر صهیونیست به کمک سخنپردازی و تئوریهای وسوسهانگیز کار متخصصان و مدیران ما است(242).
ما باید تعلیم و تربیت غیر صهیونیستها را در جهتی سوق دهیم که قوه ابتکار از دانشآموزان گرفته شود و نطفه خلاقیت در ذهن آنها خفه شود(243).
کلماتی چون آزادی، برابری و برادری در واقع اسمهای مستعاری هستن که فراماسونرهای ما آن را به کار میبرند(244).
ما باید پیچیدهترین واژههای حقوقی را از میان کتب قانون بیرون بکشیم تا به هنگام داوری و قضا از آنها استفاده کنیم. کادر رهبری جامعه ما باید خود را با تمام مظاهر تمدن که به موقع به کار آیند مجهز کنند(245).
ما با اهرم سیاست آزادی عمل به درون سیستم مدیریت، قانون گذاری، انتخابات و نیز مطبوعات و آزادیهای شخصی و از همه مهمتر سیستم تعلیم و تربیت این جوامع دست بردهایم، آزادی را رواج دادهایم(246).
سیاست ما ایجاب میکند هنگامی که درباره مسائلی چون تفویض اختیار، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، آزادی مذهب، تساوی در برابر قانون، احترام به مالکیت فردی، آزادی انتخاب مسکن، عدالت و تعیین مالیاتها صحبت میکنیم باید به معنی دقیق این واژهها توجه داشته باشیم، اما برای دیگران بطور صریح و بیپرده و قاطع از آنها اسم نبریم بلکه خیلی سربسته و بدون ذکر جزئیات درباره آنها صحبت کنیم تا غیر صهیونیستها تصور دقیقی از آنها نداشته باشند، در این صورت قطعا دستمان باز خواهد بود که هر چه خواستیم به آنها اضافه یا هر چیز از آن کم کنیم، بدون آنکه مردم متوجه چنین تغییراتی شوند(247).
واژه آزادی را میتوان به صورت متعددی تعبیر کرد اما تعریفی که ما از آزادی به دست میدهیم این است؛ حق انجام دادن هر عملی که قانون آن را مجاز بداند؛ چنین تعریفی از آزادی میتواند به بهترین وجهی ما را در رسیدن به هدفهایمان کمک کند، زیرا قانون در دست ما است و ما مختار خواهیم بود که هر آنچه را میخواهیم از قانون حذف و هر آنچه را میخواهیم به قانون اضافه کنیم(248).
اگر تدابیری را که در مورد مطبوعات اندیشیدهایم به مرحله اجرا در آوریم ذهن و فکر غیر صهیونیستها به تسخیرمان در میآید و آنان وقایع جهان را از پشت عینکهای رنگی که ما به چشم آنها میگذاریم مینگرند(249).
واژه پیشرفت و توسعه، آزادی از هر نوع قید و بندی را به ذهن متبارد میسازد و هر نوع محدودیتی را میشکند. اگر این اصل در همه موارد صدق نکند لااقل در زمینه هرج و مرج فکری مصداق دارد. در چنین شرایطی هر کس به تصور آزادی به شکار رقیب خویش میپردازد و همگی در شبکهای از هرج و مرج گرفتار میشوند و همه به یکدیگر اعتراض میکنند(250).
نقشی را که آزادی خواهان، لیبرالیستها، خیال پردازان، افراد رؤیائی باید ایفا کنند تا زمان قبول همگانی حکومت ما بر جهان، باید در جوامع غیر صهیونیست به اجرا در آید. ما میکوشیم که ذهن اینگونه افراد را به مسائل بیهوده و تئوریهای خیالی و به ظاهر مترقیانه مشغول کنیم. ما باید آنقدر غیر صهیونیستها را به مسائلی چون پیشرفت سرگرم کنیم تا سرانجام از فهم هر مسئلهای اظهار عجز کنند. کلمه پیشرفت مانند یک عقیده سفسطهآمیز حقیقت را لوث میکند و این موضوع را کسی جز ما قوم برگزیده خدا، نمیتواند درک کند(251).
در اینجا استنباط رابطه استراتژی صهیونیسم برای قرن 20 و 21 در ترویج اعمال منافی عفت با ابزارسازی از مفاهیمی چون توسعه، پیشرفت، آزادی، دموکراسی و... و از طرف دیگر ارتباط آن با استراتژی توسعه ترومن در آغاز نیمه دوم قرن بیستم که ذیلا میآید بر عهده خواننده عزیز گذاشته میشود.
در مباحث بعد به عنوان مثال نشان میدهیم که چگونه امر مطلوب توسعه سیاسی در دهه گذشته در ایران به علت دریافت و تحمل تعاریف غربی از توسعه، تبدیل به راهی برای ترویج اعمال منافی عفت شد. اما ابتدا از اصل جنبه ابزاری توسعه برای سلطهگری استکبار بگوییم.