اساسا هیچ انسانی نمیتواند ادعا کند که تقلید نمیکند یامقلد نبوده و نیست. هم تمدنها بر شالوده تقلید بنا شده و هم انحطاطها در چاه تقلید رخ داده است. موضوع مهم این است که برخی به تقلید کردن و مرجع تقلید خود هوشیاری و آگاهی دارند ولی برخی یا از تقلید کردن خود یا مرجع تقلید خود غافل و ناآگاهند و برخی از هر دو غافلند. نوع اول تقلید، آگاهانه است و اگر خردمندانه و عقلانی تحقق پیدا کند در حقیقت تقلید نیست، بلکه خودانتخابی است و عین اجتهاد است. توصیه اسلام به تبعیت از اسوهها و الگوهای نمونه به طور عام و تقلید از مجتهد جامعالشرایط افتاء در احکام دین از این نوع تقلید است و منطبق بر فطرت و انسانیت و عین اجتهاد در انتخاب است، اما دو نوع دیگر تقلید مذموم و زشت است و بسیاری از گرفتاریهای انسان ناشی از دو نوع دیگر تقلید میباشد.
مدگرایی در منش و پوشش به ویژه در بسیاری از زنان بیشترین نمود تقلید از نوع دوم است. اهل مد به تقلید کردن خود آگاهند اما غالبا مرجع تقلید خود را نمیشناسند. از این تقلید زشتتر تبعیت در مدل برهنگی و جریحهدار کردن عفت عمومی و بیحجابی است، زیرا غالباً این قبیل زنان نه تنها از مرجع تقلید خود بیخبرند و نمیدانند آن مرجع تقلید چه کسی و در کجا و از کجا و به کجا است، بلکه از تقلید کردن خود نیز غافل و بیخبرند. اساساً تشبیه انسان به میمون در مسئله تقلید بیشتر درباره این گروه صدق میکند، زیرا میمون در حالی که تقلید میکند نه از تقلید کردن خود اطلاع دارد و نه مرجع تقلید خود را میشناسد.