واژه توسعه که در غرب متولد شده دارای خاستگاه و پیش فرضهایی است که با خود به کشورهای هدف منتقل میسازد، حتی اگر اندیشمندان کشورهای هدف تعریف و قالب بندی جدیدی برای واژه توسعه ارائه کنند تاز از آن پیش فرضها فارغ و آزاد نخواهند بود. مثلا پیش فرض اساسی توسعه، با توجه به عملکرد غلط دین مسیحیت در غرب قرون وسطی تقابل دین و توسعه و تقابل سنت و تجدد میباشد. بنابراین کسانی که در شبکه مفاهیم توسعه گرفتار میشوند خود بخود احساس میکنند دین و دینداری، سنت و فرهنگ خودی مانع توسعه است، لذا یا راه بیدینی را بر میگزینند یا در صدد قلب آموزههای دینی خود بر میآیند.
نکته اصلی دیگر اینکه متغیر اصلی توسعه در مدلهای وارداتی، دنیای بین تولد تا مرگ است لذا هواپرستی، حرص نسبت به دنیا و به حداکثر رساندن بهره وری مادی و گسترش اخلاق رذیله نتایج این متغیر است.